سیره عمومی پیامبر اکرم و ائمه علیه السلام

فارسی 4106 نمایش |

سیرت عمومی پیغمبر اکرم
سیرت عمومی پیغمبر اکرم به طور اختصار این بود که آن حضرت هدفی جز نشر دین توحید نداشت و با شیرین ترین اخلاق و گشاده ترین روی و رساترین حجت و برهان، مردم را به توحید دعوت می فرمود و یاران خود را نیز به تعقیب همین روش توصیه می فرمودند، چنان که خدای متعال دستورش می دهد: «قل هذه ی سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انان و من اتبعنی؛ بگو روش من این است که با بصیرتی کامل به سوی خدا دعوت کنم و پیروان من نیز چنینند» (یوسف/ 108). آن حضرت، کمال عنایت را به این مطلب داشت که در جامعه اسلامی، هر فردی -اگر چه غیر مسلمان و در ذمه اسلام باشد- به حقوق حقه خود نایل آید و در اجرای قوانین الهی کم ترین استثنایی پیدا نشود و همه در پیشگاه حق و عدالت برابر باشند، کسی بر کسی -جز از ناحیه تقوا- امتیازی نداشته و از راه ثروت یا نسبت یا قدرت های معمولی دیگر، بر کسی تقدم نجوید و برتری نفروشد و طبقات نیرومند اجتماع به ضعفا و درماندگان زور نگویند و زیردستان بر زیردستان ستم روا ندارند.
آن حضرت خود نیز مانند فقرا می زیست و در نشستن و برخاستن و رفتن و آمدن، به هیچ وجه تشریفات به کار نمی برد، به کارهای خانگی می پرداخت و دربان و نگهبان نداشت، در میان مردم از افراد عادی شناخته نمی شد، با مردم که راه می رفت، پیش نمی افتاد و به مجلسی که وارد می شد، در نزدیک ترین جای خالی می نشست و یارانش را وامی داشت که حلقه وار نشینند تا مجلسشان صدر و ذیل نداشته باشد، به هر که می رسید -حتی به زنان و کودکان- سلام می کرد، یکی از یارانش اجازه خواست که جلوی وی به خاک افتد (یعنی سجده اش کند) فرمود: چه می گویی؟ این ها روش قیصر و کسری است و شان من پیغمبری و بندگی است، او به یارانش سفارش می کرد که نیاز نیازمندان و شکایت ضعیفان را به من برسانید، و در این باره مسامحه روا مدارید. گویند: آخرین سخن که فرمود، سفارشی بود که درباره بردگان و زنان به مردم نمود و بعد از آن، سخنش قطع شد و چشم از این جهان گذران فرو بست. درود خدا بر او و خاندان گرامی اش.

سیرت عمومی ائمه هدی (ع)
اگر با نظری دقیق به تاریخ زندگی دوازده امام (ع) نگاه کنیم و اوضاع زمان و شرایط زندگی هر یک از آنان را در نظر بگیریم، می بینیم که همه آنان یک سیرت مشترک داشته و یک مرام را تعقیب می نموده اند و آن، سیرت مقدس پیغمبر اکرم (ص) می باشد. همه ائمه هدی یک هدف مشترک داشتند و آن، حفظ و حراست دین خدا و تبلیغ و نشر معارف اسلامی بود و هرگز لحظه ای از انجام این وظیفه مقدس کوتاهی نکرده، تا جایی که مقدور بود، آشکار و اگر مقدور نبود، پنهانی به تعلیم و تربیت افراد صالح می پرداختند و همه عمر خود را در راه نشر دین پروردگار مصروف می داشتند و همه هستی خود را در این راه فدا می کردند و حتی جان خویش را بر سر دین خدا و هدایت مردم نهادند.
همین کوشش خستگی ناپذیر آنان در راه اعلای کلمه حق و کوبیدن ظلم و ظالمین بود که دست ستمکاران و حاکمان جور را بر سر ایشان دراز می کرد، تا جایی که گاهی خانه ایشان را با آتش سوزاندند، و زمانی در زندان های مرطوب و تاریک و وحشتناک شکنجه شان دادند، و هنگامی در زنجیر اسارت شهر به شهر گردانیدند ولی در عین حال، همه این بلاها را در راه حق هیچ شمرده، با دلی پر از محبت و روحی آتشین، به هدایت مردم و نشر دین خدا می پرداختند، بالاخره در مدت 250 سالی که در میان مردم بودند همیشه گرفتار معارضاتی سرسخت و مخالفانی قوی پنجه بودند که برای خاموش کردن نور خدا، نهایت کوشش را در نابودی آن بزرگواران به کار می بردند. ولی چون به سرگذشت ائمه نگاه می کنیم، می بینیم روشی را که در پیش رفت مقاصد عالی اسلام در پیش گرفته بودند، بهترین راهی بود که با شرایط موجود امکان داشت.

نتیجه گیری اخلاقی از روش پیشوایان دین
آنچه به طور خلاصه از تاریخ پیامبران خدا و پیشوایان دین به دست می آید این است که آنان مردانی بودند واقع بین و پیرو حق، و جهان انسانیت را به واقع بینی و پیروی حق دعوت می کردند و در این راه از هیچ گونه فداکاری و از خودگذشتگی فروگذاری نمی کردند. و به عبارت دیگر: کوشش داشتند که فرد انسان و جامعه انسانی آن طور که شاید و باید به بار آید، می خواستند مردم بی آنکه نادانی یا یک رشته افکار خرافی در میانشان حکومت نماید، با یک سلسله افکار و عقاید صحیح آراسته گردند، و بی آن که دامن پاک انسانیت را به خوی حیوانات لکه دار و آلوده کنند و مانند درندگان و چرندگان جز دریدن همدیگر و پر کردن شکم، چیزی نشناسند، خوی ویژه انسانی را گرفته، در بازار زندگی سرمایه انسانیت را به کار اندازند و به سود انسانیت نقد سعادت را به دست آورند.
یعنی مردمی بودند که در راه سعادت جامعه و برای جهان انسانیت وظیفه ای جز این تشخیص نمی دادند، خیر و سعادت خود را (که انسان جز آن چیزی نمی خواهد) در این دیدند که خیرخواه همه باشند و می خواستند دیگران نیز چنین باشند، هر کس آنچه را برای خود دوست دارد برای همه دوست داشته باشد و آنچه را برای خود نمی خواهد برای دیگران نیز نخواهد. در اثر همین واقع بینی و پیروی حق است که این بزرگواران به اهمیت این وظیفه عمومی انسان (خیرخواهی) و سایر وظایف جزیی که فروغ آن است پی بردند و به صفت، فداکاری و از خود گذشتگی متصف گردیدند و از بذل جان و مال خود در راه حق کوتاهی ننمودند و ریشه هر صفتی را که با بدخواهی توام است زدند، به مال و جان خود بخل نمی ورزیدند، از خودپسندی و لئامت بیزار بودند، دروغ نمی گفتند، به کسی تهمت نمی زدند و به عرض و جاه دیگران تعرض نمی کردند.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبائی- اصول عقاید و دستورات دینی- ج 1-4 صفحه 138-139 و 152 و 273-274

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد