مناسبات مرد و زن در تاریخ الهیات مسیحیت غربی (نهضتها)

فارسی 4103 نمایش |

آیین پروتستان اولیه

نمی توان گفت که نهضت اصلاح دینی، به طور کل، تأثیری رهایی بخش بر زنان داشته است. آیین پروتستان عام (مذهب لوتری، کالونی و جامعه وابسته به کلیسای انگلیس) در ابتدای دوران جدید (یعنی از قرن پانزدهم و هفدهم) وارث گرایشاتی به هر دو تابعیت کلیسایی و اجتماعی سیاسی زنان گردید. در این دوران شاهد از دست رفتن برخی از حقوق اقتصادی و سیاسی هستیم که آنها تحت نظام فئودالی دارا بودند (یعنی زمانی که به زنان بعضا امتیازاتی مربوط به زمین داری داده شده بود) با تکامل دولت ملی، این حقوق فئودالی به خاطر مفهومی شهروندی (که زنان را استثناء می کرد) از بین رفتند، روندهای اقتصادی نیز زنان را از عضویت در گروه مستقل یا فرقه هایی که قبلا به واسطه کارآموزی یا دانش قومی یاد گرفته بودند (مثل دانش پزشکی، مامائی و داروشناسی) بر کنار کرده، و آنها را به عنوان زن خانه دار، بیشتر و بیشتر به اقتصاد مرد محور وابسته می کردند.

دیدگاه لوتر درباره زنان
جریان عمده نهضت اصلاح دینی، تجرد و رهبانیت مسیحی را که تکیه گاه اصلی خدمت مستقل زنان در کلیسای اولیه و قرون وسطایی بود برانداخت. اما این جریان، ورود تازه زنان به سلک روحانیت پروتستان متأهل را دستخوش تغییر ننمود. در عوض، اصلاحگران قرائت پدرسالار از سنت پولسی را پذیرفتند که سکوت و تابعیت را به عنوان پیشه زنان، هم در سلسله مراتب خلقت و هم به عنوان مجازات گناه حوا، توجیه می کرد. لوتر از سنت رهبانی، اعتقاد به تساوی اولیه حواء و آدم در بهشت را برگرفت. اما وی این آموزه تساوی اولیه را تنها بدین منظور استفاده می کرد تا بر اساس گناه حوا که باعث هبوط شد، بر تابعیت آنان تأکید ورزد. زیرا او به خاطر پیشی گرفتن در گناه، تساوی اولیه اش با مرد را از دست داده و تحت انقیاد فرامین شوهر درآمده است. ممکن است زن در مقابل این درد و رنج ها شکایت کند، اما باید بیاموزد که این درد و رنج ها را فقط به عنوان مجازاتی که از طرف خدا به او رسیده، بپذیرد: «فرمان از آن شوهر است و زن به امر خدا مجبور به اطاعت است. مرد بر خانه و دولت حکم می راند، جنگ می کند، از متملکات خود دفاع می نماید، کشت و زرع می کند، می سازد، می کارد و ... زن از سویی دیگر همچون مسیحی است که بر دیوار کوبیده شده است، او خانه نشین می گردد... همسر باید در خانه مانده از امور خانه مواظب کند همانند کسی که از توان اداره امور بیرون خانه و مربوط به دولت محروم است. بدین سان حوا مجازات می شود.»

زنان در سنت کالونی
در مقابل، سنت کالونی خط سیر آگوستین را ادامه داد که تابعیت زن را مجبور به تابعیت بود، هر چند وضعیت وی اکنون بعد از هبوط، به عنوان مجازات گناه باید دو برابر تشدید گردد. اما مذهب کالونی در نسبت دادن این تابعیت به پستی تکوینی ژنتیکی، از سنت مدرسی قرون وسطی تبعیت نکرد، بلکه بر این مطلب تأکید نمود که زنان و تمامی اشخاص (با هر شأن و منزلت اجتماعی) به لحاظ معنوی در قبال خداوند مساوی هستند. همگی از توان یا ناتوانی یکسانی برای تقدس یافته برخوردارند. گرینش خدا، بدون توجه به جنسیت یا منزلت اجتماعی صورت می پذیرد. اما مذهب کالونی عمیقا این درجه بندی معنوی گزینش و لطف را از نظام اجتماعی مخلوق متمایز کرد. نظام اجتماعی به عنوان سلسله مراتبی از مردان فوق زنان، والدین فوق فرزندان و اربابان فوق بردگان تعریف شد و از نظام های خانوادگی عهد جدید استخراج شد. این نظام اجتماعی کاری با برتری یا فرودستی طبیعی یا معنوی نداشت. بلکه یک نظام مثبت و مورد تأیید خدا بود که گناه را مهار می کرد و نظم را حفظ می نمود. در این نظام مقرر، هر شخص، بنده یا مولا، شوهر یا همسر، پدر یا فرزند، از جایگاه مقرر خویش برخوردار بود.
این نظام برای بدگان و همسران به معنای نوعی حالت تابعیت ثابت از آمران خانواده، تسلیم و رضایت داشتن به این حالت موهوب الهی بود و چنین حالتی نه تنها در موقعی که آمران مهربان بودند بلکه حتی زمانی که خشن و مستبد بودند برقرار بود. شوهر و ارباب نیز به نوبه خود به مهربانی و بخشندگی سفارش شده بودند، هر چند حق آنان در حکم رانی به هیچ وجه به این فضائل وابسته نبود.

مناسبات مرد و زن در آئین پیوریتن انگلیسی

در اواخر قرن شانزدهم، و قرن هفدهم آئین پیوریتن انگلیسی، این دیدگاه درباره مناسبات مرد و زن را در مقالاتی پیرامون ازدواج و خانواده یا «تدبیر منزل» به تفصیل شرح داد. در این مقالات، به شوهر سفارش می شود که حاکم بخشایشگری باشد و رفاه جسمی و روحی وابستگاه خود را مد نظر داشته باشد. همسران نیز به نوبه خود دعوت می شوند تا نسبت به شوهران در همه چیز، شریکی مطیع باشند. این نقش شریک زندگی بودن، هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ اجتماعی ملاحظه می شود. همسر به عنوان سر یکی مطیع در امر اقتصاد خانواده تصور می گردد، درست به همان نحو که در سفر روحی به سوی نجات، و در تدبیر بارسایانه خانواده شریک مطیعی نسبت به شوهر تلقی می گردد. همسر نیز همراه با شوهر، اما همواره مطیع وی، امور خانواده را اداره کرده، ایجاد پارسایی در فرزندان و بردگان، مساعدت می نماید.
آئین پیوریتن در این دوره هنوز زنان را پارساتر از مردان یا به عنوان نخستین معلمان خانواده نمی داند. شوهر «کشیش کوچک» بود و خانواده «کلیسای کوچکی» که به وسیله وی اداره می گشت هر چند مقرر بود که او نیز به نوبه خود تسلیم اقتدار بالاتر کلیسایی و دولتی باشد. اما زن نقش معنوی به عنوان یار و همراه شوهرش را بر عهده داشت و این در حالی بود که محتاطانه او را به پارسایی ترغیب می نمود و در نقش آموزشی شوهر به بندگان و فرزندان دخالت می کرد. جنبه تاریک این تفسیر پیورتنی از هماهنگی خانوادگی (که بر پذیرش نقش منصوب شخص در سلسله مراتب اجتماعی مبتنی بود) در بدگمانی و سوء ظن همیشگی آن که می گفت زنان (و بردگان)، متمردان مخفیانه ای علیه اقتدار به تثبیت شده هستند، قرار دارد.

دیدگاه ولیام پرکینز
لذا ولیام پرکینز، نخستین الهیدان پیوریتن، اولین اثر خود را با عنوان «تدبیر منزل» 1590 همراه با مقاله ای در سال 1596 با عنوان «هنر جهنمی جادوگری» تکمیل کرد. اگرچه از نظر او امکان دارد که در هر دو جنس مرد و زن جادوگر یافت شود، معتقد است که در میان زنان غالب تر است. زیرا زن در رازداری ضعیف تر است، چنان که این واقعیت که شیطان در آغاز آسان تر بر او غالب آمد و با توسل به زن به عنوان قربانی آسان تر اغواء و فریب ادامه می دهد، نشان دهنده چنین مطلبی است. پرکینز توضیح می دهد که یکی از دلایل عمده و اساسی که زنان به آسانی تسلیم وسوسه های شیطان می گردند این است که آنها ذاتا نافرمان هستند و آرزو دارند تا از تابعیت مردان، که از جانب خدا مقرر گردیده است، سر باز زنند. این روح عدم تابعیت آنها را هدف آسانی برای شیطان قرار می دهد.

حمایت از وجدان عوام

بدین ترتیب آیین پیوریتن مبنایی را برای برابر دانستن جادوگری و عدم تبعیت زنان از اقتدار پدرسالارانه خانواده، کلیسا یا دولت، تأسیس کرد. اثرات این وحدت به ویژه در مبارزات آیین پیوریتن نیوانگلند در قرن شانزدهم (1700ـ1630) مشهود است. اگرچه آیین پیوریتن، در نظام اجتماعی خانواده پیوریتنی، کلیسا و دولت، تابعیت محض را برای زنان توصیه کرد، این آیین با حمایت از وجدان عوام که شامل وجدان زن عامی نیز می شد، در مبارزه بین انجمن غیر رسمی علیه یک دولت رسمی (یا کاتولیک رومی) این نقش را نقض نمود. زن می تواند در مقابل شوهر، کشیش یا حاکم طغیان نماید البته در صورتی که آن سلطه ارتدادی باشد و پارسایی نهضت اصلاح دینی را نپذیرد. بی تردید این حمایت از وجدان عوام در مبارزه بین کلیسایی، نقش زن را در بسیاری از گروه های ارتدادی و بدعت گذار، در جریان جنگ داخلی، پیوریتنی تقویت نمود. بسیاری از این گروه ها، عمدتا به وسیله زنانی که نقش رهبری را در سامان دهی این گروه ها و تهیه مقدمات دعوت وعاظ پرداخت وجه به آنها (که این موعظه گران پیوریتن از سیستم رسمی کلیسای انگلستان که پشتوانه حقوقی داشت خارج بودند) عهده دار بودند، گرد هم آمدند. حتی برخی از گروه های پیوریتن افراطی تر نظیر بپتسهت ها و سلطنت طلبان پنجم، از حق زنان برای موعظه در طی مبارزات دینی قرن هفدهم، حمایت کردند. این بدعت گذار، با جاذبه های الهی کاریزماتیک، دیدگاه مسیحیت اولیه را در باب همانندی وعظ و موهبت نبوت (که به مردان و زنان به یکسان عطا شده بود) مورد تأکید دوباره قرار دادند. این همانندی به هر شخص (مرد یا زن) که دارای چنین موهبتی بود اجازه موعظه می داد.

دیدگاه جان راجرز
جان راجرز واعظ سلطنت طلب پنجم، در طی جنگ داخلی پیوریتنی، رساله ای نگاشت که در آن از تساوی زنان با مردان در تمامی امور کشیشی و اداره کلیسا، حمایت کرد. وی این دیدگاه را بر آزادی معنوی و تساوی در مسیح که به همه اشخاص عطا شده بود، مبتنی ساخت. و این در حدی بود که از متن غلاطیان (28:3)، به عنوان متن اصلی خود، بهره می جست. با آنکه در نظام مدنی، تفاوت مقام ها امکان پذیر است وی در انجمن معنوی، همه تفاوت های مرتبه ای، نژادی یا جنسی از بین می روند. زن و مرد به نحو مساوی از نجات بهره مندند. این تساوی به این معنی است که در اداره معنوی کلیسا، زنان باید به طور مساوی، مردان تمام حقوق و امتیازات کشیشی را هم در سازمان تعلیمی و هم در اداره امور کلیسا اجرا کنند. در حالی که در نشست های کلیسایی با مردان حق رأی، انتقاد و پیشنهاد دارند.

آیین کواکرها و ترکیب گرایشات تساوی خواهانه آیین پیوریتن
آیین کواکرها یا انجمن دوستان بود که گرایشات کاریزماتیک و گرایشات تساوی خواهانه آیین پیوریتن افراطی انگلیسی دوران جنگ داخلی را ترکیب نمود. این ترکیب تا اندازه زیادی مدیون تأثیر مارگارت فل (که پرورده جورج فاکس بود و در آخر همسر وی گردید) بود. که نه تنها به لحاظ مادی از انجمن دوستان پیشین حمایت کرد بلکه شخصی بود که الهیات قائل به تساوی زن و مرد در مسیح مربوط به انجمن دوستان را بسط و توسعه بخشید. وی در مقاله اش با عنوان «ادعای زنان که به واسطه کتاب مقدس موجه، اثبات و مجاز دانسته شده است.» (1667م)، متون سنتی الهیات قایل به تساوی را توسعه می بخشد، زن یا مرد در داشتن صورت خدا با هم مساوی آفریده شده اند و بنابراین، برد در یک انسانیت برابر، عظمت و ارزش مشترک است.
مطابق با نظر فل، تابعیت زن از مرد، نتیجه هبوط است اما حتی در کتاب مقدس یهودیان، زن به اجرای امر نبوت ادامه می د هد. او از یوغ بندگی آزاد شده است و به وسیله مسیح (که خواست تا خبر خویش رستاخیز را اولین بار بر زنان آشکار سازد) به آزادی با شکوه فرزندان خدا باز می گردد. بنابراین حق زنان برای موعظه انجیل مبتنی بر حق آنان در تقدم شهادت آنان به خود رستاخیز است. مردها بدون پذیرفتن وعظ زنان نمی توانستند از همان ابتدا به اخبار نیکو برسند. مارگارت فل ادامه می دهد تا نشان دهد که چگونه کشیشی زنان در کلیسای اولیه استمرار یافت. و این در حالی است که به ذکر بسیاری از متون می پردازد. آنها که حق وعظ زنان را نمی پذیرند، با خود هیچ در جنگ و سخنگوی نیروهای ظلمت یا شیطان هستند.

تساوی زنان در آیین کواکرها

تساوی زنان در آیین کواکرها به صورت مجاز دانستن زنان برای مشارکت در تبلیغ انجیل گرایانه درآمده بسیاری از کواکرها (از هر دو جنس) در سراسر انگلیس به موعظه پرداختند و به نحو روزافزونی پیام خود را به دنیای جدید آمریکا، جزایر کاریبین و خاورمیانه، منتقل کردند. این پیام همچنین شکل جلسات زنانه به خود گرفت که به وسیله آن زنان به عنوان یک گروه سازمان می یافتند تا در اداره و تدبیر انجمن های دوستان شرکت کنند و با صرف بودجه های خود در مقاصد خیرخواهانه خاص مشارکت کنند و هم در خطاهای معنوی اشخاص (به ویژه در موضوعات ازدواج و زندگی خانوادگی) شرکت جویند. انجمن دوستان در قرن هفدهم به تدریج نوشته هایی زنانه پرداخت چرا که از هر جلسه زنان انتظار می رفت تا گزارش دقیقی و نیز نصایحی برای جلسات دیگر فراهم آورد. حداقل هفتاد و پنج زن کواکر در دفاع از اعتقادشان مقالات قابل انتشاری را در قرن هفدهم به نگارش درآوردند. بسیاری از این مقالات در بردارنده دفاعیه خاصی از تساوی زنان در انجمن رهایی بخش بود.

نزاع بین آیین پیوریتن
نزاع بین آیین پیوریتن تساوی خواه افراطی پدرسالار به ویژه در مستعمرات نیوانگلند و در طی سال های (1700ـ1630)، در حال از بین رفتن بود. نزاع بین این دو قرائت از آیین پیوریتن به سه گونه صورت گرفت:
الف) نزاع علیه شریعت ستیزی و افراطیون کلیسای آزاد
ب) نزاعی علیه آیین کواکر
ج) علیه آزار و اذیت جادوگر.
بسیاری از زنان قوی و دارای اندیشه مستقل که مهارت خود را در بحث الهیاتی تعمیق بخشیده بودند و احساس استقلال معنویشان را از طریق رهبری اعضای فرقه بدعت گذار علیه سلطه کلیسای رسمی و دولت وسعت داده بودند، از انگلستان به مستعمرات پیوریتن نیوانگلند آمده بودند. این زنان وقتی به آمریکا رسیدند، به سادگی خود را تابع اندیشه پیوریتنی در باب خانواده و دولت سلطنتی قرار ندادند. نزاع بر سر شریعت ستیزی و دیدگاه های کلیسای آزاد که در دهه 1640 فرو نشست، باید به عنوان نتایج تلاش جهت وفق دادن فرقه بدعت گذار با نظریات پیوریتنی از جامعه اصلاح شده رسمی نگریسته شود.

دیدگاه هاچینسون
نام آنه هاچینسون، در بین رهبران جنبش شریعت ستیزی، بیش از همه مشهور است اما باید دانست که او تنها در بین بسیاری از پیوریتن های نیوانگلند (که معتقد بودند حیات معنوی و تعلیم مختص کشیشان منصوب نیست بلکه ترجیحا می تواند به وسیله مسیحیان دارای تفکر معنوی و به طور عام هم مرد و هم زن، اجرا گردد) برجسته ترین است. آنه هاچینسون، برای دعا و هدایت معنوی، گروهی را در خانه خود گرد آورد و این گروه به نحو روزافزونی صورت یک جمعیت بدعت گذار، که زن و مرد را شامل می شد، به خود گرفت. بهانه رسمی باری اتهام او به بدعت گذاری، بحث نسبتا فنی در باب ارتباط میثال لطف و میثاق اعمال بود. هاچینسون ادعا کرد که میثاق لطف، مشخص مسیحی را از میثاق اعمال فارغ کرده است. از آنجا که میثاق اعمال با نظام اجتماعی پدرسالار و جایگاه زن در آن نظام مرتبط بود (و این در حالی بود که میثاق لطف به عنوان امری که برتر از این نظام اجتماعی است و وحی را مستقیما، بدون وساطت کلیسایی مردان، به روح القدس محول می کند نگریسته می شد) موضع هاچینسون سریعا هم به عنوان موضوع عوامانه و هم طغیان زنان علیه پدرسالاری کلیسایی تلقی شد. و از آن جهت که این گروه پیوریتن حاکم، نظام پدرسالار را به عنوان نظامی که از جانب خدا تأسیس و جعل شده، ملاحظه می نمود، چنین تلاش هایی برای الغاء آن، از طریق لطف تجات بخش، انکار بدعت آمیز اراده متجلی خدا محسوب می شد. مشهور است که این مطلب موضوع اصلی پرونده محاکمه آنه هاچینسون بوده است. که در این پرونده دائما از پذیرش تابعیت زنان و وظیفه او نسبت به حفظ سکوت و عدم تعلیم از او سؤال می شود.

دیدگاه ماری دایر
در میان پیروان آنه هاچینسون که در سال 1638، مستعمره ماساچوست را در پی محکومیتشان ترک گفتند، شخصی به نام ماری دایر بود که بعد از محکومیت با شورش به جزیره رود عزیمت نمود. ماری دایر در دهه 1650 به انجمن دوستان پیوست و به همین جرم، در بازگشتش از انگلستان زندانی گشت. در سال 1659، ماری دایر به ماساچوست بازگشت تا جنگ و مبارزه خودش را علیه دستگاه پیوریتن نیوانگلند پی گیرد. دستور داده شد که وی را به دار آویزند، اما در دقایق آخر، مجازاتش به تعویق افتاد و دوباره تبعید گشت. هرچند دو یار کواکر او که مرد بودند، بر چوبه دار، جان دادند. اما ماری دایر دوباره به ماساچوست بازگشت تا با حکومت پیوریتن، به مبارزه برخیزد. و این بار در شهر بستون کامون به دار آویخته شد. بدین روی دایر نه تنها جنگ پیوریتنی تساوی خواه افراطی، علیه آیین پیوریتن پدرسالار را در نیوانگلند به تصویر می کشد، بلکه همچنین به تنهایی ارتباط بین این مبارزه کواکری پیوریتنی و جدال های شریعت ستیزی پیشین در سال های 40ـ1537، را تصدیق می کند.

ارتباط این مبارزات با آزار و اذیت های جادوگران

ارتباط بین این مبارزات که بر سر استقلال و تساوی مردان و زنان بود و آزار و اذیت های جادوگران که در دهه های آخر قرن هفدهم در نیوانگلند از بین رفت، کمتر روشن است. مع الوصف در اینجا نیز استمرار وجود دارد. قابل ذکر است که موقعی که ماری فیشر و یارانش یعنی دو زن واعظ فرقه کواکر در ماساچوست و در سال 1656، در طریق بارابادوس، بر عرشه کشتی دستگیر شدند، نه تنها به کواکر بودن متهم گشتند بلکه همانند جادوگران زخمی شده مورد بازجویی قرار گرفتند. از نظر آیین پیوریتن رسمی، زنی که از سلطه کلیسایی مردان خارج شده، نه تنها مرتد بود بلکه به احتمال زیاد جادوگر نیز بود. چرا که تنها وسوسه های شیطان قادر بود تا زن ضعیف را چنان قدرت ببخشد که بدینگونه در مقابل سلطه مرد قرار گیرد.
قبلا ویلیام پرکینز در 1596، عمل جادوگری در زنان را با عدم تبعیت آنان از مردان در خانواده، کلیسا و دولت، مساوی دانست. این ارتباط در محاکمات جادوگری در نیوانگلند آشکار شد یعنی جایی که یکی از اتهامات اولیه علیه زنان جادوگر، اتهام عدم تابعیت بود. لذا آن هیبنز (158) در ابتدا تکفیر شد و بعدا به خاطر جادوگری در سال 1656 (و اساسا به خاطر اتهاماتی که از مشاجره وی با مراجع قدرت شهری بر سر قراردادهای درودگری ریشه می گرفت) اعلام شد. دادگاه کوشید تا اثبات کندن که وی در مشاجراتش با مراجع قدرت شهری، عدم تابعیت خود را از سلطه شوهرش نیز اثبات کرده است. مطالعات جمعیت شناسی اخیر راجع به جادوگری در نیوانگلند نشان داده که زنانی که بیشتر احتمال داشت تا متهم گشته سرانجام اعدام شوند، بین 40 تا 60 سال سن داشته اند یعنی بیوه های متمکن یا زنانی که به نحوی در اداره اموراتشان مستقل بوده اند و روح استقلال و عدم وابستگی به سلطه را ابراز داشته اند حال خواه به واسطه شوهر نداشتن یا تظاهر به حکمرانی بر شوهران به جای اینکه محکوم شوهران باشند. این زنان قادر بودند سلطه مردان ملاک و رهبران کلیسا را به تمسخر گیرند. به عبارت دیگر زنی که احتمال داشت به جادوگری متهم شود، زنی بود که با نظریه پیوریتنی راجع به تابعیت زن در «تدبیر منزل» جامعه دین سالار و پدرسالار، موافق نبود.

نهضت های اصلاحی آلمان و انگلستان و پذیرش روایت های اولیه انسان شناسی گنوسی
هر چند مذهب پروتستان بدعت گذار، در ماساچوست، در پایان قرن هفدهم از بین رفت اما در جای دیگری سر برآورد. در نهضت های اصلاحی زهد باور آلمان و انگلستان قرن هفده و هجده، فرقه های عرفانی و هوادار زندگی اشتراکی جدیدی به وجود آمدند که اغلب روایت های اولیه انسان شناسی گنوسی از مسیح دوجنسیتی را پذیرفته بودند. منبع مهم این دیدگاه عرفانی جدید، عارف پروتستان ژاکوب بوهم (1624ـ1575) بود. بوهم بر آن بود که آدم اولیه دوجنسیتی بوده است. با هبوط است که تقسیم به جنس های نر و ماده، و همراه با آن نیاز به وصلت مادی، تولید مثل، گناه و مرگ ظاهر می گردد. با نجات در مسیح، آدم دوجنسیتی به حال اول برمی گردد. فرد رها شده، جنسیت و ازدواج را ترک گفته، به حالت اولیه بی جنسی معنوی بازگشت می کند. فرقه های عرفانی نظیر رپیت ها با هارمونیست ها، تجرد و شیوه زندگی اشتراکی را پذیرفتند و از آلمان به آمریکا مهاجرت نمودند تا فضای آزادی برای رویت خود از «اورشلیم جدید» پیدا کنند. زنان همراه با مردان به عنوان اشخاصی که در این انسانیت نجات یافته و دو جنسی شریک هستند دیده شدند. فرقه هایی که ملهم از بوهم بودند نیز بر اتحاد عرفانی با حکمت الوهی یا جنبه زنانگی خدا تأکید ورزیدند.

فرقه شیکرهای آنگلو آمریکایی
از منظر رهبری زنانه، مهمترین فرقه در این سنت عرفان پروتستانی، فرقه شیکرهای آنگلو آمریکایی یا انجمن متحد معتقدین به ظهور دوم مسیح شیکرها، که در دهه 1770 در انگلستان و تحت رهبری مادر «آن لی» گسترش یافتند و در سال 1774 به آمریکا مهاجرت نمودند، موضوعات الهیات های عرفانی و رسولی قائل به برابری را از کتاب مقدس و تاریخ مسیحی جمع آوری کرده آنها را به یک تقریر واضح و روشن تبدیل کردند. از نظر شیکرها الهیات قائل به برابری از خدا آغاز می گردد. خدا دوجنبشی است و دارای دو جنبه مرد و زنی است. خلقت انسان به صورت خدا (هم مرد و هم زن) بیانگر این ذات الوهی دوجنسیتی است. گناه همراه با هبوط انسانیت به جنسیت مادی ظاهر می گردد. مسیح می آید تا ما را از این گناه مادیت برهاند. اما رستگار مادامی که خداند تنها به صورت مردانه آشکار شود ناقص است. لازم است که یک مسیح زن (یعنی ظهور وجهه مادری یا حکمت الهی) ظهور کند تا وحی الهی و رستگاری انسانیت را تکمیل گرداند.
این وحی، به اعتقاد شیکرها در مادر «آن لی» به ظهور پیوسته است. از طریق وی انسانیت مسیحایی فراهم گردیده است. این انسانیت نجات یافته، با وانهادن جنسیت، وحدت معنویش برمی گردد، به علاوه ذات دوجنسیتی خدا و نجات باید با رهبری دینی نظام های دوگانه مردان و زنان، بیان گردد. زنان و مردان شیکری در جامعه معنوی زیست می کردند اما در بخش های متمایز خانواده، و هر کدام با رهبری مرد یا زن خودشان راهنمایی می شدند. تمامی مراتب رهبری مردان در جامعه ذکور، با مراتب مشابه رهبری زنان در جامعه اناث شیکرها در یک ردیف بود. آیین شیکر آشکارترین تلاش مسیحیت عرفانی بود که به واسطه آموزه خدا، انسان شناسی، مسیح شناسی اداره کلیسا و در چهارچوب مفروضات سنتی که راجع به برتری غایت شناختی پدرسالاری نظام خلقت (هبوط یافته) داشت، الهیات تعادل را به وجود آورد.

منـابـع

رزماری رادفورد رویتر- زن در مسیحیت- مترجم سیدحسین عظیمی دخت- باشگاه اندیشه- تابستان 1386

رزماری رادفورد رویتر- مقاله زن در مسیحیت- ترجمه سیدحسین عظیمی دخت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 18

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد