مفهوم کلمه امام در قرآن
فارسی 4211 نمایش |کلمه " امام" یعنی پیشوا. کلمه "پیشوا" در فارسی ، درست ترجمه تحت اللفظی کلمه "امام" است و در عربی. خود کلمه امام یا پیشوا مفهوم مقدسی ندارد. پیشوا یعنی کسی که پیشرو است عده ای تابع و پیرو او هستند اعم از آنکه آن پیشوا عادل و راه یافته و درست رو باشد یا باطل و گمراه باشد. قرآن کریم هم کلمه امام را در هر دو مورد اطلاق کرده است. در یک جا می فرماید: «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا؛ ما آنها را پیشوایان هادی به امر خودمان قرار دادیم.» (انبیاء/ 73)
در جای دیگر می گوید: «ائمة یدعون الی النار؛ پیشوایانی که مردم را به سوی آتش می خوانند.» (قصص/ 41) یا مثلا درباره فرعون کلمه ای نظیر کلمه امام را اطلاق کرده است: «یقدم قومه یوم القیامة؛ که روز قیامت هم پیشاپیش قومش حرکت می کند.» (هود/ 98) پس کلمه امام یعنی پیشوا. پیشوایی در چند مورد است که در بعضی از موارد اهل تسنن هم قائل به پیشوایی و امامت هستند ولی در کیفیت و شخصش با ما اختلاف دارند. اما در بعضی از مفاهیم امامت اصلا آنها منکر چنین امامتی هستند نه اینکه قائل به آن هستند و در فردش با ما اختلاف دارند. امامتی که در مورد قبول آنها هم هست ولی در کیفیت و شکل و فردش با ما اختلاف دارند، امامت به معنی زعامت اجتماع است که به همین تعبیر و نظیر همین تعبیر از قدیم در کتب متکلمین آمده است. خواجه نصیرالدین طوسی در "تجرید" امامت را این طور تعریف می کند: ریاسة عامة یعنی ریاست عمومی.
خداوند در سوره بقره آیه 124 می فرماید: «و إذ ابتلى إبراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال إنی جاعلک للناس إماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین؛ (به خاطر بیاورید) هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او به خوبى از عهده آزمایش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند.» این آیه از مهمترین فرازهاى زندگى ابراهیم (ع) یعنى آزمایشهاى بزرگ او و پیروزیش در صحنه آزمایشها سخن می گوید، آزمایشهایى که عظمت مقام و شخصیت ابراهیم را کاملا مشخص ساخت، و ارزش وجود او را آشکار کرد.هنگامى که از عهده این آزمایشها بر آمد، خداوند مى باید جایزه اى به او بدهد فرمود: من تو را امام و رهبر و پیشواى مردم قرار دادم. (قال إنی جاعلک للناس إماما) ابراهیم تقاضا کرد که از دودمان من نیز امامانى قرار ده تا این رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد (قال و من ذریتی) اما خداوند در پاسخ او فرمود: پیمان من، یعنى مقام امامت، به ظالمان هرگز نخواهد رسید. (قال لا ینال عهدی الظالمین) تقاضاى تو را پذیرفتم، ولى تنها آن دسته از ذریه تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند!
از این آیه اجمالا چنین استفاده مى شود: مقام امامتى که به ابراهیم بعد از پیروزى در همه این آزمونها بخشیده شد. فوق مقام نبوت و رسالت بود. توضیح اینکه: امامت معانى مختلفى دارد:
1- امامت به معنى ریاست و زعامت در امور دنیاى مردم (آن چنان که اهل تسنن مى گویند.)
2- امامت به معنى ریاست در امور دین و دنیا (آن چنان که بعضى دیگر از آنها تفسیر کرده اند.)
3- امامت عبارت است از تحقق بخشیدن برنامه هاى دینى اعم از حکومت به معنى وسیع کلمه، و اجراى حدود و احکام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنین تربیت و پرورش نفوس در "ظاهر" و "باطن" و این مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زیرا "نبوت" و "رسالت" تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد "امامت" همه اینها وجود دارد به اضافه "اجراى احکام" و "تربیت نفوس از نظر ظاهر و باطن" البته روشن است که بسیارى از پیامبران داراى مقام امامت نیز بوده اند. در حقیقت مقام امامت، مقام تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنى "ایصال به مطلوب" است، نه فقط "ارائه طریق". علاوه بر این "هدایت تکوینى" را نیز شامل مى شود یعنى تاثیر باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدایت معنوى آنها.
امام از این نظر درست به خورشید مى ماند که با اشعه زندگى بخش خود گیاهان را پرورش مى دهد، و به موجودات زنده جان و حیات مى بخشد نقش امام در حیات معنوى نیز همین نقش است. در قرآن مجید مى خوانیم «هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات إلى النور و کان بالمؤمنین رحیما؛ خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود مى فرستند تا شما را از تاریکیها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است.» (احزاب/ 43) از این آیه به خوبى استفاده مى شود که رحمتهاى خاص خداوند و امدادهاى غیبى فرشتگان مى تواند مؤمنان را از ظلمتها به نور رهبرى کند. این موضوع درباره امام نیز صادق است، و نیروى باطنى امام و پیامبران بزرگ که مقام امامت را نیز داشته اند و جانشینان آنها براى تربیت افراد مستعد و آماده و خارج ساختن آنان از ظلمت جهل و گمراهى به سوى نور هدایت تاثیر عمیق داشته است.
شک نیست که مراد از امامت در آیه مورد بحث معنى سوم است، زیرا از آیات متعدد قرآن استفاده مى شود که در مفهوم امامت مفهوم "هدایت" افتاده، چنان که در آیه 24 سوره سجده مى خوانیم: «و جعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون؛ و از آنها امامانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند، چون استقامت به خرج دادند و به آیات ما ایمان داشتند.» این هدایت به معنى ارائه طریق نیست، زیرا ابراهیم پیش از این، مقام نبوت و رسالت و هدایت به معنى ارائه طریق را داشته است. حاصل اینکه قرائن روشن گواهى مى دهد که مقام امامت که پس از امتحانات مشکل و پیمودن مراحل یقین و شجاعت و استقامت به ابراهیم بخشیده شد غیر از مقام هدایت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است. پس هدایتى که در مفهوم امامت افتاده چیزى جز "ایصال به مطلوب" و "تحقق بخشیدن روح مذهب" و پیاده کردن برنامه هاى تربیتى در نفوس آماده نیست.
این حقیقت اجمالا در حدیث پر معنى و جالبى از امام صادق (ع) نقل شده: «ان الله تبارک و تعالى اتخذ ابراهیم عبدا قبل ان یتخذه نبیا، و ان الله اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا، و ان الله اتخذه رسولا قبل ان یتخذه خلیلا، و ان الله اتخذه خلیلا قبل ان یجعله اماما، فلما جمع له الاشیاء قال: إنی جاعلک للناس إماما قال: فمن عظمها فى عین ابراهیم قال: و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین قال: لا یکون السفیه امام التقى؛ خداوند ابراهیم را بنده خاص خود قرار داد پیش از آنکه پیامبرش قرار دهد، و خداوند او را به عنوان نبى انتخاب کرد پیش از آنکه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب کرد پیش از آنکه او را به عنوان خلیل خود برگزیند، و او را خلیل خود قرار داد پیش از آنکه او را امام قرار دهد، هنگامى که همه این مقامات را جمع کرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، این مقام به قدرى در نظر ابراهیم بزرگ جلوه کرد که عرض نمود: خداوندا از دودمان من نیز امامانى انتخاب کن، فرمود: پیمان من به ستمکاران آنها نمى رسد یعنى شخص سفیه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد.» (اصول کافى جلد اول باب طبقات الانبیاء و الرسل و الأئمه صفحه 133)
از آنچه در بیان حقیقت امامت گفتیم به خوبى استفاده مى شود که ممکن است کسى مقام پیامبرى و تبلیغ و رسالت را داشته باشد و اما مقام امامت در او نباشد، این مقام، نیازمند به شایستگى فراوان در جمیع جهات است و همان مقامى است که ابراهیم پس از آن همه امتحانات و شایستگى ها پیدا کرد، و این آخرین حلقه سیر تکاملى ابراهیم بود. آنها که گمان مى کنند منظور از امامت تنها "فرد شایسته و نمونه بودن" است گویا به این حقیقت توجه ندارند که چنین مطلبى از آغاز نبوت در ابراهیم بوده. و آنها که گمان مى کنند منظور از امامت "سرمشق و الگو بودن" براى مردم بوده باید به آنها گفت این صفت براى ابراهیم و تمامى انبیاء و رسل از آغاز دعوت نبوت وجود دارد و به همین دلیل پیامبر باید معصوم باشد چرا که اعمالش الگو است. بنابراین مقام امامت، مقامى است بالاتر از اینها و حتى برتر از نبوت و رسالت و این همان مقامى است که ابراهیم پس از امتحان شایستگى از طرف خداوند دریافت داشت.
منـابـع
مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 47-46
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 1 صفحه 442-438
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها