تفسیر آیاتی از قرآن، پیرامون رحمانیت، یکی از صفات فعل خداوند
فارسی 3228 نمایش |«صفات فعل» صفاتی است که با ملاحظه انجام فعلی از ناحیه آن ذات مقدس بر او اطلاق می شود، مثلا می گوئیم خداوند خالق و رازق است، مسلما این صفت، قبل از آنکه مخلوقی را بیافریند و روزی دهد بر او اطلاق نمی شد (البته قدرت بر خلقت و روزی دادن را داشت اما وصف خالق و رازق بر او صادق نبود) بنابراین صفات فعل در واقع حادثند، و طبعا عین ذات خدا نیستند، و در حقیقت آنها مفاهیمی هستند در ذهن ما.
رحمن- رحیم- ارحم الرحمین- ودود- رئوف - لطیف- حفی
از جمله صفات افعال خداوند که دائما ورد زبانها است و مرتبا در هر نماز و آغاز سوره های قرآن؛ بلکه آغاز هرکار تکرار می شود، صفت «رحمانیت» و «رحیمیت» او است که خبر از لطف و رحمت بی پایان او نسبت به همه بندگان بلکه همه موجودات می دهد، و همو است که "ارحم الرحمین" است. و از لوازم این معنی «وداد» و دوستی او، و «لطف» و «عنایت» و رأفت او است. این اوصاف هفتگانه بازتاب وسیعی در آیات قرآن مجید دارد که به نمونه های آن در آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:
1- قل ادعوا الله الرحمن ایاماتدعوا فله الاسماء الحسنی: «بگو او را به نامهای خدا بخوانید یا به نام رحمن هر کدام را بخوانید برای او نامهای نیک است» (اسراء/ 110)
2- ان الله کان بکم رحیما: «خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده و هست» (نساء/29)
3- وانت ارحم الرحمین: «و تو مهربانترین مهربانانی» (اعراف/151)
4- و هو الغفور الودود: «و او آمرزنده و دوستدار (بندگان)است» (بروج/14)
5- ان الله بالناس لرئوف رحیم: «خداوند نسبت به مردم مهربان و رحیم است» (بقره/143)
6-...و هواللطیف الخبیر: «و او صاحب لطف و آگاه است» ( انعام/103)
7-.....انه کان بی حفیا: «خداوند نسبت به من مهربان و با محبت و آگاه است» (مریم /47)
توضیح و پیام
واژه های «رحمان» و «رحیم» هر دو از ماده «رحمت» گرفته شده، و معروف در میان دانشمندان و مفسران این است که «رحمان» اشاره به «رحمت عام» خداوند است که دوست و دشمن و مومن و کافر و نیکوکار و گنهکار را شامل می شود (مانند انواع نعمتها و مواهب عام خداوند از زمین و آسمان که همه بندگان، از آن بهره مند می باشند) و «رحیم» اشاره به «رحمت خاص» او است که ویژهٔ مومنان است و تنها در اختیار نیکان و پاکان قرار می گیرد. و اما واژهٔ «ارحم الرحمین» (مهربانترین مهربانان) از این جهت به عنوان یکی از اوصاف خداوند به کار رفته که پرتوی از رحمت او نیز بر قلوب بندگان افتاده، پدر و مادر نسبت به فرزند دلبند خود، مهربان و رحیمند، و بسیاری از مردم نسبت به دوستان و علاقمندانشان دارای محبت و رحمتند، ولی اینها همه شعاع کمرنگی از رحمت پروردگار است، بلکه در حقیقت این رحمتها همه مجازی است، و رحمت حقیقی رحمت خدا است چرا که ذات پاکش از همگان بی نیاز است، در حالی که محبت و رحمت مردم نسبت به یکدیگر غالبا از اینجا سرچشمه می گیرند که در سرنوشت هم، تأثیر دارند و به یکدیگر به نوعی نیازمندند. به علاوه رحمت دیگران محدود است، و در چهارچوبهای خاصی است جز رحمت خدا که از هر نظر نامحدود است.
از موارد استعمالات این وصف، در چهار آیه قرآن مجید، این معنی اجمالا استفاده می شود که در مواردی به کار رفته که مشکل در حد اعلا بوده، و کارد به استخوان رسیده، در داستان ایوب پیغمبر، بعد از آن مشکلات طاقت فرسا، و در داستان یوسف به هنگامی که برادران در نهایت رنج و مشقت بودند (یوسف/64)، و یا بعد از شناختن برادرشان یوسف، بی نهایت از کارهای خود شرمنده و پشیمان شدند(یوسف /92) و در ماجرای موسی هنگامی که به سوی قوم خود بازگشت و آنها را به گوساله پرستی مشغول دید و به برادرش هارون پرخاش کرد (اعراف/151) این توصیف دیده می شود. و از اینجا روشن می شود که در مشکلات سخت و حوادث بسیار پیچیده و دردناک باید به این وصف امید بخش الهی پناه بریم، وخود را در سایه رحمت او قرار دهیم، به علاه بکوشیم مظهر این صفت باشیم و لااقل پرتوی از آن را در وجود خود زنده کنیم.
رحمت واسعه الهی در احادیث اسلامی
وسعت عجیب رحمت خدا در احادیث بازتاب گسترده ای دارد که چند نمونه زیر بازگو کننده ی این حقیقت است:
1- در حدیثی از امیرمومنان علی (ع) آمده است: «خداوند نسبت به بندگانش رحیم است و از رحمت او این است که یکصد شاخه رحمت آفریده، یکی از آن را بین تمام بندگان تقسیم کرده، و به واسطه آن، مردم نسبت به یکدیگر مهربانند، و مادر نسبت به فرزند خود مهر می ورزد....در روز قیامت این رحمت را به نود و نه قسمت دیگر اضافه می کند، و با همه آنها امت پیغمبر اسلام (ص) را مشمول رحمتش قرار می دهد».
2- در حدیث دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم که فرمود: «هنگامی که در روز قیامت می شود خداوند آن چنان رحمتش را می گستراند که حتی ابلیس در رحمت او طمع می کند»!
3- در حدیث دیگری می خوانیم که به امام علی بن الحسین (ع) عرض کردند: حسن بصری می گوید: عجب نیست که گروهی گمراه و هلاک می شوند، عجب از آنها است که نجات می یابند که چگونه (با این همه عوامل گمراهی) نجات یافته اند؟! امام(ع) فرمود: ولی «من سخن دیگری می گویم» من می گویم: «عجب نیست از کسانی که نجات می یابند که چگونه نجات یافته اند، عجب از کسانی است که هلاک (و گمراه ) می شوند چگونه با وسعت رحمت خداوند هلاک شده اند؟! پروردگارا! از کرم بی پایان تو بعید نیست که گوشه ای از این رحمت وسیع و گسترده ات را شامل حال ما نیز بفرمائی.
واژه «ودود» از ماده «ود» (به ضم واو) در اصل به معنی محبت داشتن نسبت به چیزی و آرزوی وجود آن است، لذا در هر دو معنی (محبت و تمنی) استعمال می شود. این تفسیری است که در مفردات و مقائیس اللغه آمده است، ولی لسان العرب آن را فقط به معنی محبت ذکر کرده است، در حالی که موارد استعمال آن در قرآن مجید به خوبی نشان می دهد که در معنی تمنی و آرزوی چیزی نیز به کار رفته است. به هرحال این واژه صیغه مبالغه است و به معنی شخص بسیار پر محبت است، و جالب اینکه در قرآن مجید، یکبار همراه «غفور» (بسیار آمرزنده) و یکبار همراه «رحیم» آمده که هر دو وصف، با معنی «ودود» تأکید و تأیید می شود.
مرحوم «کفعمی» در «مصباج» می گوید: «ودود» (هنگامی که به عنوان وصفی از اوصاف الهی به کار رود) به معنی کسی است که بندگان را دوست دارد، از آنها راضی می شود و اعمال آنها را می پذیرد.... یا به معنی کسی است که دوستی بنده اش را در دل دیگران می اندازد (همانگونه که در آیه 96 سوره مریم آمده است) "ان الذین آمنوا عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودا" «کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، خداوند رحمان، محبت آنها را در دلها می افکند».
بعضی از ارباب لغت نیز احتمال داده اند که «ودود» در اینجا معنی اسم مفعولی دارد، و اشاره به محبوب بودن خداوند از سوی بندگان مومن است. ولی معنی دوم و سوم، بعید به نظر می رسد، و از موارد استعمال این کلمه برمی آید که معنی اصلی آن همان دوست داشتن و آرزو کردن است. ناگفته پیدا است مفهوم محبت در خدا و انسانها متفاوت است، محبت در انسان یکنوع، توجه قلبی و جاذبه روحی است، در حالی که خداوند نه قلب دارد و نه روح، بنابراین محبت در مورد او به معنی انجام کارهائی است که مایه خیر و سعادت بندگان است، و نشانه لطف و عنایت او است. کسانی که «ودود» را به معنی اسم مفعولی تفسیر کرده اند ظاهرا به خاطر این بوده است که محبت به معنی اسم فاعلی را در مورد خداوند مناسب ندیده اند، چرا که از عوارض موجودات امکانی است. ولی همانگونه که اشاره شد محبت هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود به معنی آثار خارجی آن است، و تنها در اینجا نیست که به سراغ چنین تفسیری باید رفت، در بسیاری از اوصاف و افعال الهی، عین این مطلب وجود دارد، مثلا می گوئیم خداوند، گنهکاران را «غضب» می کند، یعنی همچون یک شخص غضبناک با آنها رفتار می نماید، وگرنه خشم و غضب که به معنی هیجان و برآشفتگی نفس آدمی است، در مورد خدا هرگز صادق نیست.
به هرحال توجه به این وصف از اوصاف خداوند اثر تربیتی فوق العاده ای (همچون توجه به سایر اوصاف الهی) دارد، چرا که محبت خداوند بر بندگان سبب پیدایش محبت بندگان نسبت به او می شود، چون محبت واقعی هرگز، یک طرفه نخواهد بود، و هنگامی که بندگان، محبت او را در دل بگیرند و به او عشق بورزند، مسلما در خط فرمان او حرکت می کنند، خود را آنچنان می سازند که خدا آنها را دوست بدارد و از آنها راضی باشد، چرا که همیشه «عاشق» در راستای رضای «معشوق» گام برمی دارد.
«رئوف» از ماده «رأفت» به گفته «راغب» به معنی «رحمت« است، و قابل توجه اینکه در قرآن مجید از یازده مورد که این وصف الهی به کار رفته، در نه مورد با وصف «رحیم» همراه است و بنابراین «رحیم» و «رئوف» مفهوم یکدیگر را تأکید می کنند. در اینکه میان «رئوف» و «رحیم» چه تفاوتی است در میان مفسران و ارباب لغت گفتگو است. جمعی آن دو را به یک معنی دانسته، و بنابراین ذکر آنها با یکدیگر جنبه تاکید بر رحمت بی پایان الهی دارد. در حالی که بعضی مانند «ابن اثیر» در «نهایه » در میان این دو چنین فرق گذاشته اند که «رأفت» مرحله ای دقیقتر و بالاتر از «رحمت» است، و هرگز در مسائل ناخوش آیند به کار نمی رود ولی «رحمت» در امور ناخوش آیندی که به خاطر مصلحتی انجام می گردد، استعمال می شود (مثلا ممکن است گفته شود به خاطر رحمتی که او داشت انگشت سیاه شده او را قطع کرد، تا بیماری به سایر بدنش سرایت نکند، ولی «رأفت» در اینجا به کار نمی رود).
مرحوم «کفعمی» در «مصباح » در تفسیر این واژه می گوید: بعضی گفته اند رأفت مرحله عالی تری از رحمت است، درحالی که بعضی دائره آن را محدودتر از دائره رحمت دانسته اند. مفسر بزرگ، مرحوم طبرسی، ذیل آیه 128 سوره توبه می گوید: بعضی معتقدند که «رئوف» و «رحیم» یک معنی دارد، منتها رأفت مرحله ای قویتر است درحالی که بعضی گفته اند: «رئوف» نسبت به مطیعان به کار می رود و «رحیم» نسبت به گنهکاران....سپس از بعضی از دانشمندان پیشین نقل می کند که خداوند درباره هیچیک از پیامبران میان دو صفت از اوصاف خود جمع نکرده، ولی در پیامبراسلام(ص) چنین کرده است (در همین آیه می فرماید "بالمومنین رئوف رحیم" «او نسبت به مومنان رئوف و مهربان است» و درباره خودش نیز فرموده: (ان الله بالناس لروف رحیم) (بقره/143).
باز در اینجا به تأثیر تربیتی و پیام ویژه این وصف الهی در مومنان می رسیم زیرا می بینیم خداوند رئوف و رحیم است، پیامبرش نیز رئوف و رحیم است، پیروان مکتب آنها و عاشقان راه و رسم آنان نیز باید رئوف و رحیم باشند. پرتوی از رحمت عام و خاص الهی در جود آنان منعکس باشد.
واژه «لطیف» در قرآن مجید هفت بار تکرار شده و همه جا به عنوان وصفی از اوصاف پروردگار است و غالبا با «خبیر» همراه است و تنها در دو مورد به تنهائی آمده است. به هرحال این واژه از ماده «لطف» به معنی کار ظریف و باریک و مهر و محبت است، و به موجودات کوچک و نرم، و حرکتهای ظریف، و انجام کارهای دقیق، و اموری که با حواس انسان درک نمی شود نیز اطلاق می گردد. این وصف هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود به معنی رفق و مداری خداوند نسبت به بندگان، و توفیق و نگهداری آنها از خطرات و مشکلات است.
«ابن اثیر» در تفسیر این واژه می گوید: لطیف کسی است که جمع میان «رفق در عمل» و «آگاهی به دقائق مصالح، و رساندن آنها به کسانی که برای آنها مقدر ساخته است کرده».
مرحوم «کفعمی» در «مصباح» می گوید: خواندن خداوند به این وصف در مشکلات، ثأثیر عمیقی در برطرف شدن ناراحتیها دارد. مرحوم «صدوق» در کتاب «توحید» این وصف الهی را اینگونه تفسیر می کند: او نسبت به بندگانش لطف دارد، به آنها نیکی می کند، و نعمت می بخشد، سپس می افزاید: لطف همان نیکی کردن و گرامی داشتن است، بعد اشاره به حدیث معروفی می کند که می گوید: "ان معنی اللطیف انه هو الخالق للخلق اللطیف" معنی «لطیف» این است که خداوند خالق مخلوقات ظریف (و حتی کوچک و ناپیدا ) است!
البته جمع میان تمام این معانی در مفهوم وسیع و گسترده لطیف کاملا ممکن است. اما اینکه در غالب آیات قرآن «لطیف» با «خبیر» همراه شده به خاطر آن است «خبیر» به گفته بعضی از محققان اشاره به آگاهی عمیق و علم به حقایق و احاطه دقیق است، و این معنی با معنی لطیف تناسب بسیار نزدیکی دارد (دقت کنید).
پیام و اثر تربیتی توجه به این واژه نیز روشن است چرا که از یکسو انسان را در مشکلات به «الطاف خفیه و جلیه خداوند امیدوار می سازد، و از سوی دیگر انسانها را دعوت به لطف و مرحمت نسبت به یکدیگر می کند، و از سوی سوم به مطالعه و اندیشه در مخلوقات بسیار ظریفی که خدا آفریده است، وا می دارد»، و هر یک از این امور سه گانه اثر عمیقی در تربیت انسانها دارد.
واژه «حفی» از ماده «حفا» (بر وزن سلام) و از ماده «حفا» (بر وزن جفا) در منابع لغت برای آن چند معنی ذکر شده، از جمله: پا برهنه راه رفتن، اصرار در سوال نمودن، علم و آگاهی نسبت به چیزی، و اصرار در نیکی کردن. بعضی نیز گفته اند: مفهوم آن نازک شدن پوست پا و ته کفش و سم اسب به خاطر راه رفتن زیاد می باشد. ولی بعید نیست ریشه اصلی همه این معانی، همان معنی «اصرار در راه رفتن» باشد به گونه ای که پوست پا، یا کفشها نازک شود یا از بین برود، سپس در مورد اصرار و مبالغه در هرچیزی به کار رفته است: اصرار در سوال کردن، از چیزی به منظور آگاهی بر آن و اصرار در نیکی کردن، و اصرار در جلوگیری کردن از کاری.
در قرآن مجید این واژه در سه مورد به کار رفته است: در مورد اصرار در سوال، چنانکه در آیه 37 سوره محمد(ص) می خوانیم: "ان یسئلکموها فیحفیکم تبخلوا" «اگر اموال شما را خداوند مطالبه کند و حتی اصرار نماید بخل می کنید»! و در مورد علم و دانش، مانند "یسلونک کانک حفی عنها" «آنها پی درپی درباره قیامت از تو سوال می کنند، چنانکه گوئی تو از زمان وقوع آن با خبری»! (اعراف/187)، و در مورد اصرار در نیکی کردن، چنانکه در آیه 47 سوره مریم آمده است که ابراهیم به عمویش آذر می گوید: "سلام علیک ساستغفرلک ربی انه کان بی حفیا" «سلام بر تو، به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می طلبم، چرا که او نسبت به من بسیار رحیم و نیکوکار و مهربان است».
به هرحال این واژه هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود ممکن است به معنی عالم و آگاه باشد، و در این صورت از صفات ذات است نه صفات فعل، و نیز ممکن است به معنی نهایت نیکوکاری و لطف و محبت باشد که در این صورت از صفات فعل محسوب می شود، و اتفاقا در قرآن مجید فقط یکبار به صورت وصفی به کار رفته و آن هم به معنی نهایت نیکی و محبت است که در ماجرای ابراهیم و عمویش آذر آمده و در بالا به آن اشاره شد. پیام تربیتی این وصف الهی نیز به قرینه آنچه در اوصاف مشابه آن گفته شد واضح است، چرا که از یک سو جذبه این وصف الهی بندگان را به طرف او جلب می کند، و نور امید بر دلها می پاشد، و از سوی دیگر به آنها درس نیکوکاری و مهر و محبت می دهد.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- صفحه287 و از صفحه 313 تا 324
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها