مناظره محکم و مستدل یک عالم شیعی با ابوحنیفه سنی در بیان حقانیت امام علی(ع)
فارسی 2705 نمایش |مرحوم نراقی در خزائن نقل می کند که دو نفر از امامیه، یعنی شیعه، در گذرگاهی از بغداد به مجلس معظمی رسیدند، پرسیدند از کیست؟ گفتند: مجلس درس امام اعظم، ابوحنیفه است. ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی از فرق اهل تسنن است و نزد پیروانش دارای جلالت قدر است. راوی جریان می گوید رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصب در مذهب شیعه و در عین حال آدمی بحاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت: من می روم با این مرد مباحثه می کنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم از اینجا رد نمی شوم. گفتم: این عالم بزرگ مذهب است و از عهده ی بحث با او برنمی آیی. گفت: من معتقد به مذهب حقم و حق مغلوب نمی شود. وارد مجلس شدیم و نشستیم و در یک فرصت مناسب، از جا برخاست و گفت: ایها العالم؛ من برادری دارم که رافضی است؛ یعنی، خودش را سنی معرفی کرد و گفت: برادرم رافضی، یعنی شیعه است. من هر چه می خواهم به او بفهمانم که ابوبکر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم افضل امت و خلیفه ی به حق بوده، او قبول نمی کند و می گوید علی بن ابی طالب علیه السلام افضل و خلیفه ی به حق است. شما یک دلیل قاطعی به من یاد دهید که من به او بفهمانم و او را به راه راست بیاورم. گفت: به برادرت بگو بهترین و روشن ترین دلیل این است که در میدان های جنگ همیشه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آن دو بزرگوار (ابوبکر و عمر) را کنار خود می نشاند و علی علیه السلام را مقابل نیزه و شمشیر دشمن می فرستاد و این نشان می دهد که آن دو نفر محبوب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوده اند و چون آن حضرت می خواسته که آنها بعد از خودش جانشینش باشند، آنها را حفظ می کرد و علی علیه السلام را چون دوست نمی داشت طردش می کرد و به میدان می فرستاد که کشته شود. این بهترین دلیل بر افضیلت ابوبکر و عمر است! فضل گفت: بله؛ من این را به برادرم می گویم، ولی او از قرآن به من جواب می دهد که خداوند فرموده: "و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما" (نساء /95)، «خداوند مجاهدین را بر قاعدین برتری داده و اجری بزرگ برای آنان آماده کرده است». به حکم این آیه، علی علیه السلام چون مجاهد بوده افضل از ابوبکر و عمر است که قاعد بوده اند. ابوحنیفه گفت: به او بگو دلیل از این بهتر می خواهی که ابوبکر و عمر قبرشان کنار قبر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و چسبیده به قبر آن حضرت است، درحالی که قبر علی علیه السلام از قبر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دور افتاده و در عراق است. فضل گفت: بله؛ این را هم به برادرم می گویم، اما او می گوید آنها غاصبانه در کنار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دفن شده اند. برای اینکه خدا فرموده: "یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم" (احزاب /53)، «ای مومنان؛ بدون اذن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم داخل خانه اش نشوید» و می دانیم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در خانه خودش دفن شده و آن دو نفر بدون اذن در خانه ی آن حضرت دفن شده اند و مدفنشان غصبی است. ابو حنیفه که از این گفتگو سخت ناراحت شده بود تاملی کرد و سپس با لحنی تند گفت: به این برادر خبیثت بگو نه، آنها غصبا در خانه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دفن نشده اند بلکه عایشه و حفصه که دختران آن دو بزرگوار و همسران پیامبر بودند و از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مهریه طلبکار بودند، پدرانشان را در مهریه ی خودشان دفن کردند. فضل گفت: بله؛ من این مطلب را هم به برادرم گفته ام، ولی او باز آیه برای من می خواند و می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بدهکار به همسرانش نبوده، برای اینکه خدا فرموده است: "یا ایها النبی انا احللنا لک ازواجک اللاتی آتیت اجورهن"(احزاب/50)، «ای پیامبر؛ ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم»، طبق آیه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مهر زنهایش را داده بود و وقتی که از دنیا رفت به زنهایش بدهکار نبوده است. باز ابوحنیفه اندکی تامل کرد و گفت: به این برادرت بگو درست است که همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مهریه طلبکار نبودند اما سهم الارث که از ما ترک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم داشته اند و ماترک پیامبر نیز همین خانه اش بوده و شرعا سهمی هم از آن خانه به همسرانش می رسد و عایشه و حفصه چون وارث پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوده اند، پدرانشان را در سهم الارث خودشان دفن کرده اند، پس غصبی در کار نبوده است. فضل گفت: بله؛ من این را هم به برادرم گفته ام، ولی او می گوید شما آقایان سنی ها مگر نمی گویید که پیامبر ارث نمی گذارد، خودتان حدیث نقل می کنید که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفته است: "نحن معاشر الانبیاء لا نورث ما ترکناه صدقه"، «ما پیامبران اصلا ارث نمی گذاریم. هر چه از ما مانده است صدقه است» پس طبق گفته ی خودتان، عایشه و حفصه سهم الارثی نداشته اند به همان دلیلی که شما فاطمه علیهم السلام را از فدک محروم کردید و گفتید پیامبر ارث نمی گذارد. آن دو همسر نیز نباید ارث ببرند. آیا دختر از پدر ارث نمی برد اما همسر از شوهر ارث می برد؟! حالا بر فرض سهم الارث داشتن، مگر نه این است که که میت با داشتن فرزند، سهم الارث زوجه اش یک هشتم ما ترک می شود. اینجا تمام ما ترک پیامبر یک حجره بوده و وقتی آن، تقسیم به هشت قسمت بشود یک قسمت از آن هشت قسمت هم تقسیم می شود میان 9 زن که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم داشته است. در نتیجه سهم هریک از عایشه و حفصه به قدر یک وجب هم نمی شود، چگونه آن دو هیکل بزرگ در یک وجب زمین جا شده اند؟! سخن به اینجا که رسید ابوحنیفه حسابی از کوره در رفت و با لحنی خشم آلود فریاد کشید: "اخرجوه فانه رافضی لیس له اخ"، «این کرد را بیرون کنید، این خودش رافضی است و اصلا برادر ندارد»!
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره توبه/ جلد اول- از صفحه 242 -245
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها