فرقه های واقفه
فارسی 3305 نمایش |پس از ارتحال هر یک از امامان علیهم السلام –کمابیش- نوعی جریان واقفی شکل گرفت. «این نوع فرقه های وافقیه یعنی کسانی که بر واپسین امام خویش برمی ایستادند و معتقد به بازگشت قریب الوقوع او بعنوان مهدی بودند تا عدل و داد بر روی زمین گسترده شود، در طی قرن دوم/ هشتم فراوان بودند». از آن جمله می توان از گروههایی چون ناووسیه، رجعیه، باقریه، موسویه، بشیریه، مولفه و محدثه یاد کرد. از این میان گروههایی چند، شهرت فراوانتری بدست آوردند که در ادامه نوشتار حاضر، به بررسی دو مورد از آنها خواهیم پرداخت. همچنین در کنار این فرقه باید به فطحیه نیز نگاهی افکند. این فرقه هرچند در شمول مفهوم خاص واقفه، به معنای توقف گزیدگان بر امامت یکی از امامان معصوم جای نمی گیرد، به مفهوم عام، نوعی وقف در آن دیده می شود و افزون بر این، برخی از پیروان این فرقه در شمار راویان احادیث اثنی عشریه نیز قرار دارند و از همین رو پرداختن به این فرقه نیز بایسته است. آنچه فرارو دارید نگاهی اجمالی به فرقه های یاد شده است:
ناووسیه
پس از شهادت امام صادق علیه السلام ( 148ق.) و در جریان انشعاب بزرگی که در شیعه رخ داد یکی از طرفهای این انشعاب بر این عقیده شدند که امام صادق علیه السلام نمرده است و نمی میرد و روزی باز خواهد گشت تا عدل و داد را بگسترد. اینان را مردی به نام عبدالله یا عجلان بن ناووس رهبری می کرد و از این رو ناووسیه نامیده شدند. گاه نیز نام صارمیه را بر این گروه نهاده اند. این گروه از امام صادق علیه السلام روایت کردند که فرموده بود: «اگر به چشم خود دیدید که سر من از بالای کوهی به سمت شما سرازیر شده است آنچه را می بینید باور ندارید.... و اگر کسی نزد شما آمد و درباره من چنین به شما خبر داد که خود مرا در دوره بیماری تیمار کرده و سپس خود مرا غسل داد و کفن کرده است، سخن او را باور مدارید که من صاحب شمایم و صاحب شمشیریم.» عمده ترین که درباره عقاید این فرقه در منابع فرقه شناختی گزارش شده همین عقیده به مهدویت و قائم بودن امام صادق علیه السلام است. ابوحامد زوزنی نیز از ناووسیه نقل کرده که گفته اند: علی علیه السلام زنده و باقی است و روز قیامت او را زنده از زمین بیرون خواهیم آورد تا زمین را از عدالت بیا کند. در این باره که این ناووس کیست و فرقه دنباله او چه اندازه گسترش و دوام یافت اطلاعاتی در منابع فرقه شناختی و تاریخی به چشم نمی خورد، و همین اندازه آورده اند که نام او ناووس یا عبدالله یا عجلان بن ناووس بوده، و این نام به آبادی ناووسا یا ناووس منسوب است و ناووس نام آبادی ای در نزدیک همدان و ناووسا نیز یکی از آبادیهای هیت از نواحی بغداد است. گاه نیز ابن ناووس از مردمان بصره دانسته شده است. گفتنی است نام ناووسیه در گزارش فخر رازی ناموسیه آمده است که خود تصحیفی از این نام است. این کلیاتی است که در منابع درباره ناووس و ناووسیه در اختیار نهاده می شود.
ممطوره ( واقفه خاصه)
هنگامی که اصطلاح واقفه به طور مطلق به کار می رود مقصود از آن گروهی است که بر امام موسی بن جعفر علیه السلام توقف کردند. چنان که نوبختی می نویسد این گروه به گونه هایی متفاوت منکر درگذشت امام کاظم علیه السلام شدند و گفتند آن امام زنده است و همو قائم و مهدی موعود است و عدالت را در جهان خواهد گسترد. این طیف از واقفه که بعدها از سوی مخالفان "کلاب ممطوره" نامیده شدند، خود صاحبان برداشتهای متفاوتی را در بر می گرفت:
- کسانی که مدعی بودند امام علیه السلام زنده است و نمی میرد تا آنکه زمین را به داد بیا کند و خاور و باختر را در تصرف آورد،
-کسانی که می گفتند امام علیه السلام مرده، اما او خود قائم است و برای غیر او امامتی نیست تا آنکه وی رجعت و ظهور کند،
- کسانی که مدعی بودند امام با آنکه درگذشته، قائم است و او با عیسی علیه السلام همانندی دارد و چون هنگام قیامش شود رجعت کند و عدالت را در زمین بگسترد،
- کسانی که مدعی بودند امام رحلت کرده و خداوند او را به سوی خود به آسمانها برده و چون هنگام قیامش شود او را باز خواهد گرداند.
بنا بر روایت منابع چنین به نظر می رسد که پاره ای منابع در شکل گیری این نوع از توقف و انکار رحلت امام از سوی کسانی که خود از وکیلان یا افراد مورد اعتقاد بوده اند دخالت داشته است. برای نمونه در روایت طوسی از این سخن به میان می آید که آغاز شکل گیری واقفه آن بود که نزد خاندان بنی اشعث سیصد هزار دینار زکات و دیگر حقوق شرعی فراهم آمده بود و آن را نزد دو تن از وکلای امام کاظم علیه السلام در کوفه بردند که یکی از آنان حیان سراج بود. در آن هنگام امام علیه السلام در زندان هارون به سر می بردند. از این رو این دو وکیل با اموال یاد شده خانه هایی خریدند و قراردادهایی بستند، محصولات کشاورزی نیز خریداری کردند. اما چون امام علیهالسلام درگذشت و خبر به این دو تن رسید مرگ آن حضرت را انکار کردند و این شایعه را در میان شیعه گستراندند که امام نمی میرد، چرا که قائم است. گروهی از شیعه نیز به سخنان آنان اعتماد و استناد کردند و دعوی آنان در میان مردم گسترد، تا آنکه سرانجام به هنگام مرگ وصیت کردند اموال یاد شده به وارثان امام کاظم علیه السلام سپرده شود، و بدینسان برای شیعیان روشن شد که آن دو تن فقط از سر آزمندی نسبت به اموالی که در اختیار داشتند چنان دعوی ای را مطرح کرده بودند. هرچند از جزئیات حیات این گروه آگاهیهای تفصیلی در دست نیست، اما به نظر می رسد دست کم نام «ممطوره» تا دوره نوبختی به برخی کسان اطلاق می شده است، خواه از این بابت که واقعا پیرو واقفه بوده اند و خواه از این بابت که از سوی مخالفان و به هدف نکوهش، چنین نامی به برخی کسان داده می شده است. این مقدار روشن است که نوبختی پس از توضیح این نکته که واقفه را ممطوره گفته اند و پس از تصریح به آنکه این لقب همچنان بر این گروه مانده است یادآور می شود که «آنان امروزه نیز به همین نام شناخته می شوند، چه، هرگاه به کسی ممطوره گفته شود از این دانسته می آید که وی از کسانی است که بر امام موسی بن جعفر علیه السلام توقف کردند.» البته، چنان که مادلونگ می نویسد: جریان فکری واقفه یعنی کسانی که امام کاظم علیه السلام را مهدی می دانسته و به رجعت آن حضرت اعتقاد داشته و امام رضا علیه السلام و اخلاف او در زمان غیبت را در شمار خلیفگان او می دانسته اند شمار زیادی و شاید هم بیشترین محدثان امامی کوفه در سده سوم / نهم را در برگرفته است، که از این میان بنی سماعه یعنی محمد بن سماعه بن موسی، پسران وی حسن، ابراهیم و جعفر، و نیز نوه اش معلی بن حسن از جمله مشهورترین این واقفی مسلکان هستند. گفتنی است افزون بر گروه یاد شده از واقفه که امامت هرکس دیگر پس از امام کاظم علیه السلام را منکر شدند گروه دیگری از واقفه نیز شکل گرفت که می گفتند؛ ما از اظهار نظر قطعی درباره آنچه بر موسی بن جعفر علیه السلام گذشته و اینکه آیا او زنده است یا درگذشته است خودداری می ورزیم. ما بر امامت او هستیم تا حقیقت امر درباره کسی دیگر جز او برای ما روشن شود، اگر همانگونه که امامت خود آن حضرت برای ما روشن شده بود امامت کسی دیگر نیز برایمان روشن شود آن را خواهیم پذیرفت و از او فرمان خواهیم برد. این گروه خود از طوایف «موسائیه» بودند و این اصطلاح اخیر به همه گروههایی اطلاق می شود که به امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام گردن نهاده باشند، خواه زنجیره امامت را پس از درگذشت آن حضرت نیز ادامه دهند و خواه این زنجیره را در امام کاظم علیه السلام پایان بخشند و واقفه شوند. البته، گاه نیز موسائیه فقط بر همین گروه اخیر یعنی واقفه اطلاق شده و از این رو اصطلاحهای واقفه، ممطوره، موسویه و همچنین مفضیله با یکدیگر برابر دانسته شده اند.
فطحیه
یکی از فرقه هایی که در نتیجه انشعاب درونی شیعه پس از رحلت امام صادق علیه السلام شکل گرفت فرقه فطحیه بود که گاه از آن با نام عماریه نیز یادشده است. چنان که منابع فرقه شناختی روایت می کنند پس از رحلت امام صادق علیه السلام یکی از گروههایی که از میان شیعه برخاست کسانی بودند که عقیده داشتند امامت پس از امام صادق علیه السلام به فرزند بزرگتر ایشان عبدالله افطح می رسد. اینان بر این دعوی خود دلیل آوردند که عبدالله پسر بزرگتر امام صادق علیه السلام بوده و از دیگر سو روایتی- برحسب ادعای آنان– وجود دارد که می گوید امامت به پسر ارشد امام انتقال می یابد. هرچند گاه نیز از کسی به نام عبدالله بن فطیح از مردمان کوفه به عنوان پیشوای این فرقه یاد شده، اما امروزه این روایتی پذیرفته است که نام فطحیه از نام عبدالله بن جعفر مشهور به افطح گرفته شده و گروهی از شیعیان که اشعری، مردی با نام عمار را سردمدارشان معرفی می کند از امامت او پس از رحلت پدر بزرگوارش طرفداری می کرده اند. عبدالله پسر ارشد امام صادق علیه السلام بود که البته بنا به روایت شیخ مفید به مخالفتهایی با پدر خود متهم شده بود و درباره وی گفته می شد که با حشویه آمیزش و به مذهب مرجئه نیز تمایل دارد. آنگونه که در منابع روایت کرده اند، پس از رحلت امام صادق علیه السلام همه بزرگان و فقیهان شیعه امامیه به امامت عبدالله افطح گراییدند و بدین حدیث استناد کردند که امامت به پسر ارشد هر امام می رسد. پاره ای روایتها گویای آن است که گروهی از همین گرویدگان بعدها چون پرسشهایی درباره حلال و حرام از عبدالله پرسیدند و او را ناتوان یافتند از امامت او برگشتند و به امامت موسی بن جعفر علیه السلام برادر وی معتقد شدند. اما روایتی دیگر نیز حاکی از آن است که مردم درباره امامت او هیچ تردیدی نکردند و تنها هنگامی بحران روی داد که عبدالله هفتاد روز پس از رحلت پدر درگذشت، در حالی که از او فرزند پسری نیز برجای نمانده بود. در این هنگام بود که گروهی از شیعیان امامیه به استناد آنکه پس از امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام انتقال امامت از برادری به برادر دیگر صورت نمی پذیرد اعتقاد پیشین خود به امامت عبدالله را خطا دانستند و به امامت موسی بن جعفر علیه السلام بازگشتند و گروهی نیز با درست دانستن عقیده قبلی خود به امامت عبدالله، امامت را پس از او به برادرش موسی علیه السلام انتقال دادند. هرچند بنا بر روایت یاد شده شماری از فطحی مذهبان پس از درگذشت عبدالله افطح از عقیده به امامت او بر گشتند، اما واقعیت آن است که بخش عمده ای از کسانی که نخست از امامت عبدالله افطح طرفداری کرده بودند همچنان بر این عقیده ماندند و البته امامت امام کاظم علیه السلام را نیز پس از او پذیرفتند و بدین سان عملا بخشی از شیعه امامیه در عراق و کوفه در اختیار همین گروه بود. این گروه که کسانی چون زراره بن اعین و عمار بن موسی ساباطی را در خود داشت «تا پایان سده چهارم/ دهم در کوفه فرقه ای بزرگ تشکیل داده بودند. در سده سوم برخی از مهمترین محدثان امامی در شهر کوفه همانند بنو فضال از جمله فطحیان بودند. حسن پسر علی پسر فضال (م. نزدیک ق./ 835م. یا 224ق./ 839م.) که از موالی بنو تمیم الله بود یکی از روایان اصلی امام موسی کاظم علیه السلام بود. اگر چه گفته اند که وی در بستر مرگ، امامت عبدالله افطح را نادرست دانست، اما پسرش احمد ( م. 260ق/ 874م.) که او نیز محدث و مولفی فحطی بوده این مطلب را تکذیب کرده بود. نجاشی نویسنده دوازده امامی، از علی پسر جوانتر حسن با عنوان فقیه اصحاب ما در کوفه، رهبر آنها و متخصص ایشان در حدیث نام می برد. با این وصف او نیز فطحی بوده و کتابی در تأیید امامت عبدالله افطح (کتاب اثبات امامه عبدالله) نوشته است.» به هر روی، مسأله حضور در خور توجه راویان فطحی مذهب و از آن جمله خاندان بنو فضال در میان راویان شیعی دست کم از دو حقیقت پرده برمی دارد که یکی از آنها صداقت و درست کرداری و درست گفتاری این گروه و نوعی از ملایمت در مواضع آنان است، به گونه ای که این خود سبب شده اثنی عشریه در عمل با استناد به حدیثی که می گوید: «آنچه را بنی فضال روایت کرده اند بپذیرید» آنان را در جامعه خود پذیرا شوند و یا این حضور را در جمع خویش توجیه کنند. حقیقت دیگر نیز آن است که این گروه مدتها در میان شیعه توانسته است به حضور و به حیات خود ادامه دهد.
منـابـع
دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه 301 تا307
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها