نسبت قضا و قدر با قوه تدبیر و عقل
فارسی 3535 نمایش |در اخبار و روایاتی که از رسول اکرم (ص) یا ائمه اطهار (ع) رسیده است، مطلبی به این مضمون به چشم می خورد: اگر قضا و قدر بیاید، اسباب و علل مخصوصا عقل و قوه تدبیر انسان از کار می افتد. این مطلب در ادبیات فارسی و عربی به همین مضمون منعکس است. در جامع الصغیر چندین حدیث در این معنی از رسول اکرم (ص) نقل می کند، از آن جمله: «ان الله اذا اراد امضاء امر نزع عقول الرجال حتی یمضی امره، فاذا امضاه رد الیهم عقولهم و وقعت الندامة؛ هر گاه خدا بخواهد کاری به انجام رسد خردهای مردم را از آنها جدا می کند تا وقتی که امر خود را به انجام رساند. همین که به انجام رساند، خردهای آنها را به آنها باز می گرداند و در این وقت است که پشیمانی صورت می گیرد».
در تحف العقول صفحه 442 از امام رضا (ع) نقل می کند: «اذا اراد الله امرا سلب العباد عقولهم فانفذ امره و تمت ارادته، فاذا انفذ امره رد الی کل ذی عقل عقله فیقول کیف ذا؟ و من این ذا؟؛ هر گاه خدا چیزی را بخواهد عقل های بندگان را از آنها سلب می کند و حکم خود را اجرا می کند و خواسته خود را به پایان می رساند. همین که حکم خود را اجرا کرد عقل هر صاحب عقل را به او برمی گرداند، آنگاه او مرتب می گوید: چگونه شد که این کار شد؟ از کجا این کار صورت گرفت»؟ مولوی می گوید:
چون قضا آید نماند فهم و رای***کس نمی داند قضا را جز خدای
چون قضا آید فرو پوشد بصر ***تا نداند عقل ما پا را ز سر
زان امام المتقین داد این خبر ***گفت اذا جاء القضا عمی البصر
چون قضا بگذشت خود را می خورد ***پرده بدریده گریبان می درد
چون قضا آید نبینی غیر پوست ***دشمنان را باز نشناسی ز دوست
چون قضا آید طبیب ابله شود ***و آن دوا در نفع هم گمره شود
اشکالی که در اینجا به نظر می آید این است که در این بیانات قضا و قدر به عنوان ناقض و باطل کننده اصل علیت عمومی و به عنوان عاملی در مقابل سایر عوامل جهان -ولی قوی تر و نیرومندتر از آنها- ذکر شده است و این با آنچه در گذشته گفته شد که قضای الهی هیچ چیزی را جز از مجرای علل و اسباب خود ایجاب نمی کند و در زبان حدیث نیز تأیید شده، منافات دارد. در حدیث است: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها -یا ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب- فجعل لکل شی ء سببا و لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل لکل علم بابا ناطقا؛ خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسبابی. خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی دانشی و برای هر دانشی دروازه گویایی قرار داده است» (مجمع البحرین، ماده سبب)
اشکال دیگر اینکه آنچه در این بیانات آمده با عمومیت قضا و قدر، با اینکه هیچ چیزی خارج از حوزه قضا و قدر نیست و قرآن کریم -چنان که در گذشته یاد کردیم- با کمال صراحت آن را تأیید می کند، منافات دارد. اگر همه چیز و همه جریانات به قضا و قدر الهی است، پس لحظه ای نیست که قضا و قدر الهی نباشد. پس"اگر قضا و قدر بیاید" یعنی چه؟ پس گذشته از اینکه مضمون احادیث و ابیات بالا با اصل علیت عمومی مناقض است با عمومیت قضا و قدر نیز مناقض است، می رساند که قضا و قدر الهی در مواقع خاص و استثنایی پا به میان می گذارد و اگر استثنائا پا به میان گذاشت همه چیز از کار می افتد، عقلها از سرها می پرد، چشم ها کور می شود، دواها از اثر می افتد، سرکنگبین صفرا می افزاید و روغن بادام خشکی می نماید. اکنون چه باید گفت؟ آیا این اخبار و روایات با متن اسلام قابل انطباق نیست و ساخته جبری مذهبان است، یا توجیه و تفسیر صحیحی دارد؟
به عقیده اینجانب این اخبار و روایات ناظر به یک مطلب صحیحی است، نه با اصل علیت عمومی منافی است و نه با عمومیت قضا و قدر، ناظر به نظام کلی عالم و مجموع علل و اسباب اعم از مادی و معنوی است، ناظر به مواردی است که علل و اسباب معنوی علل و اسباب مادی را تحت الشعاع قرار می دهد. علل و اسباب را تنها در ابعاد مادی نباید محصور کرد. نظام اتم، از مجموع علل و اسباب آشکار و نهان تشکیل شده است. همان طوری که علل مادی و محسوس، بعضی بعض دیگر را خنثی می کنند و از کار می اندازند، در مواقع خاصی تحت تأثیر علل معنوی نیز از کار می افتند. کسی که تنها علل مادی و محسوس را می بیند خیال می کند سبب منحصر به همین چیزهاست، نمی داند که هزاران علل و اسباب دیگر نیز ممکن است به حکم قضا و قدر الهی در کار باشند و آنگاه که آن علل و اسباب پا به میان گذاشتند، اسباب و علل مادی را خنثی و بی اثر می کنند. در خود قرآن کریم این مطلب به بیانی بلیغ تر و رساتر از آنچه در زبان اخبار و احادیث آمده است بیان شده است. در جریان جنگ بدر می فرماید: «و اذا یریکموهم اذا التقیتم فی اعینکم قلیلا و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا و الی الله ترجع الامور؛ یاد کن آن زمان را که خداوند آنها (خصم) را هنگامی که با آنها برخوردید در چشم شما اندک و شما را در چشم آنها اندک نمایاند، برای اینکه به انجام رساند چیزی را که شدنی بوده است. همه کارها به خداوند باز گردانده می شود» (انفال/ 44) این جریان یکی از موارد تقدم پیدا کردن علل معنوی بر علل مادی است.
هنگامی که قومی در اثر گام برداشتن در راه درستی و صلاح، شایستگی تأیید و نصرت پیدا کنند و قومی دیگر بر عکس مستحق خذلان و نابودی گردند، نظام متقن و اتم و اکمل جهان، قوم اول را با همه کمبود وسایل و تجهیزات مادی تحت حمایت خود قرار می دهد و قوم دوم را با همه وسایل و اسباب مادی به زوال محکوم می کند. و نیز قرآن کریم می فرماید: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا؛ آن کس که در راه حق به خدا اعتماد کند، خداوند او را بس است. خدا فرمان و حکم خود را به نتیجه می رساند. خداوند برای هر چیزی قدر و اندازه و حدی قرار داده است» (طلاق/ 3) در این آیه کریمه با اینکه با جمله «قد جعل الله لکل شیء قدرا» به نظام عالم و اینکه هیچ چیز به گزاف صورت نمی گیرد و هر چیز در مرتبه خود قرار دارد، تصریح شده، یعنی نظام اسباب و مسببات به رسمیت شناخته شده است، در عین حال می فرماید خداوند فرمان خود را به نتیجه می رساند، یعنی آنجا که پای روابط معنوی و تأییدات غیبی به میان می آید، جریان دیگری پیش می آید و علل و اسباب ظاهری بی اثر می گردند.
منـابـع
مرتضی مطهری- انسان و سرنوشت- 89-94
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها