اخوان الصفا تلفیق عقاید مختلف با یکدیگر
English فارسی 4058 نمایش |اخوان الصفا
برادران پاکی و صفا، یا اخوان الصفا آن گونه که در زبان عربی نامیده شده اند، در عواطف و احساسات و علایق کسانی که توسعه عقلانی فکر عربی و اسلامی را مطالعه کرده اند جایگاه ویژه ای دارند. ایشان بخصوص محبوب و مورد علاقه اسماعیلیان که ادعا می کردند آنان از خودشانند بودند. آنان به علت ترکیبی و تألیفی بودن فکرشان و راز و رمز هویتشان و جایگاه اصلی و منشأشان به پنهان کاری و سری بودن ادامه می دادند. فکر آنان در حقیقت شایان بیش از مطالعه سطحی است، زیرا «اخوان» در خاورمیانه به اندازه هگل و کانت و ولتر در غرب مشهورند.
توصیف ایشان از خود به «خفتگان در غار پدرمان آدم» (رساله 18:4)، که به روشنی از قرآن و «هفت خفته داستان افسوس» (اصحاب کهف) گرفته شده است، یقینا بازتاب راز هویت آنان است و در حالی که چیزهایی هست که درباره فکر آنان مبهم و ناروشن باقی می ماند (مثلا، آیا آنان اسماعیلی بودند یا نه؟) چیزهای زیادی هست که می توان با رضایت خاطر و با اعتقادی مثبت پیرامون تفکر آنان سخن گفت.
بخصوص، در حالی که غیر منصفانه و ناعادلانه است فکر آنان را به مثابه تلفیق تام و کاملی توصیف کنیم، تردیدی درباره تأثیر افکار افلاطون و ارسطو، و به ویژه افلوطین (پلوتینوس)، در فلسفه اخوان الصفا وجود ندارد.
بصره وطن «اخوان»
سودمندترین نقطه آغازین تحلیل این فلسفه شهر بصره در جنوب عراق است. این شهر، همانند آن فلسفه، روی خود را باز و گشوده گذاشته بود و گذاشته است تا تماس و تأثیر بسیاری را از خارج بپذیرد. همان گونه که این شهر در زمان های اخیر به علت جنگ دهه 1980 ایران و عراق و جنگ 1991 خلیج فارس در ردیف اول اخبار بود، در سده های میانه به منزله گهواره زبان شناسی (مطالعه ادبیات و فقه اللغه یا واژه شناسی) مشهور بود.
آنجا وطن مهاجران بسیار زیادی از نواحی گوناگون مانند سند، هند و ملایا بود. فراست و تیزبینی در امور مالی و بازرگانیش آن را معادل توکیو یا لندن امروز با تمام نیرومندی جهانی که درباره چنین شهرهایی ذکر می شود ساخت و ما با اشاره به شهر بصره آغاز می کنیم، زیرا اغلب محققان معتقدند که آنجا وطن «اخوان» بود. همانطوری که در جای دیگری گفته ایم، «استراحتگاه یا آسایشگاه» باید فرض و حدس باشد.
منابع عربی بر سر نام های افراد آن اختلاف دارند و شاید منشأ اطلاعات اندک ما در عصر خودمان از زندگی آنان اقدام سنجیده و موفق پنهان کاری ای است که آنان برای خود در عصر خودمان از زندگی آنان اقدام سنجیده و موفق پنهان کاری ای است که آنان برای خود در عصرشان انتخاب کردند. همچون خیمه صحرائی محبوب و مورد علاقه در شعر قدیم عربی، آثار و نشانه های عبورشان ناپیدا و سایه وار شده است.
بنابراین، در اینجا بر سر هویت های دقیق این فیلسوفان کشمکش و نزاع نخواهیم کرد، و نه عصرشان بیش از این تلاشی کرده است که آنان را با تسامح در قرن دهم یا یازدهم میلادی جای دهد. با این وصف، یقینا از ابتدا می توانیم این اندیشه غیر عادی و شگفت آور را که مؤلف واقعی نوشته های اخوان الصفا، یعنی رسائل آنان، خلیفه چهارم علی بن ابیطالب (متوفی 661/40)، یا امام ششم جعفر الصادق (متوفی 765/148)، بوده است رد کنیم.
دائرةالمعارف اخوان
کار بزرگ اخوان الصفا چیزی است که در دائرةالمعارفی واقعی گردآوری شده است، یعنی مجموعه ای از پنجاه و دو رساله با اندازه و کیفیت های مختلف که سلسله بلندی از موضوعاتی را که از موسیقی تا سحر و جادو را دربر می گیرد مورد بررسی و مطالعه اجمالی قرار می دهد. لحن آنها تا اندازه زادی تعلیمی و در محتوا بسیار گلچینی و التقاطی است، هم آیینه تعلیم و تربیت و هم آیینه فرهنگ عصر خویشند، و فلسفه ها و عقاید گوناگون آن عصر را فراهم می کنند.
خود رسائل به طور منظم به چهار بخش عمده تقسیم می شوند: چهارده رساله بر علوم ریاضی متمرکزند، هفده رساله از علوم طبیعی بحث می کنند، ده رساله علوم روان شناختی و عقلی را مورد بحث قرار می دهند، و یازده رساله آخرین چاپ عربی چهار جلدی را با تمرکز بر آنچه علوم مابعدالطبیعه یا الهیات نامیده می شوند به پایان می رسانند.
جنبه کلیدی رسائل بخش مرکزی آن است که بحث و گفتگویی طولانی میان آدمیان و نمایندگانی از قلمرو حیوانی را نشان می دهد؛ این بحث مقدار زیادی از بیست و دومین رساله را که با نام درباره چگونگی تشکیل حیوانات و انواع آنها رواج دارد اشغال می کند. این رساله جداگانه توسط ال. ای. گودمن (1978) بررسی و تحلیل و ترجمه شده است.
منابع متنی و غیر متنی اخوان الصفا
سید حسین نصر آگاهی داده است که «منابع اخوان را نباید منحصرا به عنوان متون تاریخی ملاحظه کرد.» وی بخشی از یک فقره (رساله 4: 42) را ترجمه می کند که در آن «خود آنان خواننده را به عمومیت و جامعیت منابعشان، که وحی و طبیعت را علاوه بر متون مکتوب دربر دارند، آگاه می کنند»، به این نحو: «ما معرفت خود را از چهار کتاب گرفته ایم. نخست مرکب است از علوم ریاضی و طبیعی که حکما و فلاسفه اثبات کرده اند. دوم عبارت است از کتاب های تورات، انجیل ها و قرآن و دیگر الواح که پیامبران از طریق وحی آسمانی آورده اند. سوم کتاب طبیعت است که همان صور به معنای افلاطونی است، یعنی صورت مخلوقات که بالفعل وجود دارند، از ترکیب افلاک آسمانی، تقسیم دائرة البروج (صور فلکی منطقة البروج)، حرکت ستارگان و غیره... تا دگرگونی عناصر، تولید اجزاء و اعضای قلمروهای معدنیات، گیاهان و حیوانات و انواع گوناگون و دامنه دار صنعت انسانی... چهارم عبارت است از کتاب های آسمانی که فقط آدمیان پاک و تزکیه شده آنها را لمس می کنند و درمی یابند و فرشتگانی که با موجودات برگزیده در رابطه و آشنائی نزدیک هستند، و نفوس شریف و مطهر ....»
بنابراین، ما نباید جنبه تنوع و گوناگونی مواد و منابعی را که اخوان الصفا اقتباس کرده اند نادیده بگیریم، ولو آنکه عناصر فلسفی تر منابع آنان همواره خودنمایی می نماید. به علاوه، مطالعه در افکار ایشان مستلزم فرض یک زمینه یا، به عبارت دیگر، ظرف بزرگی از تلفیق عقاید مختلف با یکدیگر است، یعنی از یک محیط اجتماعی و اخلاقی خاورمیانه ای که هم با فکر ارسطو و هم با فکر افلوطین آشنا و مأنوس است و مقدار زیادی از مجموعه ترجمه شده ارسطویی (لیکن به هیچ وجه نه همه آنها) را جذی می کند، اما در صور و اشکال مخصوص به خود و نه بدون هیچ تغییری.
سرانجام، ما وجود را در زمینه متون مجعول ارسطویی ملاحظه می کنیم، مانند الهیات ارسطویی (اثولوجیای ارسطو) که به بدنامی جعلی بودن انگشت نماست و بیشتر با فلسفه پلوتینوس مشترک است تا با فلسفه ارسطو. با در نظر گرفتن این نکات، زیاد شگفت آور نیست که رسائل اخوان الصفا به مثابه تلفیق عقاید مختلف با یکدیگر مشخص و موصوف گردد.
پاکی و رستگاری نیت اصلی اخوان
آنچه اخوان الصفا واقعا بر آن نیت بودند، و هدفی که برای آن هر عقیده و آموزه اسلامی و غیر اسلامی را که می توانستند گرد آورند به کار می بردند، نیل به رستگاری به وسیله پاکسازی و تزکیه و تصفیه در این زندگی بود.
آنان معلمان نوافلاطونی دارای قصد و نیت، و شیفته توسعه و ترویج عقیده به خلوص و صفا، از طریق زهد و ریاضت، کف نفس و درستکار و عادل زیستن، به مثابه گذرنامه ای برای ورود به بهشت اسلامی، بودند. ستون های این عقیده و آموزه بردباری و تحمل دیگران، تعاون، و یک فلسفه التقاطی ای که هر متنی را مورد بهره برداری قرار می داد و می توانست تکیه گاه تعلیم خود آنان باشد، بودند.
شاید طریق درست شناخت اخوان، توصیف آنان به عنوان «مسلمانانی خردمند» است. آنان برای معرفت و حکمت و خردمندی احترام فوق العاده ای قائل بودند. در حالی که به عقل حرمت می نهادند غالبا بدن را به روش و اسلوب مرتاضانه و افلاطونی تحقیر می کردند. آرزوی ایشان برای تمامیت و کمال فکری، و حمایت و تأیید افکارشان، آنان را به مذهب ریاضت کشی کامل که گاهی اوقات، علاوه بر دستیابی به ریاضیات، مسیحی و هندی را دربر می گرفت سوق داد. آیا آنان واقعا فیلسوف بودند یا آدم هایی بودند که بدون نظام و دستگاه به وراجی عقلی می پرداختند؟
اگر کسی یک فیلسوف را بنا بر معنای اشتقاقی این کلمه تعریف کند، در آن صورت پاسخ باید گفتن یک «آری» بلند باشد. آنان یک نظام یگانه «آراسته و شسته و رفته» پدید نیاوردند، چنانکه ویتگنشتاین هم پدید نیاورد! متن ایشان ممکن است گهگاه با تناقضات رها شده باشد، لیکن تردیدی نیست که با یک ساختمان فلسفی و کلامی معتبر و موثق به منظور رستگاری از طریق ریاضت کشی و حکمت و خردمندی پایه ریزی شده است.
منـابـع
آین ریچاردنتون- تاریخ فلسفه اسلامی- ترجمه دکتر سیدجلال الدین مجتبوی- صفحه 388-385 و 396-395
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها