ایمان از نظر آیات قرآن
فارسی 3411 نمایش | خداوند ایمان و راه خدا را به نور تشبیه می کند و می فرماید: «کتب أنزلنه إلیک لتخرج الناس من الظلمت إلى النور باذن ربهم؛ (این) کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشنایی در آوری.» (ابراهیم/1) با توجه به اینکه نور لطیف ترین موجود جهان ماده است و سرعت سیر آن بالاترین سرعت ها و برکت و آثار آن در جهان ماده بیش از هر چیز دیگر است به طورى که مى توان گفت: سرچشمه همه مواهب و برکات مادى نور است روشن مى شود که تشبیه ایمان و گام نهادن در راه خدا، به آن، تا چه اندازه پر معنى است. نور مایه جمعیت و ظلمت عامل پراکندگى است، نور نشانه زندگى و ظلمت نشانه مرگ است و به همین دلیل در قرآن کریم امور بسیار پر ارزش به نور تشبیه شده است، از جمله "عمل صالح" است: «یوم ترى المؤمنین و المؤمنات یسعى نورهم بین ایدیهم و بایمانهم؛ روزى که مردان و زنان با ایمان را مى بینى که نورشان از پیش رو و سمت راست آنها حرکت مى کند.» (حدید/12) "ایمان و توحید" مانند «الله ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور؛ خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند که آنها را از ظلمت ها به نور هدایت مى کند» (بقره/257) و نیز قرآن تشبیه به نور شده است آنجا که مى فرماید «فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون؛ آنها که ایمان به پیامبر آوردند و او را گرامى داشتند و یارى کردند و از نورى که بر او نازل شده است پیروى کردند آنها رستگارانند» (اعراف/157) و نیز آئین خدا و دین الهى به این موجود پر برکت تشبیه گردیده، مانند «یریدون ان یطفؤا نور الله بافواههم ...؛ آنها مى خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند» (توبه/32) و از همه بالاتر از ذات پاک خداوند که برترین و والاترین وجود است بلکه هستى همگى پرتوى از وجود مقدس او است تعبیر به نور شده است آنجا که مى خوانیم: «الله نور السماوات و الارض؛ خداوند نور آسمانها و زمین است» (نور/35) و از آنجا که همه این امور به یک واقعیت باز مى گردند چرا که همه پرتوهایى از الله و ایمان به او، و گفته او، و راه او مى باشند این کلمه در این موارد به صورت مفرد آمده است، به عکس ظلمات که همه جا عامل تفرقه و پراکندگى است و به همین جهت به صورت جمع که نشانه تعدد و تکثر است ذکر شده و از آنجا که ایمان به خدا و گام نهادن در طریق او، هم باعث حرکت است و هم موجب بیدارى، و هم عامل اجتماع و وحدت و هم وسیله ترقى و پیشرفت، این تشبیه از هر نظر رسا و پر محتوا و آموزنده است.
حقیقت ایمان تسلیم در ظاهر و باطن در برابر حق است، بنا براین اگر انسان به چیزى یقین دارد اما در باطن یا ظاهر تسلیم در مقابل آن نیست، ایمان ندارد بلکه داراى کفر جحودى است چنانکه خداوند می فرماید: «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا؛ و با آن که باطنشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند» (نمل/ 14) از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که ایمان واقعیتى غیر از علم و یقین دارد و ممکن است کفر از روى جحود و انکار در عین علم و آگاهى سر زند. خداوند می فرماید: «إن یشأ یسکن الریح فیظللن رواکد على ظهره إن فى ذلک لایت لکل صبار شکور؛ اگر اراده کند باد را ساکن مى سازد تا آنها بر پشت دریا متوقف شوند، در این نشانه هایى است براى هر صبر کننده شکرگزار» (شوری/33) صبار و شکور هر دو صیغه مبالغه است که یکى فزونى صبر را مى رساند، و دیگرى فزونى شکر را. این دو وصف مجموعا ترسیم گویایى از حقیقت ایمان است، چرا که مؤمن در مشکلات و گرفتاری ها صبور و در نعمت ها شکور است، به همین جهت در حدیثى از پیامبر (ص) مى خوانیم: «الایمان نصفان: نصف صبر، و نصف شکر؛ ایمان دو نیمه است، نیمى از آن صبر و نیمى از آن شکر است»
در جای دیگر می فرماید: «یأیها الذین ءامنوا لا تتخذوا ءاباءکم و إخونکم أولیاء إن استحبوا الکفر على الایمان و من یتولهم منکم فأولئک هم الظلمون* قل إن کان ءاباؤکم و أبناؤکم و إخونکم و أزوجکم و عشیرتکم و أمول اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها أحب إلیکم من الله و رسوله و جهاد فى سبیله فتربصوا حتى یأتى الله بأمره و الله لا یهدى القوم الفسقین؛ اى کسانى که ایمان آورده اید هر گاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند آنها را ولى (و یار و یاور و تکیه گاه) خود قرار ندهید و کسانى که آنها را ولى خود قرار دهند ستمگرند. بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالى که به دست آورده اید و تجارتى که از کساد شدنش بیم دارید و مساکن مورد علاقه شما، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیت نا فرمانبردار را هدایت نمى کند.» (توبه/23-24) در این آیات خطوط اصلى ایمان راستین از ایمان آلوده به شرک و نفاق ترسیم شده است و حد فاصل میان مؤمنان واقعى و افراد ضعیف الایمان مشخص گردیده و با صراحت مى گوید که اگر سرمایه هاى هشتگانه زندگى مادى که چهار قسمت آن مربوط به نزدیکترین خویشاوندان (پدران و فرزندان و برادران و همسران) و یک قسمت مربوط به گروه اجتماعى و عشیره و قبیله است و قسمت دیگرى مربوط به سرمایه ها و اندوخته ها و قسمتى مربوط به رونق تجارت و کسب و کار و سرانجام قسمتى به خانه هاى مرفه ارتباط دارد، در نظر انسان پر ارزش تر و گرانبهاتر از خدا و پیامبر (ص) و جهاد و اطاعت فرمان او است تا آنجا که حاضر نیست آنها را فداى دین کند، معلوم مى شود ایمان واقعى و کامل تحقق نیافته است. آن روز حقیقت و روح ایمان با تمام ارزش هایش تجلى مى کند که در مورد چنین فداکارى و گذشت تردید نداشته باشد.
انسان قرآن نیز، موجودی است وابسته به ایمان و وارسته از هر چیزی دیگر. این موجود وابسته به ایمان برای نجات ایمان خود هجرت می کند و برای نجات ایمان جامعه و در حقیقت برای نجات جامعه از چنگال اهریمن بی ایمانی جهاد می نماید. در قرآن آیاتی آمده است که روشن می کند انسان ممدوح چه انسانی است و انسان مذموم چه انسانی است. از این آیات استنباط می شود که انسان فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او و یاد او آرام می گیرد بپیوندد، دارنده همه کمالات است و اگر از آن حقیقت -یعنی خدا- جدا بماند، درختی را ماند که از ریشه خویشتن جدا شده است. به عنوان نمونه: «و العصر* إن الانسان لفی خسر *إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات* و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر؛ سوگند به عصر، همانا انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را به حق و صبر و مقاومت توصیه کرده اند» (عصر/1-3) و در جای دیگر می فرماید: «ولقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس، لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها أولئک کالانعام بل هم أضل؛ همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را برای جهنم آفریده ایم (پایان کارشان جهنم است) زیرا دل ها دارند و با آنها فهم نمی کنند، چشم ها دارند و با آنها نمی بینند، گوش ها دارند و با آنها نمی شنوند. اینها مانند چهار پایان بلکه راه گم کرده ترند» (اعراف/179)
خداوند در مورد نشانه هاى مردان و زنان با ایمان مى فرماید: مردان و زنان با ایمان دوست و ولى و یار و یاور یکدیگرند «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» آنها مردم را به نیکی ها دعوت مى کنند «یامرون بالمعروف» مردم را از زشتی ها و بدی ها و منکرات باز مى دارند «و ینهون عن المنکر» آنها به عکس منافقان که خدا را فراموش کرده اند نماز را بر پا مى دارند و به یاد خدا هستند و با یاد و ذکر او، دل را روشن، و عقل را بیدار و آگاه مى دارند «و یقیمون الصلوة»، آنها بر خلاف منافقان که افرادى ممسک و بخیل هستند بخشى از اموال خویش را در راه خدا و حمایت خلق خدا، و به بازسازى جامعه، انفاق مى نمایند و زکات اموال خویش را مى پردازند «و یؤتون الزکوة» منافقان فاسقند و سرکش و خارج از تحت فرمان حق، اما مؤمنان اطاعت فرمان خدا و پیامبر او مى کنند «و یطیعون الله و رسوله» سپس مى گوید: خداوند آنها را به زودى مشمول رحمت خویش مى گرداند «اولئک سیرحمهم الله» (توبه/71)
و در سوره فصلت آیه 33 مى فرماید: «و من احسن قولا ممن دعا الى الله و عمل صالحا و قال اننى من المسلمین؛ و کیست خوش گفتار تر از آن کس که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید: من از مسلمانانم؟» این آیه با صراحت، بهترین گویندگان را کسانى معرفى کرده که داراى این سه وصفند: دعوت به الله، عمل صالح و تسلیم در برابر حق. در حقیقت چنین کسانى علاوه بر سه رکن معروف ایمان، اقرار به لسان، عمل به ارکان و ایمان به جنان (قلب) بر رکن چهارمى نیز چنگ زده اند و آن تبلیغ و نشر آئین حق و اقامه دلیل بر مبانى دین و زدودن آثار شک و تردید از قلوب بندگان خدا است. این منادیان با این چهار وصف بهترین منادیان جهانند.
منـابـع
مرتضی مطهری- انسان در قرآن- صفحه 6-15
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه جلد 8- صفحه 37 و جلد 10 صفحه 266 و جلد 7 صفحه 333 و جلد 15 صفحه 412
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها