پرسش راهی به تفکر فردا

فارسی 3649 نمایش |

هایدگر

هایدگر متفکر آینده است و شاید اعتنای به تفکر او در میان اهل فلسفه، از همین رو باشد که او راه تفکر آینده را می گشاید. او ذات انسان را در نسبت با وجود، زیر ذره بین می برد و به عمق تفکر خود می رسد. آنچه حکیم آلمانی بدان فرا می خواند، همان چیزی است که ما بندهایش را گسسته و خود را از شر آن خلاص کرده ایم. در میانه تفکر ما، "پرسش" کمتر جایی دارد و این نه به مردمان معیشت مدار، که به اهل تفکر و فلسفه هم بازمی گردد، در حالی که به زعم وی؛ «تقوای تفکر، پرسش است.»

پرسش از حقیقت وجود، پرسشی بنیادین

مارتین هایدگر را باید در زمره فلاسفه پرسشگر معاصر به حساب آورد. او را بزرگ ترین متفکر معاصر مغرب زمین دانسته اند و این عظمت و بزرگی به طرح پرسش های جدی او بازمی گردد. هایدگر بر خلاف سنت معمول متافیزیک، از حقیقت وجود پرسش به میان می آورد. او راهی خلاف آمد عادت در طریق تفکر می گشاید و پرسش بنیادین خود را از حقیقت وجود مطرح می کند. هایدگر تاریخ 2500 ساله متافیزیک را تاریخ غفلت از حقیقت وجود می داند.«پرسش از معنای وجود می باید استوار شود. اگر این پرسش، پرسشی بنیادین است، پس نیاز است تا با شایستگی تمام وضوح یابد. بنابراین لازم است تا به اجمال تشریح شود، که کلا چه چیزی است که به هر پرسشی تعلق دارد، تا از این رهگذر، پرسش وجودی همچون پرسشی بایسته آشکار شود.»
در کنار این پرسش بنیادین، هایدگر آدمی را «روشنگاه وجود» می شمارد. در واقع به تعبیر او، آدمی ساحت روشنی است که وجود به آن پا می گذارد. او آدمی را dasein و محل ظهور وجود را آدمی می داند. «مفهوم وجود غیر قابل تعریف است. اما این گزاره از برترین کلیت این مفهوم حاصل آمده است. وجود در واقع نمی تواند همانند موجود دریافت شود. وجود را نمی توان در دایره موجود قرار بخشید. وجود از هیچ مفهوم عالی و پستی ناشی نمی شود. اما آیا همه اینها بدان معناست که وجود دیگر با هیچ معضلی مواجه نیست؟ هرگز. تنها یک نتیجه حاصل می آید: وجود عبارت از چیزی همچون موجود نیست. بنابراین، این تعین مستدل، موجه و مدلل از موجود، یعنی تعریف در منطق سنتی، که ریشه در انتولوژی یونانی دارد، هیچ بهره راستینی برای وجود دربرندارد. لیکن غیرقابل تعریف بودن وجود موجب نمی شود تا پرسش از معنای وجود را به کناری نهیم، بلکه حتی طی طریق در این راه را استوارتر می دارد.» (درآمد وجود و زمان، مارتین هایدگر، ترجمه منوچهر اسدی، نشر پرسش، ص 32) این چنین پرسش از وجود و حقیقت آن، در نظرگاه هایدگر، پرسشی بنیادین لقب می گیرد. هایدگر از چیزی سخن به میان می آورد که تاریخ متافیزیک غربی آن را از یاد برده است. هراکلیتوس و پارمنیدس، در مقام حکیمانی یاد می کند که از «هستی» سخن می گویند.

امکان طرح پرسش از وجود در غنیمت دازاین

هایدگر در مراحل مختلفی از زندگی خود جایگاه پرسش را از یاد نبرده و در هیچ برهه ای خود را مبدأ و محور تفکر ندانسته است. او پایان تاریخ متافیزیک را اعلام می کند. بدون آنکه دچار جزم اندیشی شود. تاریخی که با فلسفه هگل به اوج رسیده و در نسبتی محکم با علم و تکنولوژی قرار دارد. تاریخی که نیچه با آرای خود پایه هایش را متزلزل کرد. هایدگر، میل به تفکر را در حقیقت وجود می جوید و این طریق فکری، ساحتی جدید در تاریخ تفکر بشر می گشاید. به تعبیر او همه تاریخ حجابی است بر وجود؛ «پرسش از وجود به معنای آن است که پرسشگر در وجود خویش به نور فتوح درآید. حقیقت این پرسش به عنوان نسبتی وجودی از موجود پرسشگر در حقیقت این موجود، بنابر آنچه از آن می پرسد، تعین می یابد، یعنی بنابر "وجود" که جز"وجود"از چه می پرسد؟ این موجود، که ما خود همان هستیم و از میان بی شمار موجود، امکان طرح پرسش نصیبمان گشته است، عبارتست از دازاین. اما طرح پرسش از معنای وجود در وضوح بایسته آن، نیاز دارد تا این موجود دازاین در روز فتوح خویش مقام گیرد.»

گذر از فلسفه و ورود به ساحت تفکر و شعر

هایدگر در دوران دیگری از زندگی خود پس از گذشت از فلسفه فردی و توجه ویژه به وجود و زمان و طرح پرسش بنیادین و توجه به معنای بودن و حقیقت، به عالم شعر نزدیک می شود. در تفکر هایدگر متفکر و شاعر در دوری نسبت به هم به سر نمی برند و راه تفکر و شعر، یک راه است و هر دو در خانه زبان سکونت پیدا می کنند. او در باب گذشت از فلسفه و متافیزیک در پایان رساله نامه ای در باب اومانیسم می گوید: «زمان آن فرا رسیده است که عادت ارزش دادن زیادی به فلسفه و توقع داشتن بیش از حد در آن را ترک کنیم. آنچه در عسرت و مسکنت کنونی به آن نیاز داریم، این است که کمتر فلسفه ببافیم و بیشتر به تفکر توجه کنیم. کمتر خود را به ادبیات مشغول کنیم و بیشتر در حقیقت معانی کلمات و زبان دقیق شویم. تفکر آینده، دیگر فلسفه نیست، زیرا که این تفکر بسی اصیل تر از متافیزیک مابعدالطبیعه خواهد بود و می دانیم که متافیزیک ما بعدالطبیعه مترادف با فلسفه است. تفکر آینده چندان نیست که به قول هگل دیگر نام و عنوان حب دانایی و حکمت نداشته باشد و در تحت صورت دانایی مطلق، عین حکمت و دانایی شود، بلکه تفکر بار دیگر در منزل فقر و سادگی ذات اولیه خود نزول خواهد کرد و زبان را در یک گفت ساده جمع خواهد آورد و در آن صورت زبان، زبان وجود خواهد بود، چنانکه ابرها، ابرهای آسمان است. تفکر با گفت خود در زبان، شیارهای کوچکی رسم خواهد کرد که از اثر پای یک روستایی که در روستا به جای مانده است، کمتر مشهود و محسوس خواهد بود.»

زبان و رهایی از زمانۀ عسرت

هایدگر فیلسوف آینده است، او با تفسیر شعر هولدرلین زمان حاضر را زمانه عسرت می نامد. او در پایان فصل تصویر عالم عصر جدید در کتاب راه های جنگلی از قول هولدرلین می آورد: «این زمانه عسرت است، که در آن به سر می بریم، گذشت ایام خویش را برشمرده و می نگریم. لیک کدامین چشم میرایی است، که توان نگریستن به بنیاد ایام و اقوام را داشته باشد؟ و نیز هنگامی که روح قدسی بر فراز این زمانه عسرت بار کلام حقیقی را می نوشد، آری در این هنگامه است، که با حزن گوارا به تأمل می نشینی. پسا هنگام در قرب این ماوای غریب و در حضور آن حقیقتی خویش قرار می یابی ولیک هرگز آن را نمی شناسی.»
این زمانه عسرت به تعبیر او هنگامی است که حقیقت در حجاب فرو رفته و کفر جلی نمایان می شود. زمانه ای است که خدایان قدیم از میان رفته اند و خدای دیگر هنوز نیامده است. «اکنون نه وقت ایزدانی است که گریخته اند و نه وقت خدایی است که می آید. زمانه، زمانه عسرت است. زیرا که محفوف بین دو «نه» است. «نه دیگر» ایزدانی که گریخته اند و «نه هنوز» خدایی که می آید.»
هایدگر راه تفکر آینده را گشوده است و به عنوان آموزگار تفکر، حوالت و تقدیر ما را باز می گوید. به نظر او این تقدیر در زبان، ظاهر می شود و زبان است که می تواند بشر را از عسرت نجات دهد. مسأله زبان کلام و تفکر و نسبت این دو با یکدیگر در تفکر هایدگر جایگاه برجسته ای دارد.

شجاعت پرسش راه خطرکردن در عرصه های تفکر

هایدگر متفکر آینده بشر است و شاید اعتنای به تفکر او در میان اهل فلسفه، از همین رو باشد که او راه تفکر آینده را می گشاید. او درهایی جدید به روی کسانی می گشاید که به عالم از دریچه تنگ مشهورات و مقبولات دنیای مدرن نمی نگرند. او ذات انسان را در نسبت با وجود، زیر ذره بین می برد و به عمق تفکر خود می رسد. هایدگر به ما جرأت خطرکردن در عرصه های تفکر می بخشد و به ما می آموزد که شجاعت پرسش از غایات و پیش فرض های خود را داشته باشیم. او در کمال وارستگی از ما می خواهد قلب و روح خود را در برابر سیل بنیان برانداز تفکر ولو آن که به قیمت زیر و زبر شدن بنیان هستی ما تمام شود، باز نگه داریم. او متفکر فردا و پس فردای تاریخ است که در آخرین گفتگوی خود با نشریه آلمانی اشپیگل پرده از راز هایدگر لاحق و سابق برمی دارد و می گوید: «فقط خدایی می تواند ما را نجات دهد.»

منـابـع

رسالت بوذری- ویژه نامه ماه همشهری- شماره 2

مارتین هایدگر- درآمد وجود و زمان- ترجمه منوچهر اسدی- نشر پرسش

مارتین هایدگر- راه های جنگلی- ترجمه منوچهر اسدی- نشر درج

بابک احمدی- هایدگر و پرسش بنیادین- نشر مرکز

هرمس- فلسفه و بحران غرب- مترجمان داوری اردکانی، محمدرضا جوزی، پرویز ضیا شهابی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها