نامهای دوزخ (نار)

فارسی 2508 نمایش |

یکی از نام های دوزخ نار است که از آن در قرآن یاد شده است: «نار و نور»، از یک ماده بوده، و در هر دو تموج و حرکت شدید در ذرات شى ء پیدا شده، و نور و حرارت پدید آید که از لحاظ حرارت آتش و نار، و از جهت روشنایى دادن نور گویند. و در صدق مفهوم نار: نار اعم است از نار مادى که از مواد مادى چون چوب و نفت و روغن و فلز و آفتاب و سائر ستارگان و برق و رعد و غیر اینها حاصل شود، و از نار روحانى در ماوراى عالم ماده که در مقابل نور روحانى و عبارت است از کدورت و ظلمت و مضیقه و آلودگى که در وجود شىء پدید آمده، و صفهاء و طهارت و خلوص و نورانیت و بینایى را از صفحه قلب محو کند. خصوصیت مواد از چوب و ذغال و نفت و سنگ مخصوص و غیر آنها، فرق نمى کند، و بلکه آنها خارج از مفهوم حقیقت لفظ نار باشد. و از این لحاظ موضوع نار در امور مادى و هم در امور روحانى مصداق پیدا مى کند..
سختى و شدت و احتراق این آتش از نار مادى بسى شدیدتر و نافذتر و دقیقتر است، زیرا این آتش بدون واسطه بدن مادى به خود قلب و روح نفوذ کرده، و آن را مشتعل مى سازد. و در حقیقت آتش روحانى از خود باطن و روح انسان شعله ور گشته، و از عقائد باطل و صفات خبیث و اعمال فاسد تولید شده، و روح انسانى را در ظلمت و کدورت و آلودگى فرو مى برد. و چون افرادی که پیرو باطل و تابع پیشوایان گمراه و برنامه هاى خلاف بودند همه افکار و اعمال آنها در مسیر ظلم و انحراف و برخلاف حق و واقعیت قرار گرفته، و اعمال آنها حسرت و رد شده و کنار زده شده بوده است قهرا از حالت ارتباط و حضور و توجه و از شهود معارف و تجلیات انوار الهى محروم گشته، و در آتش تیره و تار و آلوده و محدودیت و مضیقه اى که به دست خودشان آماده ساخته و در اندرون آن قرار گرفته اند، براى همیشه باقى خواهند بود.
«و ما هم بخارجین من النار؛ از آتش بيرون‏ آمدنى نيستند.» (بقره/ 167) «فأن له نار جهنم خالدا؛ مسلما آتش دوزخ براى اوست که در آن جاودانه است.» (توبه/ 63) «و اتقوا النار التی أعدت للکافرین؛ و از آتشى که براى کافران آماده شده است بپرهیزید.» (آل عمران/ 131) «أولئک هم وقود النار؛ اینانند که آتشگیره آتشند.» (آل عمران/ 10) «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة أعدت للکافرین؛ از [آتشى] که هیزمش مردم و سنگ هایند، بپرهیزید آتشى که براى کافران آماده شده است.» (بقره/ 24)
بعضی ها می گویند که مراد نار مادى نیست که وقود آن حطب و چوب و امثال آنها باشد، بلکه آتشى است که به باطن و قلب او می زند، چنانکه در سوره همزة مى فرماید: «نار الله الموقدة* التی تطلع على الأفئدة؛ آتش برافروخته الهى است آتشى که بر دل ها افتد و زبانه کشد.» (همزه/ 6- 7) تفسیر صافى از امام ششم (ع) نقل مى کند که: «این آتش محسوس در دنیا از لحاظ شدت و کیفیت، یک در هفتاد از آتش جهنم باشد، و آتش جهنم هفتاد مرتبه به وسیله آب خاموش شده، و سپس روشن گشته، و به این صورت درآمده است، و اگر اینطور نبود کسى نمى توانست در دنیا آن را خاموش کند.» آرى آتشی که اجسام ماوراى طبیعت را که صد مرتبه قویتر و مقاومتر و پایدارتر و ثابتتر از اجسام مادى است، بر افروخته و متأثر سازد طرف نسبت با آتش مادى ظاهرى نخواهد بود. چنانکه نعمتها و لذات و خوشی هاى آن جهان، هیچ گونه طرف مقایسه با نعمتها و خوشیهاى جهان مادى نمى باشد.

منشأ آتش
می گویند: مقصود از سنگ، در "النار التی وقودها الناس و الحجارة "، دلهاى سخت است که آیات خداى در آن تأثیر نمى نماید، یا بتهاییست که از سنگ ساخته شده. دل انسانى که اثر پذیر است چرا چون سنگ مى گردد؟ براى آنکه به ماده و سنگ هاى ارزش دار علاقمند و پیوسته مى شود. بتهایى که از سنگ ساخته شده چرا پرستش مى شود؟ براى آنکه از جواهرات و سنگهاى بهادار ساخته می گردد، و یا ساخت و پرداخت، سنگ را داراى ارزش مى نماید، به هر صورت سنگى که ضمیمه به انسان مى گردد علاقه و بستگى به سنگ، یا ارزش سنگ است، همین است که پیوسته میزان ارزش و مبادله چیزهاى دیگر مى باشد.
با توجه به اصول قرآنى و نفسانى شاید تا اندازه اى بتوانیم کلید درک این آیه را به دست تفکر دهیم. آیاتى از قرآن منشأ و اصل عذاب و آتشهاى دوزخ را در باطن و ضمیر انسان و نتیجه اعمال و ملکات نشان می دهد، مانند: «ما یأکلون فی بطونهم إلا النار؛ جز آتش به شکم هاى خود فرو نمى برند.» (بقره/ 174) «علمت نفس ما أحضرت؛ [در آن روز] هر کس داند چه حاضر کرده است.» (تکویر/ 14) «یوم یتذکر الإنسان ما سعى؛ آن روز است که آدمى آنچه را کوشیده به یاد آورد.» (نازعات/ 35) «و حصل ما فی الصدور؛ و آنچه [از کفر و ایمان] در سینه هاست فاش گردد.» (عادیات/ 10)
باطن و نفس انسانى از قوا و غرائز و عواطفى ترکیب یافته که رشته هاى پیچیده آن از سیم پیچیها و لوله کشى هاى دستگاه دقیق صنعتى بسى پیچیده تر و مرموزتر است.
این قوا و غرائز تکامل یافته همان قواى حیوانى است و آنچه ممیز و مشخص انسان مى باشد عقل و اختیار است. چون این سر آدمى و شخصیت ضمیمه با این قوا و غرائز یا محکوم آنها گردید قدرت خلاقه عقل در راه تأمین شهوات و آرزوها و منافع و لذات فردى قرار می گیرد، چون مال وسیله تأمین شهوات است علاقه و بستگى به آن شدید و محکم می گردد چنان که شهوات و منافع فردى هم گاهى براى تأمین و تحکیم این علاقه از میان مى رود و مال که وسیله است مقصود مستقل و هدف مى گردد چون ارزش واقعى مال که همان وسیله بودن است از میان رفت همان علاقه به مال از جهت ارزش عددى و مقدار با عقل و نفس انسانى جوشش مى یابد و ضمیمه می گردد، از همین انضمام و جوشش است که آتش در مى گیرد «وقودها الناس و الحجارة» از انضمام انسان یعنى همان شخصیت باقى و قدرت تفکر با صورت نفسانى و ارزش غیر واقعى حجاره (سنگ با ارزش) شعله آز و حرص از هر سو زبانه می کشد و نیروى غیر محدود تعقل این شعله را به هیچ حدى متوقف نمى گرداند، این شعله ها است که همه عواطف و قواى درونى را مى سوزاند و منشأ حق سوزى و جنگ افروزى مى شود چون این شعله ها از داخل نفس به بیرون سر مى کشد حقوق و استعدادها و سرمایه هاى خلق را خاکستر می نماید تا به صورت شعله هاى جنگ در مى آید، تا در عوالم دیگر با توجه به اصل بقاء به صورت چه جهنم سوزان در آید؟! پناه به خدا می بریم.
چنان که رشته هاى سیم و لوله هاى صنعتى با سر رشته ها و لوله هاى بزرگ آن باید با هندسه دقیق و فواصل معین قرار گیرند تا هر قسمتى کار خود را به خوبى انجام دهد و قدرت حرکت ایجاد نماید و مسافر و بار را به منزل رساند و نتیجه کار خود را به دست دهد، اگر تنظیم و هندسه آن با فکر مهندس و متخصص انجام نگیرد چه بسا با اتصال سیم هاى برق با لوله هاى مواد سوزنده احتراق در گیرد: قواى داخلى و نفسانى انسان هم باید به وسیله مهندسین خدایى و دستورات قرآنى تنظیم گردد، در اثر تنظیم هواها و شهوات در حدود خود عقل ایمانى از اصطکاک و انضمام و محکومیت شهوات آزاد مى شود و حاکم بر آنها می گردد و محیط نفسانى محیط امنیت و ایمان و سلم و اسلام می شود و سایه آن محیط اجتماع را فرا می گیرد و موانع تکامل فردى و اجتماعى از میان مى رود، همین که موانع نفسانى از میان رفت عقل که موجود متحرک با لذات است و قواى درونى که همه حرارت و قدرتند راه کمال را پیش می گیرند. در پرتو نور ایمان و سایه سلم نفسانى است که استعدادهاى طبیعى به کار مى افتد و سرزمین هاى خشک طبیعت هم به صورت باغستانهاى به هم پیوسته مى گردد، شاید از همین نظر است که درباره این آتش سوزان «أعدت للکافرین» فرموده یعنى به تدریج و کوشش آماده شده. از همین جا و همین عالم و از داخل نفوس بشرى آماده می گردد نه بعد ایجاد می شود و نه اکنون به طور کامل ظاهر است،
بعضى گمان کرده اند که نظر آیه تنها هراساندن از آتشى است که سنگ را مى گدازد، با آنکه صریح آیه شناساندن منشأ و گیرانه آن است نه آنچه مى سوزد، گرچه گیرانه هم مى سوزد، اگر مقصود تنها همین هراساندن از سوزاندن بود مى باید به جاى «وقود گیرانه»، «توقد مى سوزاند» و به جاى «الناس» مثلا «الحدید آهن» گفته شود.
با دقت در آنچه بیان شد دورنماى دیگرى از اعجاز این دو آیه را مى نگریم، ولى خیال آنکه هر ناحیه آن را دیده و مقصود را چنان که هست دریافته ایم خیال خام و اندیشه اى نارسا است! در هر حال حقیقتى است برتر از خیال و وهم که در کلمات و لغاتى تجلى نموده. هدف انسان در زندگى آزمودن ایمان و فهم و اندازه کارایى اراده او در مقاومت کردن با فشار شهوات است، پس اگر از آزمایش روسفید بیرون آید، جایگاه او بهشت برین است، و اگر مردود شود بازگشت او به آتش خواهد بود، و این خوارى و رسوایى نصیب کسانى است که بر خود ستم روا مى دارند، و خدا به هیچ وجه نسبت به کسى ستم نمى کند، و به زودى معلوم مى شود که آنچه ستمگران با ستم خود در دنیا به دست آورده اند، در آن دنیا هیچ سودى بر ایشان نخواهد داشت: «ربنا إنک من تدخل النار فقد أخزیته و ما للظالمین من أنصار؛ پروردگارا، آن را که به آتش درآورى، خوار و زبونش کرده اى، و ستمکاران را یاورى نیست.» نار در مقابل نور است، و مبداء نور از خداوند متعال است، و کسی که از جهان نور محروم و محجوب گشت: قهرا به محیط ظلمت و نار و مضیقه نزدیک گشته، و در آتش سوزان گرفتار خواهد شد.

منـابـع

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏1 صفحه 126 و 395

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏2 صفحه 313

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏5 صفحه 215

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏1 صفحه 139

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 560

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏1 صفحه 127

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏24 صفحه 288

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏1 صفحه 178

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏12 صفحه 390

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 1 صفحه 76

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏3 صفحه 300

سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 1 صفحه 93

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏1 صفحه 673

ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 401

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد