معنای خوف از خدا
فارسی 4383 نمایش | معنای ترس از خدا
ممکن است این سؤال برای بعضی مطرح باشد که ترس از خدا یعنی چه؟ مگر خداوند یک چیز موحش و ترس آوری است؟ خداوند کمال مطلق و شایسته ترین موضوعی است که انسان به او محبت بورزد و او را دوست داشته باشد. پس چرا انسان از خدا بترسد؟ در جواب این سؤال می گوئیم مطلب همین طور است. ذات خداوند موجب ترس و وحشت نیست، اما اینکه می گویند از خدا باید ترسید یعنی از قانون عدل الهی باید ترسید. در دعا وارد است: «یا من لا یرجی الا فضله، و لا یخاف الا عدله؛ ای کسی که امیدواری به او امیدواری به فضل و احسان او است و ترس از او ترس از عدالت او است.» ایضا در دعا است: «جللت ان یخاف منک الا العدل، و ان یرجی منک الا الاحسان و الفضل؛ یعنی تو منزهی از اینکه از تو ترسی باشد جز از ناحیه عدالتت و از اینکه از تو جز امید نیکی و بخشندگی توان داشت.» عدالت هم به نوبه خود امر موحش و ترس آوری نیست. انسان که از عدالت می ترسد در حقیقت از خودش می ترسد که در گذشته خطا کاری کرده و یا می ترسد که در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند. لهذا در مسئله خوف و رجاء که مؤمن باید همیشه، هم امیدوار باشد و هم خائف، هم خوش بین باشد و هم نگران، مقصود اینست که مؤمن همواره باید نسبت به طغیان نفس اماره و تمایلات سرکش خود خائف باشد که زمام را از کف عقل و ایمان نگیرد و نسبت به ذات خداوند اعتماد و اطمینان و امیدواری داشته باشد که همواره به او مدد خواهد کرد. امام سجاد (ع) در دعای معروف ابوحمزه می فرماید: «مولای اذا رأیت ذنوبی فزعت، و اذا رایت کرمک طمعت؛ یعنی هرگاه به خطاهای خودم متوجه می شوم ترس و هراس مرا می گیرد و چون به کرم وجود تو نظر می افکنم امیدواری پیدا می کنم.»
معنی خوف خدا
آنها که به خدا ایمان آوردند و قهرا به عدل الهی ایمان آوردند، به حساب و کتاب ایمان آوردند، که لازمه ایمان به ذات الهی، ایمان به عدل الهی و ایمان به حساب و کتاب الهی است و لازمه همه اینها خشیت و خوف پروردگار است، لازمه چنین ایمانی خوف پروردگار است. معنی خوف پروردگار یکی هیبت پروردگار یعنی درک عظمت پروردگار است. یک معنی دیگر خوف پروردگار، خوف از عدالت پروردگار است. این مسئله خیلی اوقات مطرح می شود که خوف خدا یعنی چه؟ مگر خدا یک شیء مخوف است که باید از او ترسید؟ خدا را که می گویند یک شیء محبوب است و نه تنها یک شیء محبوب است که این تعبیر کوتاه و قاصر است، او یگانه ذاتی است که شایسته محبوبیت است. مگر خود قرآن کریم نمی فرماید که «بگو به این مردم اگر فرزندانتان، همسرانتان، پدرانتان، برادرانتان، فامیلتان، خانه و مسکنتان، کسب و کارتان، اینها برایتان عزیزتر و محبوب تر از خدا و پیامبر باشد، پس بروید کنار؟ خدا برای انسان از هر محبوبی باید محبوب تر باشد.» پس این چگونه است؟ آیا خدا یک ذات جمیل دوست داشتنی است یا یک ذات قهار جبار ترسیدنی؟ کدامیک از این دو؟ هم از خدا خائف بودن و هم محب او بودن و به او امیدوار بودن چگونه است؟
گفته ایم که آنچه به ذات الهی مربوط می شود محبوبیت است و آنچه به انسان مربوط می شود منشأ خوف و خشیت است. از خدا ترسیدن به این معنی که العیاذ بالله خدا یک ذات گزاف کاری باشد آن طور که انسان از یک آدم جبار دیکتاتور می ترسد که چشمش به آدم بیفتد، یک بهانه بیهوده بگیرد، بعد دستور کتک زدن یا اعدام کردن بدهد، چنین چیزی محال است. از خدا ترسیدن یعنی از عدل الهی ترسیدن، از عدالتش، از همین صفت کمالش باید ترسید. مگر عدل ترسیدنی است؟ از عدل هم باید ترسید؟ نه، هر آدم نیکوکاری عاشق عدل است، آدم بدکار از عدالت می ترسد. پس ترسیدن از عدالت به معنی ترسیدن از عمل خود است. اگر ما از عدالت الهی می ترسیم، یعنی نگران این هستیم که خلافی مرتکب بشویم که در آن صورت عدل الهی ما را اخذ خواهد کرد «یا من لا یخاف الا عدله و لا یرجی الا فضله». پس تبشیر و انذار انبیا که همه تبشیر و انذارها بر اساس عدل الهی و بر اساس فضل الهی است، برای اهل ایمان ایجاد خشیت می کند، به همین دو معنایی که عرض کردم. «ان الذین یخشون ربهم بالغیب؛ آنان که پروردگار خود را به غیب و در غیب خشیت دارند.» (انبیاء/49) مقصود این است که خشیت پروردگار خودشان را دارند. کلمه "بالغیب" اینجا چه محلی از اعراب دارد؟ کلمه "بالغیب" ممکن است صفت "رب" باشد، یعنی آنان که پروردگارشان را خشیت دارند، آن پروردگاری که غیب است و در غیب است، یعنی پروردگاری که محسوس نیست، با چشم سر نمی شود او را دید ولی با چشم دل و عقل می شود او را شناخت و به او ایمان آورد. بعضی از مفسرین کلمه "بالغیب" را جانشین یک مفعول مطلق دانسته اند، یعنی این طور می شود: "ان الذین یخشون ربهم خشیه بالغیب" آنان که از پروردگار خودشان می ترسند، ترسیدنی که این ترسیدن در غیب است، یعنی در حالی که خدا را در جلوی چشمشان نمی بینند و خداوند محسوس نیست مع ذلک از خدای خود می ترسند. در واقع «ان الذین یخشون ربهم بالغیب» متضمن دو جمله است: آنان که به خدا که خدا در غیب است «ایمان دارند،» ایمان به غیب دارند «الذین یؤمنون بالغیب» (بقره/3) و چون ایمان به غیب دارند خشیت از خدای غیب هم دارند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 8- صفحه 176-178
مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 18-19
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها