اعراف در قیامت

فارسی 2999 نمایش |

اعراف

اعراف در لغت جمع "عرف" (بر وزن گفت) به معنى محل مرتفع و بلند است، و اینکه به یالهاى اسب و پرهاى بلند پشت گردن خروس، "عرف الفرس" یا "عرف الدیک" گفته مى شود به همین جهت است که در محل مرتفعى از بدن آنها قرار دارد، و در اصطلاح دیوار بلندی است میان بهشت و دوزخ که از آن تعبیر به سور، باره، مقام، کوه و کنگره می شود، ولی چنان که خواهد آمد همه این تعابیر می تواند از باب تشبیه معقول به محسوس باشد. قرآن مجید در چند آیه درباره اعراف و اعرافیان سخن می گوید:
1 ـ «و بینهما حجاب و علی الأعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم و نادوا أصحاب الجنة أن سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون؛ و میان این دو گروه بهشتی و جهنمی حجاب و پرده ای است و بر اعراف (جایگاهی میان دوزخ و بهشت) مردانی هستند که همه را به سیما و علامت آنان می شناسند، و اهل بهشت را ندا داده گویند: سلام بر شما. اما اعرافیان به بهشت در نمی آیند، لیکن آرزوی ورود آن را دارند.» (اعراف/ 46)
2ـ «و إذا صرفت أبصارهم تلقاء أصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمین؛ و چون نظر اعرافیان به اهل دوزخ افتد گویند: پروردگارا ما را با این ستمکاران یک جا قرار مده.» (اعراف/ 47)
3 ـ «و نادی أصحاب الأعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم قالوا ما أغنی عنکم جمعکم و ماکنتم تستکبرون؛ اهل اعراف مردانی را که به سیما و نشانه آنان می شناسند صدا زنند و گویند دیدید که جمع مال و جاه و آنچه بر آن فخر و تکبر می کردید به حال شما اصلا سودمند نبود.» (اعراف/ 48)
4 ـ «أ هؤلاء الذین أقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا أنتم تحزنون؛ آیا آن مؤمنانی که سوگند یاد می کردید که خدا آنان را مشمول عنایت و رحمت خود نمی گرداند اکنون مقامشان را می بینید به همان ها امروز خطاب می شود که در بهشت بی خوف و هراس و بی هیچ گونه حزن و اندوه وارد شوید.» (اعراف/ 49)

اعراف گذرگاه مهمى به سوى بهشت

در این آیات درباره "اعراف" که منطقه اى است حد فاصل میان بهشت و دوزخ، با ویژگیهایى که دارد سخن مى گوید. نخست به حجابى که در میان بهشتیان و دوزخیان کشیده شده است اشاره کرده، مى گوید: «و بینهما حجاب؛ میان این دو گروه حجابى قرار دارد.» معناى "حجاب" روشن است، و آن ساترى است که بین دو چیز حائل شود؛ از آیات بعد چنین استفاده مى شود که حجاب مزبور همان "اعراف" است که مکان مرتفعى است در میان این دو گروه، که مانع از مشاهده یکدیگر مى شود، ولى وجود چنین حجابى مانع از آن نیست که آواز و صداى یکدیگر را بشنوند چنان که در آیات قبل گذشت، بسیار دیده ایم که همسایگان مجاور از پشت دیوار با یکدیگر سخن مى گویند و از حال یکدیگر جویا مى شوند، در حالى که یکدیگر را نمى بینند، البته کسانى که بر اعراف یعنى قسمتهاى بالاى این مانع مرتفع قرار دارند، هر دو گروه را مى توانند ببینند. و از اینکه حجاب را قبل از اعراف ذکر کرده و همچنین از اینکه فرموده: اهل اعراف مشرف بر جمیع مردم از بهشتیان و دوزخیانند، معلوم مى شود که منظور از اعراف قسمت هاى بالاى حجابى است که حائل بین دوزخ و بهشت است، به طورى که اعرافیان در آنجا، هم دوزخیان را مى بینند و هم بهشتیان را.
دقت در این آیه و آیات بعدیش این معنا را به دست مى دهد که حجاب مزبور بین دوزخیان و اهل بهشت قرار دارد، و مرجع ضمیرى که در "بینهما" است همان اهل دوزخ و بهشت است. از آیه «یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب؛ روزى که مردان و زنان منافق به کسانى که ایمان داشته اند مى گویند نظرى به ما نمایید تا مقدار کمى از نورتان برگیریم، گفته مى شود به پشت برگردید و نور بطلبید، سپس در میانشان دیوارى زده مى شود که درى دارد که درونش در آن رحمت و بیرونش از پیش او عذاب مى باشد.» (حدید/ 13) هم که درباره محاوره و گفتگوى مؤمنین با منافقین است این معنا استفاده مى شود، و این حجاب از این جهت حجاب خوانده شده که حائلى است بین دو طایفه اهل دوزخ و بهشت، نه از این جهت که مانند حجاب هاى دنیا پارچه اى باشد که از نخ بافته شده و در بین بهشت و جهنم آویزان شده باشد.
بنابراین معناى آیه این مى شود که در قسمت هاى بالاى حجاب رجالى هستند که بر هر دو طرف مشرفند، چون در محل مرتفعى قرار دارند، مردانى هستند که اهل جهنم و بهشت را به قیافه و علامت هایشان مى شناسند. و این سیاق بدون تردید این معنا را افاده مى کند که رجال اعراف منحاز و متمایز از دو طایفه نامبرده هستند، و خلاصه اینکه نه از اهل بهشتند و نه از اهل دوزخ.
گرچه از پاره اى از آیات قرآن مانند آیه 55 سوره صافات استفاده مى شود که اهل بهشت گهگاه مى توانند، از مقام خود، سر برآورند و دوزخیان را بنگرند، ولى این گونه استثنائات منافاتى با چگونگى بهشت و دوزخ و وضع اصلى آن دو ندارد، و آنچه در بالا گفته شد، کیفیت اصلى این دو موقف را نشان مى دهد، اگر چه این قانون نیز استثناهایى دارد و ممکن است در شرایط خاصى بعضى از بهشتیان، دوزخیان را بنگرند.
آنچه در اینجا باید قبل از بحث درباره چگونگى اعراف موکدا یادآور شویم این است که تعبیراتى که درباره قیامت و زندگى جهان دیگر مى شود، هیچگاه نمى تواند از تمام خصوصیات آن زندگى پرده بردارى کند، و گاهى این تعبیرات جنبه تشبیه و مثال دارد و گاهى تنها شبحى را نشان مى دهد، زیرا زندگى آن جهان در افقى بالاتر و به مراتب از زندگى این جهان وسیعتر است، درست همانند وسعت زندگى این جهان در برابر دنیاى رحم مادر و عالم جنین، بنابراین اگر الفاظ و مفاهیمى که براى زندگى این جهان داریم نتواند گویاى تمام آن مفاهیم باشد جاى تعجب نیست.

شناخت اعراف

سپس قرآن مى گوید: «و على الأعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم؛ بر اعراف مردانى قرار دارند که هر یک از جهنمیان و دوزخیان را در جایگاه خود مى بینند و از سیمایشان آنها را مى شناسند.»
جمله ی "یعرفون کلا بسیماهم" نیز صفت رجال و قرینه آن است که مراد از کلمه اعراف عارفان به سیرت افراد بشر از اولین و آخرین و نیز شهداء بر عقاید و اعمال مردم می باشد که هر یک از رادمردان شهداء بر اندیشه و عارفان بر اعمال مردمند یعنى بر نشانه و تشخص روانى و حد نورانیت هر یک از اهل بهشت (مؤمنان) و یا بر سیرت ظلمانى هر یک از اهل دوزخ (بیگانگان) کاملا احاطه و معرفت شهودى دارند و با نیروى غیبى و تصرف روح قدسى بر سیرت هر یک از افراد بشر آگهى یافته اند، و سیما نیز به معناى چهره و صورت نورانى و یا ظلمانى است.
از این بیان درباره آیه استفاده می شود که در صحنه محشر پس از امتیاز سلسله بشر از یکدیگر بدو دسته تقسیم می شوند و به نشانه دو پرچم ایمان و کفر همه افراد بشر در دو سو و در دو قطب قرار می گیرند.
1- قرب به رحمت.
2- حرمان از رحمت قرار خواهند گرفت آنگاه رجال الهى رسولان عموما بر گروهى معدود و رسول اکرم (ص) و اوصیاء (ع) بر سراسر اهل محشر نظارت و احاطه شهودى دارند و بر حسب آیات که ذکر میشود از ساحت کبریائى فرمانروا خواهند بود. سپس مى گوید: «و نادوا أصحاب الجنة أن سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون؛ مردانى که بر اعراف قرار دارند، بهشتیان را صدا مى زنند و مى گویند: درود بر شما باد، اما خودشان وارد بهشت نشده اند، اگر چه بسیار تمایل دارند.» فرمان و حکمى که از پیشگاه قدس پروردگار درباره هر یک از افراد بشر صادر شده رجال الهى به اذن پروردگار اعلام نموده و به موقع اجراء می گذارند نخستین بار حکم قبول ایمان و سیرت قرب رحمت در باره هر یک از اهل بهشت را اعلام می نمایند به مژده روانبخش که اى اهل ایمان از ساحت کبریائى سلام ابد بر هر یک از شما باد که ساکنان قرب رحمت خواهند بود و اعلام حکم و مژده عبارت از فضل و وفاء به وعده و اجراء آن است.
جمله ی "لم یدخلوها و هم یطمعون" حال است یعنى اعلام حکم و مژده هنگامى است که سراسر اهل بهشت نیز در حیرت و وحشت فرو رفته و جز به فضل پروردگار امیدى ندارند و در روان خود نیز پرتوى از فضل و جذبه رحمت و نسیمى از بهشت بر هر یک از آنان می وزد که آنها را به سوى بهشت قرب رحمت سوق می دهد و آنها را از صحنه خطر می رهاند. و گفته شده که این دو جمله (لم یدخلوها و هم یطمعون) حال براى ضمیر فاعل در جمله (و نادوا) می باشد یعنى رجال الهى و اعرافیان هنگامى که سلام پروردگار را به اهل بهشت اعلام می نمایند خودشان در انتظار دخول در بهشت به سر می برند. این نظر بر خلاف ظاهر است:
1- اتصال و ارتباط این دو جمله به اصحاب جنه (اهل بهشت).
2- رجال الهى که در صحنه رستاخیز فرمانروایند و حکم و فرمان پروردگار را به عموم مردم اعلام و به موقع اجراء می گذارند خودشان در انتظار ورود به بهشت بوده و امید آن را در روان خود می پرورانند.

امید و رجا

بدیهى است صفت طمع یعنى رجاء و امید ملازم با خوف است و عدل آن ناامیدى را نیز در بر دارد و مقام صدق و فرمانروائى رجال الهى و گواهان بر عقاید و اعمال مردم بالاتر است از حیرت و تزلزل خاطر زیرا گروه شهداء همواره در قرب رحمت و صدق در پیشگاه ملیک مقتدر حضور دارند. اما به هنگامى که به سوى دیگر نگاه مى کنند و دوزخیان را در دوزخ مى بینند، به درگاه خدا راز و نیاز مى کنند و مى گویند:«و إذا صرفت أبصارهم تلقاء أصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمین؛ چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود مى ‏گويند پروردگارا ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده.» (اعراف/ 47) قابل توجه اینکه درباره مشاهده دوزخیان در آیه فوق تعبیر به إذا صرفت أبصارهم شده است، یعنى هنگامى که چشم آنها به سوى دوزخیان برگردانده مى شود، و این در حقیقت اشاره به آن است که آنها از مشاهده دوزخیان تنفر دارند، گویا نگاهشان به آنها نیز آمیخته با اکراه و اجبار است.
در این آیه حال اهل بهشت را در آن صحنه بیان می نماید، با اینکه سلام و درود همیشگى پروردگار به وسیله رادمردان و فرمانروایان به هر یک از آنان اعلام شده و از خوف و هراس ایمن هستند، ولى نظر به این که هنوز از صحنه وحشت زا و اضطراب محشر به در نرفته و به سرزمین امن و قرب رحمت نزول ننموده، خواه ناخواه به حالت تباه تیره بختان نظر می افکند، آنچنان اضطراب و پریشانى خاطر آنان را فرا می گیرد فریاد برآرند، بار پروردگارا به فضل بى نهایت خود لحظه اى ما را در صف ظالمان و هم نشین بیگانگان قرار مده. و نیز گفته شده این جمله بیان حال رجال الهى و فرمانروایان صحنه محشر است. این نظر بر خلاف ظاهر و سیاق آیه است.
2- شهداء و رجال الهى نسبت به بیگانگان مظهر غضب و مأمور اجراى عقوبت بر آنان هستند چگونه خود در اثر انجام ماموریت اضطراب خاطر بر آنان چیره میگردد که عرض کنند، بار الها بفضل خود لحظه اى ما را هم نشین بیگانگان و کفار قرار مده.
3- از اعلام سلام پروردگار به اهل بهشت تعبیر به نداء فرموده، یعنى رجال الهى از مقام قدس و افق عالى فریاد برآورند و به اهل بهشت که در صحنه محشر در حیرتند سلام و درود پروردگار را به آنها اعلام نمایند، تا چه رسد به این که در صحنه محشر هم افق با کفار قرار گیرند، یعنى در عالم آخرت که سرائر و حقایق به حد رشد رسیده، بیگانگان در ظلمت و تیره بختى ابدى غوطه ورند چگونه این چنین درخواستى از مقام قدس رجال الهى شایسته است.
در آیه بعد اضافه مى کند که اصحاب اعراف، جمعى از دوزخیان را که از چهره و سیمایشان مى شناسند صدا مى زنند و مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهند که دیدید عاقبت گردآورى اموال و نفرات در دنیا و تکبر ورزیدن از قبول حق، به شما سودى نداد، چه شد آن مال ها؟ و کجا رفتند آن نفرات؟ و چه نتیجه اى گرفتید از آن همه کبر و خودپرستى؟ «و نادى أصحاب الأعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم قالوا ما أغنى عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون» (اعراف/ 48) و نیز اصحاب اعراف مردمانى را به سیما و علاماتشان می شناسند، و از حضرت صادق (ع) روایت شده که این نداء از انبیاء و خلفاء آنها است که رجالى را از اهل جهنم مى بینند و آنان رؤساء کفارند و به آنها می گویند نه جمعیت شما و نه استکبارتان شما را بى نیاز ننمود یعنى آنچه را که در دنیا به آن فخر و مباهات مى نمودید امروز براى شما سودى نبخشید.
بار دیگر با همان زبان ملامت و سرزنش در حالى که اشاره به جمعى از ضعفاى مومنان که بر اعراف قرار گرفته اند مى کنند، مى گویند: آیا اینها همان کسانى هستند که شما سوگند یاد کردید هیچگاه خداوند آنان را مشمول رحمت خود قرار نخواهد داد. «أ هؤلاء الذین أقسمتم لا ینالهم الله برحمة»
سرانجام رحمت الهى شامل حال این دسته از ضعفاى مومنان شده و به آنها خطاب مى شود که وارد بهشت شوید نه ترسى بر شما است و نه در آنجا غم و اندوهى دارید" «ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا أنتم تحزنون» (اهؤلاء) اشاره به فقراء مؤمنین است که داخل بهشت شده اند، و ضمیر جمع در (اقسمتم) راجع به کفار است که اهل اعراف به آنها سرزنش نمودند و آنان کسانى بودند که در دنیا قسم یاد می نمودند که خدا رحمتش را به مؤمنین نمی رساند و داخل بهشت نمی شوند پس اصحاب اعراب به مؤمنین می گویند یا خداوند به آنها می فرماید داخل بهشت گردید و در مکان امن و امان قرار گرفته اید که دیگر نه خوفى از آینده و نه حزنى از گذشته براى شما باقى نخواهد بود. از آنچه گفتیم روشن شد که منظور از ضعفاى مومنان آنها هستند که ایمان دارند و داراى حسنات و کارهاى نیکى هستند، ولى بر اثر آلودگیها و پاره اى از گناهان همواره مورد تحقیر دشمنان حق قرار داشتند و روى آنها تکیه مى کردند چگونه ممکن است چنین افرادى مشمول رحمت الهى واقع شوند، ولى سرانجام روح ایمان و حسناتى که داشتند، در پرتو لطف و رحمت الهى کار خود را مى کند و سرنوشت سعادتمندانه اى مى یابند.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 219

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏8 صفحه 152

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 186

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 345

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏5 صفحه 216

سید محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی- جلد 10 صفحه 45

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏18 صفحه 98

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد