گفتگوهای دوزخیان (نور و ظلمت)
فارسی 2405 نمایش |دیواری میان مؤمنان و منافقان
پس از آن که در آخرت میان مومنان اهل بهشت و منافقان اهل دوزخ دیواری بکشند، منافقان و دورویان مؤمنان را ندا می دهند و بانگ می زند و درخواست می نمایند که از پرتو نور خود، ما را بهره مند نمایید هم چنانکه در دنیا با شما معاشرت داشته ایم در این عالم نیز از مصاحبت شما استفاده نمائیم. پاسخ اهل ایمان است بلی به ظاهر معاشرت داشتیم ولی تفاوت در آن است که به ظاهر اسلام برای ما جایز بود و با ما معاشرت داشته مانند جواز نکاح و ازدواج وارث و اقامه جماعت و معاشرت و نفوذ معامله و داد و ستد ولی در باطن پیوسته در مقام نفاق و القاء فتنه در جامعه اسلام بودید و انتظار خطر و پراکندگی اجتماعات مسلمانان را داشتید و در باطن نیز درباره تصدیق به رسالت رسول (ص) تزلزل داشتید.
«یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم بشرئکم الیوم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها ذالک هو الفوز العظیم* یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین ءامنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب* ینادونهم أ لم نکن معکم قالوا بلی و لاکنکم فتنتم أنفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الأمانی حتی جاء أمر الله و غرکم بالله الغرور؛ [این پاداش نیکو و باارزش در] روزی [است] که مردان و زنان باایمان را می بینی که نورشان پیش رو و از جانب راستشان شتابان حرکت می کند، [به آنان می گویند] امروز شما را مژده باد به بهشت هایی که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است، در آنها جاودانه اید، این است آن کامیابی بزرگ. *روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند، می گویند: ما را مهلت دهید تا [پرتویی] از نور شما بر گیریم. به آنان گویند: به پشت سرتان [دنیا] برگردید و [از آنجا برای خود] نوری بجویید. سپس میان آنان دیواری زده می شود که دارای دری است، درونش [که مؤمنان در آن درآیند] رحمت است و بیرونش که پیش روی منافقان قرار دارد عذاب است. مؤمنان را ندا می دهند: آیا ما [در دنیا] با شما نبودیم؟ می گویند: چرا، ولی شما خود را [به سبب نفاق و دشمنی با خدا و رسول] در بلا و هلاکت افکندید و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودی پیامبر] نشستید و [نسبت به حقایق] در تردید بودید و آرزوها [ی دور و دراز و بی پایه] شما را فریفت، تا فرمان خدا [به نابودی شما] در رسید و [شیطان] فریبنده شما را فریب داد.» (حدید/ 12- 14)
باید توجه داشت که ندا با گفتار تفاوت دارد، زیرا گفتار یعنی گفتگو از نزدیک، اما نداء گفتگو از فاصله ای دور، یا از پشت پرده و به بانگی بلند باشد که ندا دهنده بخواهد سخن خود را به طرف دیگر بشنواند. در اینجا مومنان به مراحلی که باعث سقوط منافقان در دوزخ شد را بیان می کنند.
مرحله نخست: خود را به فتنه افکندن
«و لکنکم فتنتم أنفسکم؛ شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید.» (حدید/ 14) "فتنتم" از ماده ی "فتنه" به معانی مختلفی آمده است آزمایش و امتحان، فریب دادن، بلا و عذاب، ضلالت و گمراهی و شرک و بت پرستی و در اینجا بیشتر دو معنی آخر یعنی گمراهی و شرک مناسب است.
مرحله دوم: انتظار کشیدن
«پیوسته در انتظار مرگ پیامبر (ص) و نابودی مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید.» "و تربصتم". به علاوه در انجام هر کار مثبت و هر حرکت صحیح حالت صبر و انتظار داشتید و تعلل می نمودید. "تربصتم" از ماده ی "تربص" در اصل به معنی انتظار کشیدن است، خواه انتظار بلا و مصیبت باشد، یا فراوانی و نعمت، و در اینجا بیشتر مناسب انتظار مرگ پیامبر (ص) و برچیده شدن اسلام، یا انتظار کشیدن به معنی تعلل ورزیدن در توبه از گناه و انجام هر گونه کار خیر است.
با تعلل و تأخیر در التزام به حق، و چشمداشت دگرگونی در آینده، انسان هر چند در ژرفای انحراف گرفتار شده و فرو رفته و به فتنه ها وارد شده باشد، با این همه خداوند حق را برای او آشکار و بیان می کند تا حجت را، گر چه در چشم بر هم زدنهایی، بر او اقامه کند، یا به بیداری، ضمیر یا به موعظه و اندرزی دعوت کنند. یا از خلال برخورد او به مشکلی که او را بر خطاهای خود آگاه سازد. ولی در بیشتر اوقات انسان خود را بیدرنگ و مستقیما به التزام و پیوستن به حق وا نمی دارد، و توبه را به تأخیر می افکند و به گرفتاری، خود در فتنه ادامه می دهد تا فرصت از او فوت شود.
امام علی (ع) ما را از چنین حالتی بر حذر می دارد، آنجا که می گوید: «پس بنده باید پروردگار خود را پرهیزگاری کند، خیرخواه خود باشد، توبه اش را پیش (از مرگ) فرستد، بر شهوتش چیره شود زیرا زمان و مهلت مرگ از او پوشیده است، و آرزوی دراز مایه فریب او، و شیطان گماشته بر او و قریب او، نافرمانی را در دیده او می آراید تا وی بر مرکب گناه نشیند و توبه را بدو چنان می نماید که آن را به تأخیر افکند (و هر زمان میسر بیند) تا آنکه مرگ او بر او هجوم آرد، گر چه هماره دل از آن غافل دارد، پس دریغا و حسرتا بر آن غافل بی خبر که عمرش بر او حجتی است مستمر و روزگارش او را به تیره روزی رهبر.»
مرحله سوم: تردید و شک
پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر (ص) و قرآن شک و تردید داشتید "و ارتبتم". "و ارتبتم" از ماده ی "ریب" به هر گونه شک و تردید که بعدا پرده از روی آن برداشته می شود اطلاق می گردد، و در اینجا بیشتر مناسب با شک در قیامت و یا حقانیت قرآن است. به راستی، خداوند انسان را به حق بینا و آگاه می سازد و خطایی را که وی بر آن است و مرتکب می شود برای او آشکار و بیان می کند، اگر به تغییر راه خود اقدام کند، هدایت می شود، وگرنه درنگ و تأخیر و طفره و تعلل یقین او را به شک تبدیل می کند. امام علی (ع) گوید: «دانش خود را نادانی نینگارید و یقین خود را گمان نپندارید، چون دانستید به کار پردازید، و چون یقین کردید به اقدام دست یازید.» هنگامی که انسان به گونه ای عملی به التزام به حق اقدام می کند از ژرفای وجود خود بدان اقناع شده و مطمئن است.
خدای تعالی گوید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ و آنان که در راه ما به مجاهدت کوشیدند، به یقین آنها را به راههای خود رهنمایی می کنیم.» (عنکبوت/ 69) در غیر این صورت پیش خود به شک آغاز می کند تا از خلجان ضمیر و سرزنش نفس نکوهنده وارهد، آن گاه اگر برادرانش به خیر اندیشی به بازگشت بدان صورت نصیحت کنند به سبب خودخواهی گناه او را در می رباید، و منکر حق می شود و همان گونه که کافران به مؤمنان گفتند، گوید: «لو کان خیرا ما سبقونا إلیه؛ اگر (دین اسلام) بهتر می بود (فقیران در قبول آن) بر ما پیشی نمی گرفتند.» (احقاف/ 11) و این صفت پیوستن آنان را به مؤمنان منتفی می کند، زیرا خدا به ویژه و به انحصار گوید: «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون؛ مؤمنان تنها آن کسانند که به خدا و فرستاده او ایمان آوردند و سپس هرگز شک و تردیدی نکردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، آنان به واقع راستگویانند.» (حجرات/ 15) ادعای منافقان که گویند مؤمن و همراه مؤمنانند، تنها کوششی است برای آن که خود را به مؤمنان بچسبانند و از عذاب رهایی یابند، وگرنه آنان نه به خدا ایمان دارند و نه به فرستاده او، و به دعوت خدا که در آیاتی روشنگر که بر رسول خود (ص) نازل کرده مندرج است پاسخ مثبت نگفته اند، پس در تاریکی باقی مانده اند.
مرحله چهارم: فریفته شدن به آرزوهای دور و دراز
همواره گرفتار آرزوهای دور و دراز بودید آرزوهایی که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا دائر بر مرگتان فرا رسید (که چون مرگ فرا رسد آرزوها و تمنیات باطل شود.) «و غرتکم الأمانی حتی جاء أمر الله» (حدید/ 14) آری این آرزوها لحظه ای مجال تفکر صحیح به شما نداد، غرق رؤیاها و پندارها بودید، و در عالمی از وهم و خیال زندگی می کردید، و آرزوی وصول به شهوات و اهداف مادی بر شما چیره بود. بدین معنی که حتی پیدا و روشنگر است و آیات و نشانه های خود را بروشنی در برابر انسان قرار می دهد، و آن را سنگینی و اعتباری است بزرگ بر واقع و سودهایی که به شمار در نمی گنجد، و با فطرت و سرشت انسان و سنتها و قوانین خداوند در آفریدگانش درآمیخته و سازگار، و انحراف از چیزی چنین کوشش و جهدی می طلبد و جز به مدد وسایل صورت نمی پذیرد، و از جمله وسایل آن فریفتگی به آرزوهای دور و درازی است که در ذهن منحرفان، پی در پی می آید همچون کسی به بیماری آب سیاه در چشم دچار شده، و نمی تواند قرار و آرام خود را بازیابد و به پایان کارهای خود بیندیشد.
یا انسان به وسیله توبه و کردار شک و تردید را در برابر حق از میان می برد و بر آن فایق می آید و یا اگر چنین نکند بر باطل باقی می ماند تا مرگش در رسد و فرصت تغییر خود به سبب آرزوهایی که شیطان در دل او می دهد، از دستش به در رود، همچون دست یازیدن به ظواهر و پاره ای کارهای جانبی و در حاشیه که بشر برای توجیه خطاهایی که مرتکب شده در انجام آنها می کوشد. یکی از این آرزوها نیز نگرش نادرست به آمرزش خداوند و پشتگرمی به شفاعت اولیاست، و از این روست که امامان هدی پیروان و شیعیان خود را از آرزوهای دور و دراز بر حذر داشته اند.
امام علی (ع) گوید: «پیشی جویید در کسب آمرزش از پروردگار خود، پیش از آن که آن دیوار را (در قیامت) بکشند، دیواری که درونش رحمت است و مهربانی (برای مؤمنان) و برونش شکنجه و عذاب (برای منافقان)، پس بانگ برمی آورید و ندای شما را نمی شنوند، و شیون می کنید و کس به شیون شما توجهی نمی کند.» و امام صادق (ع) گوید: «از آرزوهای دور و دراز اجتناب کنید زیرا شادمانی از عطایی را که کرده اید می برد و به سبب آن آرزوها مواهب خدای عز و جل را که به شما داده کوچک می شمرید و درباره آنچه خود به پندار خویش انگاشته اید، برای شما حسرتها را به دنبال می آورد.» آنچه نزد خداست (پاداش اخروی) تنها و تنها به وسیله کردار و کوشش به دست می آید، خدای تعالی گوید: «و أن لیس للإنسان إلا ما سعی؛ (و نمی داند) که برای آدمی جز آنچه خود کوشید و انجام داد (پاداشی) نیست.» (نجم/ 39) آرزومندی حرکت انسان را در جهت تغییر و کردار متوقف می سازد، زیرا آرزو سعی و کوشش را به رؤیاها و پندار و وهم تبدیل می کند، و پروردگار ما آرزومندیهای منافقان و کافران را ناروا می داند و ناپسند می شمارد، آنجا که گوید: «إن یتبعون إلا الظن و ما تهوی الأنفس و لقد جاءهم من ربهم الهدی* أم للإنسان ما تمنی؛ (و مشرکان از چیزی) جز گمان و پندار و آنچه نفسها آرزو می کند پیروی نمی کنند، و از جانب پروردگارشان هدایت و رهنمود برای آنان آمد. آیا برای انسان هر چه آرزو کند حاصل می شود؟» (نجم/ 23- 24)
مرحله پنجم: غرور ناشی از فریب شیطان
از همه اینها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد. «و غرکم بالله الغرور» یعنی شیطان، خواه از انسان یا از جن. و «غرور- بسیار فریبنده» صیغه مبالغه است و دلالت بر آن دارد که عمل و شگرد او فریبکاری است، و شک نیست که تبلیغات گمراه کننده ای که فرهنگ فساد، به صورت کتاب و تصویر و صدا، منتشر می کند، و نیز سازمانهای فاسدی که دنیا دوستی و پیروی از هوای نفس را در جامعه رسوخ می دهند، هر دو از آشکارترین مصداقهای این آیه ارزشمند هستند، هم چنان که یاران بد نیز از مصداقهای آنند. پروردگار ما پیش از آن که این آیه را تمام کند، به نقش شیطان در فریفتن انسان، که در آراستن نافرمانیها (به دیده انسان) و مؤکد کردن آرزوها در نفس آدمی نمایان می شود، و این که او را بر هیچ کس تسلط و چیرگی (مطلق) نیست، اشاره می کند.
امام سجاد (ع) در دعا، پس از آن که از نخستین دشمن خود که همان نفس است، به خدا شکایت می کند گوید: «خدایا از دشمنی به تو شکایت می کنم که مرا گمراه می سازد، و شیطانی که مرا می فریبد، سینه ام را از وسوسه انباشته، و اندیشه های پوچ او دلم را بر گرفته، (هوای نفس را به یاری من گماشته) و دنیا دوستی را در دیده ام آراسته و میان من و طاعت و نزدیکی جوار رحمت حایل شده است.» در واقع نقش اساسی شیطان همان معاونت و همکاری بر انحراف است و تأکید نصوص اسلامی بر این حقیقت (و ذکر آن در این آیه به صیغه استدراک) تمام برای آن است که بشر وسوسه های شیطان را عذری موجه و موجبی برای انحراف و گمراهی خود نشمرد و نگوید که بدان مجبور بوده است.
او با وسوسه ها شما را مغرور کرد، گاه دنیا را در نظرتان جاودانه جلوه داد، و گاه قیامت را یک حلوای نسیه قلمداد کرد، گاهی شما را به لطف و رحمت الهی مغرور می کرد، و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زیر سؤال می برد! این عوامل پنجگانه دست به دست هم دادند و خط شما را به کلی از ما جدا کردند. گرچه مفهوم الفاظی که در آیه به کار رفته گسترده است ولی ممکن است به ترتیب بیانگر مساله ی "شرک"، و انتظار "پایان عمر اسلام و پیامبر" (ص) و سپس شک در "معاد" و بعد از آن آلودگیهای عملی از طریق فریب أمانی و شیطان باشد، بنابراین جمله های سه گانه نخست (سه مرحله ی اول) ناظر به اصول سه گانه دین است و دو مرحله ی اخیر ناظر به فروع دین.
سرانجام مؤمنان در یک نتیجه گیری منافقان را مخاطب ساخته، می گویند: «فالیوم لا یؤخذ منکم فدیة؛ امروز از شما غرامتی پذیرفته نمی شود که در برابر آن از عذاب الهی رهایی یابید.» «و لا من الذین کفروا؛ و نه از کافران.» و به این ترتیب کافران نیز سرنوشتی همچون منافقان دارند، و همگی در گرو گناهان و زشتیهای اعمال خویشند، و راه خلاصی ندارند. و سپس می افزایند: «مأواکم النار؛ جایگاهتان آتش است.» و «هی مولاکم؛ مولی و سرپرستتان همان دوزخ.» «و بئس المصیر؛ و چه بد جایگاهی است؟!» (حدید/ 15)
معمولا انسانها برای نجات از چنگال مجازات و کیفر در دنیا یا متوسل به غرامت مالی می شوند، و یا از نیروی یاور و شفیعی کمک می طلبند، ولی در آنجا هیچ یک از این دو برای منافقان و کافران وجود ندارد. اصولا در قیامت تمام اسباب و وسائل مادی که در این جهان برای رسیدن به مقاصد معمول است از کار می افتد، چنان که در آیه 166 بقره می خوانیم: «و تقطعت بهم الأسباب؛ و پیوندها بریده می شود.» «یوم لا بیع فیه و لا خلة؛ در آن روز نه دادوستدی هست و نه رابطه دوستی.» (بقره/ 254) «و لا یؤخذ منها عدل؛ نه عوضی گرفته می شود.» (بقره/ 48) «یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا؛ و نه کسی به فریاد دوستش می رسد.» (دخان/ 41) «یوم لا یغنی عنهم کیدهم شیئا؛ نه نقشه ها و مکرها به جایی می رسد.» (طور/ 45) «فلا أنساب بینهم یومئذ؛ و نه رابطه خویشاوندی به درد می خورد.» (مؤمنون/ 101) «کل نفس بما کسبت رهینة؛ هر كسى در گرو دستاورد خويش است.» (مدثر/ 38) و به این ترتیب قرآن روشن می کند که تنها وسیله نجات در آن روز ایمان و عمل صالح است، حتی دایره شفاعت محدود به کسانی است که سهمی از این دو را داشته باشند نه بیگانگان مطلق، و آنها که پیوندهای خود را به کلی از خدا و اولیاء الله بریده اند.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 273
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 328
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 24 صفحه 218
ملا فتح الله كاشانی- تفسیر منهج الصادقین- جلد 9 صفحه 174
حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد 13 صفحه 570
شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد 8 صفحه 185
سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 7 صفحه 61
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- جوامع الجامع- جلد 6 صفحه 238
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 15 صفحه 45
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 16 صفحه 175
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 12 صفحه 426
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 12 صفحه 131
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها