مقام محمود پیامبر اکرم عامل شفاعت کبری در قیامت

فارسی 9793 نمایش |

مجلسی در «بحارالانوار» روایت می کند از امام صادق (ع) از پدرش از پدرانش (ع) که فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود خداوند تبارک و تعالی به من وعده داده است که در روز قیامت، چون اولین و آخرین را در قیامت حاضر گرداند، به من «مقام محمود» را بدهد. و البته خداوند به وعده خود وفا می نماید. چون روز قیامت بر پا گردد برای من منبری نصب می کنند که هزار پله دارد. من از پله ها بالا می روم تا بر فراز آن قرار می گیرم. در این حال جبرئیل لوای حمد را می آورد و در دست من می گذارد، و می گوید: ای محمد! این است آن مقام محمودی که خداوند تبارک و تعالی به تو وعده کرده است! پس من به علی می گویم: از این منبر بالا بیا! و علی بالا می آید، تا یک پله پائین تر از من قرار می گیرد. و من لوای حمد را در دست او می گذارم.
پس از آن «رضوان» خازن بهشت می آید و کلیدهای بهشت را می آورد، و می گوید: ای محمد! این است آن مقام محمودی که خداوند تعالی تو را وعده فرموده است! و پس از این، کلیدها را در دست من می گذارد. و من در دامان امام علی (ع) می گذارم. و پس از آن «مالک» خازن دوزخ می آید، و می گوید: ای محمد! این است آن مقام محمودی که خداوند تعالی به تو وعده داده است، و این کلیدهای جهنم است؛ دشمنان خودت و دشمنان امت خودت را در آتش بیفکن. من کلیدها را می گیرم و در دامان علی بن أبی طالب می گذارم. و در آن روز بهشت و جهنم از عروسی که نسبت به شوهر شنواست، درباره من و علی شنواتر و مطیع ترند.
و این است مفاد گفتار خدای متعال: «ألقیا فی جهنم کل کفار عنید؛ (به آن دو فرشته خطاب شود) هر کفر پیشه ستیزه گر را در جهنم افکنید.» (ق/ 24) یعنی ای محمد و ای علی! بیفکنید دشمنان خود را در آتش!. پس از آن من می ایستم، و چنان حمد و ثنای خداوند را به جای می آورم که هیچکس قبل از من چنان ثنائی را به جا نیاورده است. و پس از آن حمد و ثنای ملائکه مقربین را به جای می آورم. و پس از آن حمد و ثنای انبیاء و مرسلین را می کنم. و سپس حمد و ثنا بر جمیع امت های صالح می نمایم. و پس از آن می نشینم، و خداوند ثنای مرا به جا می آورد. و فرشتگان ثنای مرا به جا می آورند. و انبیاء و مرسلین، نیز حمد و ثنای مرا به جا می آورند. و امت های صالح نیز حمد و ثنای مرا به جا می آورند. در این حال از داخل عرش پروردگار، منادی ندا می کند: «یا معشر الخلائق! غضوا أبصارکم حتی تمر بنت حبیب الله إلی قصرها؛ ای اهل محشر! چشمان خود را پائین بیفکنید و خیره نگاه نکنید، که دختر حبیب خدا اینک می خواهد به قصرش برود.»

شفاعت کبری حضرت فاطمه در روز قیامت
«فتمر فاطمة بنتی، علیها ریطتان خضراوان، و عند حولها سبعون ألف حورآء. فإذا بلغت إلی باب قصرها وجدت الحسن قآئما و الحسین قآئما مقطوع الرأس؛ در این حال دختر من فاطمه در محشر حرکت می کند، و بر دوش او دو حله سبز رنگ است، و در اطراف او هفتاد هزار حوریه حرکت می کنند و چون به در قصرش می رسد، می بیند که حسن بر در ایستاده است، و حسین با سر بریده بر در ایستاده است.»
به فرزندش حسن می گوید: ای حسن! این شخص سر بریده کیست؟ حسن می گوید: این برادر من است! امت پدرت او را کشتند، و سرش را جدا کردند. در این حال از جانب خدا برای فاطمه ندا می آید: ای دختر حبیب خدا! من آنچه را که امت پدرت با او به جا آورده بودند به تو نشان دادم؛ چون در ازای این مصیبت و در پاداش این شهادت، من برای تو در نزد خود ذخیره کرده بودم و با خود قرار داده بودم که نظر در محاسبه بندگان خود نکنم تا زمانی که تو و ذریه تو و شیعیان تو و کسانیکه به شما و ذریه شما احسان کرده اند گرچه از شیعیان تو نباشند؛ همه را داخل در بهشت گردانم! پس فاطمه داخل بهشت می شود. و ذریه او و شیعه او داخل بهشت می گردند. و هر کسی که به فاطمه احسان نموده باشد گر چه از شیعیان نباشد داخل در بهشت می شود. و این است گفتار خداوند تعالی: «لا یحزنهم الفزع الاکبر؛ فزع اکبر آنها را به اندوه در نمی آورد.» (انبیاء/ 103) که منظور قیامت است. آیه «و هم فی ما اشتهت أنفسهم خالدون؛ و در آنچه دل هایشان بخواهد جاودانند.» (انبیاء/ 102) درباره فاطمه و شیعیان اوست.
«هی و الله فاطمة و ذریتها و شیعتها و من أولاهم معروفا ممن لیس هو من شیعتها؛ سوگند به خدا که این آیه درباره فاطمه و ذریه او و شیعه او و کسیکه به ایشان احسان کرده است از غیر شیعیان نازل شده است.» (بحارالانوار ج7 ص335 و 336). امام حسین (ع) هستی خود را برای خدا داد، حتی طفل رضیع و شیرخوار خود را؛ در این صورت اگر خداوند همه چیز خود را به او بدهد به مقتضای عدل رفتار کرده است.
دو کون در خور یک موی اصغر تو نیرزد *** چو کار در تو فتد چیست خونبهات حسین جان؟
در بعضی از روایات اینطور وارد است که کنار خیام حرم آمد و گفت: «ناولینی ولدی الصغیر حتی أودعه؛ طفل شیرخوار مرا بیاور من با او وداع کنم.» طفل را به دست او دادند، خم شد که طفل را ببوسد که همانجا تیر حرمله آمد، و جان داد. (نفس المهموم/ ص216)

منـابـع

سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 5 صفحه 177-173

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها