اوصاف قیامت (کنار رفتن پرده ها و رسیدن به یقین)

فارسی 4131 نمایش |

کنار رفتن پرده
اعضا و جوارح انسان در قیامت در اختیار ملکات و کردار او قرار دارد. از این رو کار شهادت بر عهده ی آنهاست و چیزی برای پنهان کاری باقی نخواهد ماند. آن صحنه، روز حضور و علن است و جایی برای غیبت و کتمان و پنهان کاری نیست: «یوم تبلی السرائر؛ پرده ها کنار می رود و نهفته های دل آشکار می گردد.» (طارق/ 9) چنان که آنچه در دل زمین است نیز بیرون می آید: «و أخرجت الأرض أثقالها؛ و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند.» (زلزال/ 2) بایگانی شده ها پدیدار می شود و رازی پوشیده نمی ماند؛ ایمان، کفر، نفاق، ریا، اخلاص، نیت پاک، تباهی ها و... همه آشکار می شود. "سرائر" جمع "سریره" به معنى حالات و صفات و نیات درونى و پنهانى است.
آرى در آن روز که "یوم البروز" و "یوم الظهور" است اسرار درون آشکار مى شود، اعم از ایمان و کفر و نفاق، یا نیت خیر و شر، یا ریا و اخلاص، و این ظهور و بروز براى مؤمنان مایه افتخار و مزید بر نعمت است، و براى مجرمان مایه سرافکندگى و منشا خوارى و خفت، و چه دردناک است که انسان عمرى زشتیهاى درونى خود را از خلق خدا مخفى کرده باشد، و با آبرو در میان مردم زندگى کند ولى در آن روز که همه اسرار نهانى آشکار مى گردد در برابر همه خلایق شرمسار و سرافکنده شود که گاه درد و رنج این عذاب از آتش دوزخ دردناکتر است.
افزون بر شهادت اعضا و جوارح، علائم و نشانه های بدن گویای کردار انسان های تبه کار است. در آیه 41 الرحمن نیز آمده است: «یعرف المجرمون بسیماهم؛ در قیامت گنهکاران از چهره هایشان شناخته مى شوند.» و نیز در آیات دیگر آمده است که در قیامت «گروهى چهره هاى سفید و روشن دارند و گروهى چهره هایشان تاریک و غبارآلود است.» (عبس/ 41) آرى همانگونه که طارق و ستارگان به هنگام شب در آسمان ظاهر مى شوند، و از خفا و پنهانى بیرون مى آیند، حافظان و مراقبانى که مامور حفظ و ضبط اعمال آدمى هستند نیز در آنجا همه را آشکار مى سازند.
در روایتى از "معاذ ابن جبل" نقل شده است که مى گوید: «از رسول خدا تفسیر "سرائر" را در این آیه شریفه سؤال کردم، و گفتم: چه اسرار نهانى است که خداوند بندگان را در آخرت با آن مى آزماید؟» فرمود: «سرائرکم هى اعمالکم من الصلاة و الصیام و الزکاة و الوضوء و الغسل من الجنابة و کل مفروض، لان الاعمال کلها سرائر خفیة، فان شاء الرجل قال صلیت و لم یصل، و ان شاء قال توضأت و لم یتوضأ، فذلک قوله یوم تبلى السرائر؛ سرائر شما همان اعمال شما است، همچون نماز و روزه و زکات و وضو و غسل جنابت و هر عمل واجبى، زیرا همه اعمال در حقیقت پنهان است، اگر انسان بخواهد مى گوید: نماز خوانده ام، در حالى که نخوانده، و مى گوید: وضو گرفته ام در حالى که وضو نگرفته، و این است تفسیر کلام خداوند یوم تبلى السرائر
ابودرداء از حضرت پیغمبر (ص) روایت نموده که فرمود: «ضمن الله خلقه اربع خصال. الصلوة و الزکوة و صوم الرمضان و الغسل من الجنابة و هى السرائر التى قال الله تعالى: "یوم تبلى السرائر"؛ ملزم فرموده خدا خلق خود را چهار خصلت: نماز و زکوة و روزه ماه رمضان و غسل جنابت، و آن است سرائرى که خداى تعالى فرموده. "یوم تبلى السرائر
روایت دیگر است که حق تعالى اعمال هر یک از بندگان را در قیامت ظاهر گرداند تا بدانند که به کدام عمل مثاب مى شوند تا موجب زیادتى سرور ایشان گردد و به کدام عمل معاقب خواهند شد تا سبب مزید غم و غصه ایشان گردد. در کفایة الموحدین فرماید که سرائر و عقاید مردم ظاهر و منکشف شود در حالتى که صفوف انبیا و ملائکه مقربین آراسته شود و خلایق صف در صف ایستاده باشند که آدمى محشور مى شود با حالات و احوالى که در دنیا زندگانى نموده و با آن اعمال قبیحه شنیعه که مشغول بوده و به آنچه از نیات قبیحه که در دل او جاى گرفته، و همه خلق به او مشاهده کنند شخص را به آن رسوائى و گرفتارى، و ملائکه غلاظ و شداد اطراف او را گرفته و به این وصف و حالت او را در معرض خطاب و عتاب الهى در آرند. آری چون پرده ها بالا رفت و سرایر آشکار گشت به فرموده ی قرآن: «یعرف المجرمون بسیماهم فیؤخذ بالنواصی و الأقدام؛ بدکاران به سیما و علامتشان شناخته می شوند. پس موی پیشانی آنان را بگیرند با پاهایشان، یعنی سر و قدم را جمع کنند و در دوزخ افکنند.» (الرحمن/ 41) «هذه جهنم التی یکذب بها المجرمون؛ این همان دوزخی است که آن را تکذیب می کردند.» (الرحمن/ 43)
گروهى داراى چهره هاى بشاش نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست، و گروهى دیگر صورتهایى سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست، چنان که در آیات 38 تا 41 سوره عبس مى خوانیم: «وجوه یومئذ مسفرة* ضاحکة مستبشرة* و وجوه یومئذ علیها غبرة* ترهقها قترة؛ در آن روز چهره هایى درخشان و نورانیند، و چهره هایى تاریک، که سیاهى مخصوصى آن را پوشانیده.» گرفتن مجرمان با موى پیش سر، و پاها، ممکن است به معنى حقیقى آن باشد که ماموران عذاب این دو را مى گیرند و آنها را از زمین برداشته، با نهایت ذلت به دوزخ مى افکنند، و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال ماموران عذاب الهى است، که این گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى برند، و چه صحنه دردناک و وحشتناکى است آن صحنه؟ باز از آنجا که یادآورى این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى افزاید: «فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید؟» (الرحمن/ 13 و 16 و 18 و 21 و 23) در اینکه مخاطبین حاضران در محشرند و این سخن در قیامت به آنها گفته مى شود؟ و یا مخاطب شخص پیامبر (ص) مى باشد، و در دنیا به او گفته شده است؟
مفسران تفسیرهاى مختلفى دارند، ولى قرائنى در آیه وجود دارد که معنى دوم را تقویت مى کند زیرا تعبیر به فعل مضارع (یکذب) و استفاده از جمله غائب با عنوان "مجرمون" بیانگر این است که خداوند به پیامبرش (ص) مى گوید: «این اوصاف دوزخى است که همواره مجرمان در این دنیا آن را انکار مى کنند، و یا اینکه مخاطب همه انس و جن هستند که به آنها هشدار مى دهد جهنمى که مجرمان آن را انکار مى کنند داراى چنین اوصافى است که مى شنوید، باید به هوش باشید، عاقبت کارتان به آنجا نرسد.»

یقین
خدای سبحان در سوره ی واقعه، گروه مقربان و جایگاه آنان و همچنین گروه دروغ گویان و گمراهان و جایگاه آنان را مشخص می کند و می فرماید: «إن هذا لهو حق الیقین؛ این است همان حقیقت راستین و یقین.» (واقعه/ 95) بنابراین، روز قیامت است که این حقیقت از روی یقین به ظهور می رسد. کلمه "حق" به معناى علم است، اما نه تنها علم، بلکه علم به چیزى از آن جهت که علم با خارج و واقعیت مطابق است، (پس هر علمى حق نیست، آن علمى حق است که معلوم آن با واقعیت خارجى مطابق باشد، مانند علم به اینکه واحد نصف دو تا است) و "یقین" عبارت است از علمى که در آن نقطه ابهام و تردیدى نباشد، (بسا مى شود افرادى ساده لوح به چیزى علم پیدا مى کنند، ولیکن با مختصر تشکیک و وسوسه مى توان علمشان را مبدل به شک کرد، چنین علمى علم الیقین نیست) پس اینکه در آیه شریفه کلمه "حق" را اضافه کرد به کلمه "یقین" این اضافه به حسب اصطلاح اضافه بیانیه است، که خاصیت تاکید را دارد، و مى خواهد وضع مضاف را بیان کند. و معناى آیه این است که: این بیانى که ما درباره حال طوایف سه گانه مردم کردیم حقى است که هیچ نقطه ابهام و تردیدى در آن نیست، و علمى است که با هیچ دلیل و بیانى نمى توان آن را مبدل به شک و تردید کرد.
این نکته نیز قابل توجه است که تعبیر به "فسبح؛ پس تسبیح کن" (با فاء تفریع) اشاره به این حقیقت است که آنچه درباره در آیات قبل در مورد سه گروه از مقربان و اصحاب الیمین و تکذیب کنندگان گفته شد عین واقعیت و حق و یقین است، و بنابراین خداوندت را از هرگونه ظلم و بى عدالتى پاک و منزه بشمار، و یا اینکه اگر مى خواهى به سرنوشت گروه سوم گرفتار نشوى او را از هرگونه شرک و بی عدالتى که لازمه انکار قیامت است پاک و منزه بدان. آیه فوق از آیاتى است که اشاره به عالم برزخ دارد زیرا همانگونه که در تفسیر این آیات گفتیم در آستانه مرگ که انسان آماده براى انتقال به جهان دیگر مى شود با یکى از حالات زیر روبرو خواهد شد: نعمتها و مواهب و پاداشهاى الهى و روح و ریحان، یا کیفرها و مجازاتهاى دردناک، و قرائن موجود در آیات نشان مى دهد که قسمتى از اینها مربوط به قیامت و قسمت دیگرى مربوط به قبر و برزخ است، و این خود دلیل دیگرى بر وجود این عالم محسوب مى شود.
در حدیثى از رسول خدا (ص) مى خوانیم: «نخستین چیزى که به مؤمن در هنگام وفات بشارت داده مى شود روح و ریحان و بهشت پرنعمت است، و نخستین چیزى که به مؤمن در قبرش بشارت داده مى شود این است که به او مى گویند بشارت باد بر تو به خشنودى خداوند، به بهشت خوش آمدى، خداوند تمام کسانى که تو را تا قبرت تشییع کرده اند همه را آمرزید و شهادت آنها را درباره تو تصدیق کرد، و دعاى آنها را براى آمرزشت مستجاب فرمود.»
در حدیث دیگرى امیر مؤمنان على (ع) مى فرماید: «هنگامى که انسان در آخرین روز از ایام دنیا و اولین روز از ایام آخرت قرار مى گیرد اموال و فرزندان و اعمال او در برابرش مجسم مى شوند، او نگاهى به اعمالش مى کند، مى گوید: من نسبت به شما بى اعتنا بودم هر چند بر دوش من سنگین بودید، الان چه خبرى براى من دارید؟ عملش مى گوید: من همنشین تو در قبر و روز رستاخیزت هستم تا من و تو در پیشگاه پروردگارت حضور یابیم.» سپس امام (ع) افزود: «اگر دوست خدا باشد عملش به صورت خوشبوترین انسان با زیباترین چهره و جالبترین لباس ظاهر مى شود، و مى گوید بشارت باد بر تو به آرامش و نعمت و بهشت پر برکت و قدمت خیر مقدم است سؤال مى کند تو کیستى؟ او در جوابش مى گوید: من عمل صالح تو هستم که از دنیا (همراه تو) به سوى بهشت مى روم.»
پروردگارا! ما را در صف مقربان و اصحاب الیمین و اولیاء و دوستان خاصت قرار ده، و در آستانه مرگ مشمول روح و ریحان و جنت نعیمت بگردان.
خداوندا! عذاب رستاخیزت عذابى است الیم که هیچکس را یاراى تحمل آن نیست، و پاداشهاى بى حسابت پاداشى است عظیم که هیچکس با عملش مستوجب آن نمى شود، سرمایه ما در آن روز تنها لطف و کرم تو است اى کریم! بارالها! پیش از فرا رسیدن قیامت کبرى و فرا رسیدن مرگ که قیامت صغرى است ما را بیدار کن تا خود را براى این سفر عظیم که در پیش داریم آماده سازیم.
تذکر: گرچه برای احدی از انسان ها قبل از مرگ، جریان آینده به طور شفاف معلوم است، ولی برای غالب انسان ها که اهل شک، وهم، خیال و ظن یا علم حصولی بوده اند، حقیقت در معاد معلوم بلکه مشهود و حاضر می گردد.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏2 ص 504 و جلد ‏12 ص‏ 50 و جلد ‏23 ص 156، 286 و جلد ‏18 ص 126 و 369

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 368 و 335

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏13 ص 72 و جلد ‏19 ص 243

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏14 صفحه 103

ملا فتح الله کاشانی- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین- جلد 5 صفحه 263

حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 14 صفحه 148

سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 179

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏13 صفحه 165

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد