اقسام توبه کنندگان
فارسی 3217 نمایش |از یک نظر توبه کاران را مى توان به چهار گروه تقسیم کرد:
گروه اول کسانى هستند که از گناهان خویش توبه مى کنند ولى بعد از مدتى توبه را مى شکنند و به گناه باز مى گردند بى آن که تأسف و ندامتى از کار خویش داشته باشند، اینها در واقع در مرحله نفس اماره قرار دارند و عاقبت و سرانجام آنها کاملا مبهم و پر مخاطره است، چرا که ممکن است یکى از مراحل توبه و بازگشت به سوى خدا مقارن با پایان عمر آنها باشد و به اصطلاح عاقبت آنها به خیر شود، ولى اى بسا پایان عمر آنها با یکى از زمانهاى توبه شکنى همراه گردد، و پایانى اسف انگیز و عاقبتى دردناک داشته باشند، و به اصطلاح «عاقبت به شر» از دنیا بروند.
گروه دوم کسانى هستند که از گناهان خود توبه مى کنند، و راه طاعت و بندگى حق را ادامه مى دهند، ولى گاه شهوات در مورد بعضى از گناهان بر آنها غالب مى شود و توبه را مى شکنند چون هنوز توان کافى در برابر شهوات پیدا نکرده اند؛ ولى با این حال، از توبه شکنى نادم و پشیمانند و پیوسته به خود مى گویند اى کاش چنین گناهى را نکرده بودیم، و انشاء الله به زودى توبه خواهیم کرد.
این گونه افراد هم در واقع در مرحله نفس اماره اند ولى امید نجاتشان زیادتر است.
خداى تعالى در گفتار خود، در مورد آنها می فرماید: «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا؛ و دیگران که به گناهان خود اعتراف کرده و عمل شایسته اى با عمل بد دیگر آمیخته اند.» (توبه/ 103)
درباره پشیمانى این گروه مى فرماید: «و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله؛ و آنان که چون کار زشتى انجام مى دهند یا بر خود ستم مى کنند خدا را به یاد آورده از گناهان خویش استغفار مى کنند. و جز خدا کیست که گناهان را مى بخشد.» (آل عمران/ 135)
امید به نجات چنین شخصى نیز از این جهت است که بر طاعات مواظبت دارد و از گناهى که مرتکب شده ناخشنود است. و امید است که خداوند توبه او را بپذیرد، ولیکن از حیث تأخیرى که در توبه مى کند جاى بیم بر او هست و چه بسا ممکن است مرگ او را پیش از توبه برباید. در این صورت امر او به خواست خداست که در زمره سعادتمندان درآید و یا در گروه بدبختان وارد شود.
صاحب این نفس اگر بر توحید و سرانجام نیک بمیرد و طاعاتش بر سیئات غالب باشد بهشتى است، و اگر با پایان بد و سوء خاتمت از دنیا برود دوزخى است، و اگر بر توحید بمیرد ولیکن سیئاتش بر حسنات برترى داشته باشد امر وى به خدا واگذار است، و شاید مدتى به اندازه فزونى سیئاتش بر حسنات در آتش دوزخ معذب باشد، و سپس به لطف گسترده و فراگیر او خلاصى یابد.
گروه سوم توبه کارانى هستند که بعد از توبه از گناهان بزرگ پرهیز مى کنند، و نسبت به طاعات اصلی پایبندند، ولى گاه گرفتار بعضى از گناهان مى شوند، بى آن که به طور عمد قصد توبه شکنى داشته باشند، اما بلافاصله پشیمان شده و به سرزنش نفس خویشتن مى پردازند و عزم خویش را بر توبه جزم مى کنند، و سعى دارند از اسباب گناه فاصله بگیرند.
این گروه در مرحله عالى از نفس لوامه قرار دارند و به سوى نفس مطمئنه نزدیک مى شوند و امید نجات براى آنها بسیار زیاد است. و براى آنها وعده نیکو از جانب خداى تعالى در این گفتار اوست: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش إلا اللمم ان ربک واسع المغفرة؛ آنان که از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى کنند مگر گناهان خرد، که آمرزش پروردگارت گسترده است.» (نجم/ 32)
حضرت رسول (ص) می فرمایند: «خیارکم کل مفتن تواب؛ بهترین شما کسى است که گرفتار گناه مى شود و توبه مى کند.» و در روایت است: «المؤمن کالسنبلة تفی ء احیانا و تمیل احیانا؛ مؤمن مثل سنبله گندم است، گاهى مایل مى شود و گاهى به حال استقامت بر مى گردد.»
این همه گواه صادق است بر اینکه این اندازه از گناهان توبه شکنى نیست و صاحب آن از اصرار ورزان بر گناه به شمار نمى آید، و کسى که چنین شخصى را از نجات و وصول به درجه تائبان ناامید کند خود او ناقص است، و مثل آن مانند پزشکى است که تندرست را از دوام و استمرار سلامت به سبب خوردن یکى دوبار میوه ناامید سازد، یا فقیهى که دانشجوى فقه را از نیل به درجه فقهاء به سبب سستى وى از تکرار مداوم درس مأیوس کند، و شکى در نقصان کار او نیست. پس عالم حقیقى کسى است که مردم را به سبب سستى هایى که براى آنها اتفاق افتاده و بدیهایى که گاهى از آنها سرزده از درجات سعادت ناامید نسازد، زیرا امثال سستى ها و آنچه از روى سهو و غفلت سر مى زند نفس را چنان فاسد و تباه نمى کند که دیگر اصلاح نپذیرد. گروه چهارم توبه کارانى هستند که بعد از توبه با اراده اى محکم و آهنین راه اطاعت و بندگى خدا را پیش مى گیرند و پابرجا مى مانند.
درست است که معصوم نیستند و گاه فکر گناه و لغزشها ممکن است در آنها پیدا شود ولى از آلودگى به گناه در عمل پرهیز دارند، چرا که نیروى عقل و ایمان در آنها به قدرى زیاد است که بر هواى نفس چیره شده و آن را مهار زده است.
همچنین توبه کنندگان تقسیم مى شوند به کسانى که گناه را فراموش مى کنند و خود را به تفکر درباره آن مشغول نمى سازند، و کسانى که آن را در پیش چشم دارند و پیوسته درباره آن مى اندیشند و از پشیمانى بر آن مى سوزند. شکى نیست که تذکر و سوختن نسبت به مبتدى (شخصی که در ابتدای راه خدا قرار دارد) و کسى که ترس بازگشت به گناهان بر او هست افضل و مهم تر است زیرا وى را از آن باز مى دارد، و نسیان و فراموشى نسبت به سالکى که به مرتبه حب و انس واصل شده و اطمینان دارد که باز نمى گردد افضل است، زیرا اشتغال به آن مانع از پیمودن راه است، و آنچه از حضور باز مى دارد بى فایده است. و این منافاتى با گریه و ناله انبیاء از گناهان ندارد، زیرا ایشان براى راهنمائى مردم بر انگیخته شده اند، و امت از مشاهده اینگونه گریه و بی تابی آنها سود برده و از ایشان تعلیم می گیرند و بر عهده این بزرگان است که اینگونه اعمال را هر چند آن کار فروتر از مقام و مرتبه ایشان باشد، انجام دهند.
امتها در پناه شفقت انبیاء مانند کودکان در پناه مهربانى پدرانند، و مانند چهارپایان که در حفظ و حمایت شبانانند. و پدر وقتى بخواهد فرزند خردسال خود را گویا سازد به مرتبه گویش کودک نزول مى کند، و چوپان براى گوسفند یا پرنده اى بانگ یا آوازى شبیه چهار پا یا پرنده بر مى آورد، و این از روى لطف و براى آموزش اوست.
البته نمى توان گفت که گریه و ناله انبیاء یکسره براى تعلیم و راهنمائى بوده و بدین وسیله مى خواستند به مردم یاد دهند که از گناهان پشیمانى و سوز و گداز و گریه و ناله نمایند.
گریه و ناله ایشان از سوئى ناشى از احساسات عمیق و ارتباط و عشق به مبدأ اعلى بوده و از روح بزرگ و حالات عالى روحانى و فوق طبیعى ایشان سرچشمه مى گرفته است، و از سوى دیگر به سبب تأثر و تألم از نادانى و گمراهى مردم و در نتیجه هلاکت آنها بوده.
البته اگر از ایشان ترک اولائى سر مى زده برایشان گران مى آمده و اندوهگین و دردمند مى شدند، که معرفت والاى ایشان کوچکترین لغزشى را بزرگ مى شمرده است. و از این رو ایشان را نباید با دیگر مردمان قیاس کرد زیرا که «حسنات الأبرار سیئات المقربین؛ اعمال نیک ابرار، نسبت به مقربان گناه می باشد.» و در عین حال این نکته نیز درست است که پیغمبران سرمشق آدمیانند و کردار و گفتار و رفتار ایشان براى پیروانشان حجت عمل و اخلاق است.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن- جلد 1 صفحه 241-242
ملامهدی نراقی- ترجمه جامع السعادات (علم اخلاق اسلامى)- جلد 4 صفحه 107-111
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها