مزایای قرآن بر معجزات دیگر
فارسی 2978 نمایش |اگر بتوانیم مدعای خود قرآن کریم را ثابت کنیم، آن وقت مزیت این معجزه بر همه معجزات دیگر روشن است از دو جهت: یکی اینکه از نوع سخن است یعنی یک چیزی است که خودش مبین یک فکر و یک روح است و یک سلسله مطالب است، چون به اندازه ای که سخن، گوینده را نشان می دهد یعنی فاعل خودش را نشان می دهد هیچ کار دیگری، کننده را نشان نمی دهد.
این مقدمه را برایتان عرض بکنم: هر کاری، کننده خودش را نشان می دهد. مثلا یک ساختمان مهندس را نشان می دهد، آینه ای است که تا حدود زیادی مشخصات روحی آن مهندس را نشان می دهد. یک قالی هم آن روح بافنده خودش را نشان می دهد. اگر عصایی تبدیل به اژدها می شود باز روح آن کننده را نشان می دهد. ولی همه اینها تا حدود زیادی ابهام دارند یعنی آن طوری که سخن می تواند گوینده و فاعل خودش را نشان بدهد هیچ کار دیگری نشان نمی دهد و ما که همدیگر را می شناسیم وقتی با معاشرین خودمان می نشینیم گویا تمام روحیه آنها پیش ما مجسم است، تا بگویند آقای مهندس فلان، آقای دکتر فلان، یک روحیه خاصی در نظر ما مجسم می شود که اگر بخواهیم روحیه او را تشریح کنیم یک کتاب می نویسیم. اگر از ما بپرسند شما از کجا او را می شناسید؟ بیشترین چیزی که او را به ما می شناساند سخنانی است که ما از او شنیده و دیده ایم.
قابلیت بقا:
مزیت دیگری که در این جهت هست قابلیت بقای آن است. هیچ اثری به اندازه سخن قابل بقا نیست و سر اینکه معجزه اصلی خاتم الانبیاء (ص) از نوع سخن انتخاب شده است این است که این دین، دین خاتم است و دینی است که باید برای همیشه باقی بماند و باید جاویدان بماند و یگانه اثری که می تواند به طور جاویدان و دست نخورده باقی بماند سخن است، غیر از سخن چیست؟
از آن معجزاتی که برای پیغمبران دیگر ذکر می کنند فرض کنید مرده ای را زنده کنند، این یک حادثه ای است که در یک لحظه واقع می شود و عده محدودی آن را مشاهده می کنند، بعد دیگران باید به نقل بشنوند، برایشان نقل کنند که در یک روزی چنین حادثه ای واقع شد. و یا هر اثر دیگری. یک ساختمان هم اگر فرض کنیم معجزه را در ساختمان هم بتوان قائل شد باز همین طور است. یک چیزی که به طبع خودش می تواند برای همیشه باقی بماند، سخن است.
آیات قرآن و تحمل معانی مختلف
اساسا معنی ندارد که ما آیات قرآن کریم را همیشه به یک معنی خاص حمل کنیم. یک جا که می بینیم آیه در آن واحد دو معنی درست را تحمل می کند، هر دو مقصود است. این از خصایص و جزء معجزات قرآن است که گاهی تعبیرات خودش را طوری می آورد که آن را چند جور می توان معنی کرد و هر چند جورش هم درست است. گاهی شاعری شعری می گوید که چند جور قابل معنی است و چه بسا از خودش هم بپرسید می گوید هر طور که بخواهید بخوانید همان درست است.
این شعر سعدی که در اول "بدایع سعدی" است معروف است و آن را چند جور می توان خواند:
از در بخشندگی و بنده نوازی مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا، یعنی خدای بخشنده و بنده نواز، هم مرغ هوا را نصیب انسان کرده و هم ماهی دریا را.
ولی این شعر را هفت هشت جور دیگر هم می شود خواند، از جمله اینکه:
از در بخشندگی و بنده نوازی مرغ، هوا را نصیب و ماهی، دریا یعنی هوا را نصیب مرغ کرده و دریا را نصیب ماهی.
از در بخشندگی و بنده نوازی مرغ هوا را نصیب، ماهی دریا یعنی ماهی دریا را نصیب مرغ هوا کرده.
اگر اینها را تلفیق بکنید چند جور دیگر هم می شود خواند، البته با این تفاوت که اینجا در خواندن باید تغییری بدهیم، یک دفعه می گوییم "مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا" و یک وقت می گوییم "مرغ، هوا را نصیب و ماهی، دریا" ولی آیات قرآن را هیچ لزومی ندارد که چند جور بخوانیم، یک جور هم که می خوانیم چند جور معنی می دهد.
اعجاز قرآن از حیث تازه بودن و سابقه نداشتن معانی
معانی بسیار بلند و عالی برای اولین بار در قرآن کریم مطرح شده است که اصلا در تاریخ فکر بشر این جور بیان معنی سابقه ندارد نه تنها سابقه ندارد چون خیلی فکرها در دنیا سابقه ندارد و یک کسی اول می آورد، بلکه حتی رابطه تسلسلی هم ندارد (نشانه آن است که این کتاب از افقی بالاتر از افق بشر پدید آمده است). فرض کنید که آقای نیوتن یک فرضیه علمی می آورد. فرضیه او هم سابقه ندارد و او اول کسی است که گفته، اما ارتباط تسلسلی دارد یعنی اگر کسی تاریخ علم را مطالعه کند می بیند بشر در راهی گام برداشته بوده است که می رسیده به اینجا که یک نابغه ای پیدا بشود از آن افکار گذشته به این نتیجه برسد. ولی آنچه که در قرآن تازه است ابتدا به ساکن است و مخصوصا از جنبه ابتدا به ساکن بودنش خیلی باید توجه کرد. وقتی در خود قرآن هم دارد که «فأتوا بسورة من مثله؛ یک سوره هم شما بیاورید.» (بقره/ 23). و ضمیر "مثله" را به پیغمبر برگردانده اند یعنی گفته اند از مثل این پیغمبری چنین چیزی (عجیب است)، یعنی توجه کنید که این وابسته به یک محیط علمی فکری نیست که در دنباله سیری که وجود داشته است یک ابتکار تازه ای آورده باشد: محیطی فوق العاده منحط، محیطی که بویی از این نوع اندیشه در آنجا وجود نداشته است. و شخصی که در همین محیط منحط هم از همان حدود فرهنگ ناقص و ضعیف این محیط که لااقل اطلاع خیلی ساده ای بر خواندن و نوشتن بوده بی بهره بوده است. این توجیهی ندارد جز اینکه بگوییم این گونه اندیشه از افقی بالاتر از افق شخصی پیغمبر آمده است یعنی یک شخصیت انسانی و او از آن جهت که انسانی است مثل همه انسان ها نمی توانسته چنین باشد.
تحدی قرآن
قرآن کریم نشان می دهد که از همان ابتدای نزول یعنی از دوران مکه به اصطلاح متکلمین "متحدی" بوده است یعنی از آن اولی که نازل شده است مقرون به این دعوا بوده است که این کلام کلام فوق بشری است، این کلام کلام غیر قابل تقلید است و مردم را به مبارزه طلبیده است، نه تنها مردم آن محیط و مردم آن عصر را، بلکه مردم همه زمانها را، که در سوره اسراء می فرماید: «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا؛ اگر جن و انس اجتماع کنند و هم دست و هم فکر شوند و همه آنها بخواهند منتهای نیروی خودشان را به کار ببرند که مثل این قرآن را به وجود بیاورند، نمی توانند به وجود بیاورند.» (اسراء/ 88) پس خود قرآن به خودش تحدی کرده است یعنی به مبارزه طلبیده است و این مطلب را بیان کرده است که این کتابی است غیر قابل تقلید و مافوق بشری و جن و انسش قادر نیست مثل این قرآن را بیاورد.
زیبایی معنوی قرآن کریم
مسلما یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم همان زیبایی الفاظش است؛ ولی این زیبایی الفاظ، مجزا از زیبایی معنوی قرآن نیست. این نکته که فصاحت از مقوله جمال و زیبایی است و جمال و زیبایی با احساسات سر و کار دارد، یعنی این که احساسات بشر یک نوع نیست، انسان انواعی از احساسات دارد و هر جمال و زیبایی با یک نوع از احساسات انسان مطابقت و هماهنگی دارد. موسیقی زیباست ولی زیبایی ای است که گوش انسان آن را احساس می کند. مناظر زیبا زیباست ولی زیبایی ای است که چشم انسان، با آنها سر و کار دارد. یک غزل عشقی را که انسان می شنود با غریزه شهوانی او سر و کار دارد و آن غریزه، زیبایی آن را احساس می کند، ولی شعر حماسی فردوسی را که می شنود حس سلحشوری او از آن لذت می برد. قرآن که جمال فصاحت دارد می خواهیم ببینیم کدام حس از احساسات انسان از آن لذت می برد؟ این، مسئله خیلی مهمی است. آیا آن طوری است که مثلا ما فلان غزل عشقی سعدی را می شنویم و آن غزل ما را غرق در لذت می کند؟ مانند این شعر که:
آنچه تو داری قیامت است نه قامت *** آن نه تبسم که معجز است و کرامت
یک جمال زیبا را دارد توصیف می کند، ما هم که مجذوب می شویم. روی آن احساسات جمال پرستی این گونه مجذوب می شویم. و شعر فردوسی بر عکس. زیبایی قرآن با کدام یک از احساسات انسان سر و کار دارد؟ پاسخ این است که زیبایی قرآن با احساس معنوی انسان، یعنی آن احساسی که توجه انسان را به عالم بالا تحریک و تهییج می کند، سر و کار دارد.
منـابـع
مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 202-204 و 216 و 245
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 4- صفحه 134-135
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها