بررسی حدیث خضر (ع) و شناخت راویان آن
فارسی 2997 نمایش |ثقه الإسلام کلینی در کافی، کتاب الحجه، «باب ما جاء فی الاثنی عشر والنص علیهم» به نقل از عده ای از اصحاب امامیه ( عده من اصحابنا) از احمدبن محمد البرقی، از ابو هاشم داودبن القاسم الجعفری از امام جواد علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
«أقبل أمیر المومنین علیه السلام و معه الحسن بن علی علیه السلام و هو متکی علی ید سلمان فدخل المسجد الحرام، فجلس، إذ أقبل رجل حسن الهیئه واللباس، فسلم علی أمیر المومنین، فرد علیه السلام، فجلس.
ثم قال: یا أمیر المومنین أسألک عن ثلاث مسائل، إن أخبرتنی بهن علمت أن القوم رکبوا من أمرک ما قضی علیهم وأن لیسو بمامونین فی دنیاهم و آخرتهم ، وإن تکن الاخری علمت أنک و هم شرع سواء.
فقال له أمیر المومنین علیه السلام: سلنی عما بدا لک
قال: أخبر نی عن الرجل إذا نام أین تذهب روحه ، و عن الرجل کیف یذکر و ینسی؟ وعن الرجل کیف یشبه و لده الاعمام و الأخوال؟
فالتفت أمیر المومنین علیه السلام إلی الحسن ، فقال: یا أبا محمذ أجبه.
قال: فأجابه الحسن علیه السلام
فقال الرجل: أشهد إن لا إله إلا الله و لم أزل أشهد بها، و أشهد أن محمدا رسول الله و لم أزل أشهد بذلک، و أشهد أنک وصی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و القائم بحجته – وأشار إلی أمیر المومنین- و لم أزل أشهد بها و أشهد أنک وصیه و القائم بحجته- و وأشار إلی الحسن علیه السلام- و أشهد أن الحسین بن علی وصی أخیه و القائم بحجته ، و أشهد علی علی بن الحسین أنه القائم بأمر الحسین بعده، و أشهد علی محمد بن علی علی أنه القائم باأمر علی بن الحسین و أشهد علی جعفر بن محمد بأنه محمد، و أشهد علی موسی أنه القائم بأمر جعفر بن محمد، و أشهد علی علی موسی أنه القائم بأمر موسی بن جعفر، و أشهد علی محمد بن علی أنه القائم بأمر علی بن موسی، و أشهد علی علی بن محمد بأنه محمد القائم بأمر محمدابن علی، و أشهد علی الحسن بن علی بأنه القائم بأمر علی بن محمد، و أشهد علی رجل من ولد الحسن لا یکنی لا یسمی حتی یظهر أمره، فیملاها عدلاکما ملئت جورا و السلام علیک یا أمیر المومنین و رحمه الله و برکاته ریال ثم قام فمضی.
فقال أمیر المومنین: یا أبا محمد اتبعه فانظر أین یقصد فخرج الحسن بن علی علیه السلام،
فقال: ما کان إلا أن و ضع رجله خارجا من المسجد فشما دریت أین أخذ من أرض الله، فرجعت إلی أمیر المومنین علیه السلام فأعلمته ،
فقال: یا أبا محمد أتعرفه؟ قلت: الله و رسوله و أمیر المومنین أعلم،
قال: هو الخضر علیه السلام»
(امیر المومنین علیه السلام همراه امام حسن علیه السلام در حالی که بر دست سلمان فارسی تکیه داشت وارد مسجد الحرام شد و در جایی نشست؛ ناگهان مردی نیک اندام و خوش لباس بیامد و بر امیرالمومنین سلام گفت و آن حضرت نیز سلام او را پاسخ داد. سپس آن مرد نشست و گفت: ای امیرالمومنین، از تو سه پرسش دارم که اگر مرا از حقیقت آنها خبر دهی خواهم دانست که این قوم در حق تو ستم کرده اند و در دنیا و آخرت خویش در امان نیستند، و اگر پاسخ درست نفرمایی بدانم که تو و آنها یکسان هستید. امیر المومنین علیه السلام به او فرمود: هرچه خواهی بپرس،
آن مرد پرسید: هنگامی که انسان به خواب می رود روح او به کجا می رود؟ و دیگر این که انسان چگونه ( مطالبی را) به یاد می آورد و چگونه فراموش می کند، و سوم این که فرزند انسان چگونه به عموها و دایی هایش شباهت می یابد؟
امیر المومنین علیه السلام رو به ( امام) حسن کرد و فرمود: ای ابا ابومحمد، تو ( این پرسش ها را ) پاسخ بگوی و (امام) حسن نیز یکایک سوالات پرسنده را پاسخ گفت. پس آن مرد گفت: شهادت می دهم که خدایی جز الله ( خدای یکتا ) نیست و همیشه بر این شهادت استوار هستم و شهادت می دهم و بر این شهادت استوارم که محمد صلی الله علیه الله وآله وسلم فرستاده خداست سپس به امیر المومنین اشاره کرد و گفت شهادت می دهم که تو وصی رسول خدا و قائم به حجت او ( جانشین او) هستی، سپس به ( امام) حسن علیه السلام اشاره کرد و گفت: و شهادت می دهم که تو وصی امیرالمومنین و جانشین او هستی و شهادت می دهم که حسین بن علی وصی برادرش و جانشین وی بعد از اوست و شهادت می دهم که علی بن حسین جانشین وی پس از (وفات) اوست و شهادت می دهم که محمد بن علی جانشین علی بن الحسین است و شهادت می دهم که جعفر بن محمد جانشین پدرش محمد بن علی است و شهادت می دهم که موسی (بن جعفر) جانشین جعفر بن محمد است و شهادت می دهم که علی بن موسی جانشین موسی بن جعفر است و شهادت می دهم که محمد بن علی جانشین علی بن موسی (الرضا) است و شهادت می دهم که علی بن محمد جانشین محمدبن علی است و شهادت می دهم که مردی از فرزندان حسن ( العسکری) وجود دارد که کنیه و نام او گفته نمی شود تا آنگاه که کارش آشکار گردد و زمین را از عدل و داد پر کند همچنان که از ظلم و ستم پر شده باشد، و سلام و رحمت و برکات خدا بر توباد یا امیر المومنین.
این بگفت و برخاست و برفت. امیر المومنین به ] امام[ حسن فرمود: او را دنبال کن و بنگر که به کجا می رود. ] امام[ حسن برفت و ] اندک زمانی بعد[ بازگشت و گفت: همین که پایش را از مسجد بیرون نهاد دیگر نفهمیدم و ندیدم که به کدام سو از زمین خدا رفت. بازگشتم. امیر المومنین علیه السلام فرمود: ای ابو محمد، او را نشناختی؟ امام حسن گفت (نه). خدا و رسول او و امیر المومنین آگاه تر هستند. امیر المومنین فرمود: او خضر علیه السلام بود)
نوع و رتبه حدیث
این حدیث مسند و متصل و با این اسناد صحیح است و مضمون آن- که نص بر تئمه و ذکر اسامی آنان است- متواتر است.
شناخت راویان حدیث
1. «عده من اصحابنا»،
این عنوان بر حسب تعریفات مختلف علمای حدیث و رجال بر جمعی از راویان ثقه – که کلینی از آنان بسیار روایت کرده- اطلاق می شود که بحث آن در این مختصر نمی گنجد و خوانندگان می توانند به معجم الرواه ملحق به موسوعه اخبار الأمام المهدی علیه السلام مراجعه کنند.
2. احمدبن محمد البرقی
نجاشی گفته است: «احمدبن خالد البرقی، ابوجعفر، اصل او از کوفه و ثقه بود. شیخ طوسی نیز در کتاب الفهرست نوشته است: احمدبن محمد خودش ثقه بود اما از ضعفاء نیز روایت می کرد و برخود او هیچ طعنی وارد نشده و احمدبن محمدبن عیسی او را چندی از قم تبعید کرد سپس از او عذر خواست و او را به قم بازگردانید و هنگام تشییع جنازه او با سروپای برهنه حضور یافت. ابن داود نیز او را در بخش ثقات رجال خود ذکر کرده و حضور احمدبن محمدبن عیسی را با سروپای برهنه در مراسم تشییع جنازه او دلیلی بر وثوق وی دانسته است.
3. ابوهاشم داودبن القاسم الجعفری
برقی او را در شمار اصحاب امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام شمرده است و نجاشی او را دارای منزلت عظیم نزد ائمه اطهار و شریف القدر و ثقه دانسته است. شیخ طوسی نیز چهار بار از او یاد کرده و در همه موارد او را ثقه و جلیل القدر گفته است. سیدابن طاوس هم در کتاب ربیع الشیعه، ابوهاشم را از سفراء و ابواب معروف شمرده و علامه حلی و ابن داود با اوصاف «ثقه، جلیل، شریف القدر، عظیم المنزله از او یاد کرده اند، و آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث تصریح کرده که هیچ اشکالی در وثاقت و جلالت ابوهاشم داود بن قاسم جعفری وجود ندارد. در زمینه روابط دو سویه عقل و شرع و کارایی هر کدام، فشرده ای از کلام راغب اصفهانی در کتاب تفصیل النشأتین را نقل می کنیم که می گوید: «عقل جز به یاری شرع به جایی راه نمی برد و شرع نیز جز به مدد عقل تبیین نمی شود. روشن می گردد عقل همچون پایه و اساس و شرع همچون ساختمان است و پایه بدون ساختمان سودی ندارد و ساختمان بدون پایه پایدار نمی ماند؛ و نیز عقل همچون چشم است و شرع مانند پرتوی که از خارج به چشم می رسد؛ و چشم بدون پرتوی خارجی چیزی نمی بیند و پرتو بدون وجود چشم سوی نمی رساند؛ چنان که خدای تعالی فرموده است: "قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین" و سرانجام این که شرع عقلی است خارج از ضمیر انسان و عقل، شرعی است در نهاد و درون آدمی؛ و این دو با یکدیگر همکاری دارند و به همدیگر پیوسته اند و از آنجا که شرع عقلی از خارج است، خداوند تعالی در مواضعی از قرآن کریم کافران را فاقد عقل و نابخرد می شمارد. چنان که می فرماید: "صم بکم عمی فهم لا یعقلون" (سوره بقره / آیه 171)؛ و چون عقل شرعی در درون آدمی است خداوند متعال آن را فطرتی الهی نامیده که مردمان را بر آن فطرت سرشته و آفریده است. "فطرت الله فطر الناس علیها" (سوره روم / آیه 30)، عقل به تنهایی سود چندانی ندارد؛ زیرا از شناخت کلیات فراتر نمی رود و به جزئیات نمی رسد؛ اما شرع از مرز کلیات در می گذرد و جزئیات اشیا احکام را هم بیان می کند و مراد خداوند از فضل و رحمت خدا در آیه شریفه "و لو. فضل الله علیکم و رحمته لا تبعتم الشیطان إلا قلیلا" (سوره نساء / آیه 83) همان عقل و شرع است».
کلام راغب در مورد استفاده از عقل و شرع مجتمعا، هم برای اثبات وجود مصلح جهانی نهایی و هم در تعیین و تشخیص هویت آن امام صدق می کند و به کار می آید.
منـابـع
خط امان- پژوهشی در موعود ادیان- از صفحه 360 تا 365
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها