اوصاف قیامت (روزی به درازای پنجاه هزار سال)
فارسی 4309 نمایش |روز طولانی
قرآن مجید در برخی آیات از روزی سخن رانده که مقدارش هزار سال یا پنجاه هزار سال است: «یدبر الأمر من السماء إلی الأرض ثم یعرج إلیه فی یوم کان مقداره ألف سنة مما تعدون؛ او فرمان و تدبیر را از آسمان تا زمین بر عهده دارد. سپس روزی که اندازه اش به حساب شما بندگان هزار سال است به سوی وی بالا می رود.» (سجده/ 5) در آیه ی دیگر این روز را پنجاه هزار سال دانسته، می فرماید: «تعرج الملئکة و الروح إلیه فی یوم کان مقداره خمسین ألف سنة؛ فرشتگان و روح روزی که مقدارش پنجاه هزار سال خواهد بود به سوی عرش خدا بالا روند.» (معارج/ 4)
امام صادق (ع) فرمود: «إن فى القیامة خمسین موقفا کل موقف مثل ألف سنة مما تعدون ثم تلا هذه الآیة: فی یوم کان مقداره خمسین ألف سنة؛ قیامت پنجاه ایستگاه دارد و هر ایستگاهی هزار سال از سال های شما خواهد بود و آیه ی فوق را تلاوت فرمود.»
تذکر
الف: اگر اختلاف هزار سال و پنجاه هزار سال به لحاظ سرعت و رسیدگی به حساب افراد متفاوت باشد نشان می دهد که هم کمتر از آن محتمل است و هم بیش از آن ممتنع نیست چنان که حدیث آینده آن را تأیید می کند.
ب: تعبیر به "پنجاه هزار سال" از این نظر است که آن روز بر حسب سالهاى دنیا تا این حد ادامه پیدا مى کند، و با آنچه در آیه 5 سوره سجده آمده است که مقدار آن را یکهزار سال تعیین مى نماید منافاتى ندارد، زیرا همانگونه که در روایات وارد شده است در قیامت پنجاه موقف است، و هر موقف به اندازه یکهزار سال طول مى کشد.
ج: ممکن است این سؤال پیش آید که اگر صحنه ی محشر و روز قیامت پنجاه هزار سال از سال های دنیا طول بکشد بنابراین، توان و طاقت مؤمنان به طور کلی گرفته می شود؛ چنان که زمانی که رسول خدا درباره طولانی بودن این روز سخن می راند این پرسش موجب نگرانی اصحاب رسول الله (ص) بود که ایشان فرمودند: «قسم به کسی که جان محمد (ص) در دست اوست آن روز برای مؤمن سبک و آسان است؛ گذراتر و سبک تر از یک نماز واجب که مؤمن در دنیا به جا آورد.»
به ویژه، اسم بزرگ "أسرع الحاسبین" در آن روز تجلی می کند که زیباترین تجلی گاه آن رسیدگی به حال مؤمن است. افزون بر این که، نماز دارای اسراری است که از جمله ی آنها پیمودن پنجاه هزار سال در یک نماز واجب است و بر انسان است که اکنون خود را بیازماید آیا نماز او پنجاه هزار سال را در خود جای می دهد؟ در این صورت به باطن نماز رسیده و فاصله ی ایستگاه های قیامت را چون برق طی خواهد کرد وگرنه در هر ایستگاهی هزار سال توقف خواهد داشت.
وجوهى در تفسیر آیات
1- در کافى از حضرت صادق (ع): «به درستى که براى قیامت پنجاه موقف، هر موقفى مقام هزار سال.» پس این آیه تلاوت فرمود.
2- در مجمع در حدیثى از ابوسعید خدرى آمده است که «قیل لرسول الله (ص) ما أطول هذا الیوم؟! فقال: و الذى نفس محمد (ص) بیده، إنه لیخف علی المؤمن حتی یکون أخف علیه من صلوة مکتوبة یصلیها فى الدنیا؛ ( بعد از نزول این آیه ) به حضرت رسالت (ص) عرض شد: اى رسول خدا! چقدر آن روز طولانى است؟ فرمود: قسم به کسى که جان محمد به دست او است آن روز براى مؤمن سبک و آسان مى شود آسانتر از یک نماز واجب که در دنیا مى خواند.»
3- از حضرت صادق (ع): «اگر متولى حساب غیر خدا بود، هرآینه مکث مى کردند در آن پنجاه هزار سال پیش از آنکه فارغ شوند، و خداى سبحان فارغ شود در یک ساعت (در یک لحظه).»
4- از ابن عباس مروى است: «مراد شدت روز قیامت است و سختى آن که بر کافر به مرتبه اى که ایشان پندارند که این روز مقدار پنجاه هزار سال است.»
5- نزد بعضى معنى آنکه مقدار نزول ملائکه به دنیا براى اعلام امر و نهى و قضاى الهى به خلقان تا آخر عروج ایشان به آسمان که روز قیامت باشد، مقدار پنجاه هزار سال است. بنابراین زمان دنیا پنجاه هزار سال باشد، اما غیر از خدا کسى نداند چقدر گذشته و چقدر باقیمانده.
6- بعضى گفته اند: که اول فرود آمدن فرشتگان در دنیا و امر و نهى او و داورى آنها میان مردمان تا آخر بالا رفتنشان به آسمان پنجاه هزار سال است و آن قیامت است. پس مقدار عمر دنیا پنجاه هزار سال است معلوم نیست، چقدر گذشته و چه قدر باقى مانده است. و فقط خدا می داند آن را.
7- بعضى نیز احتمال داده اند عدد "پنجاه هزار سال" براى تکثیر باشد نه تعداد یعنى آن روز بسیار طولانى است. و به هر حال این درباره مجرمان و ظالمان و کافران است.
وجوهی در طولانى بودن آن
1- چون براى کافران روز سختى است طولانى مى باشد.
2- یا در حقیقت روزى است طولانى.
3- بعضى گفته اند: در روز قیامت پنجاه محل است که هر محلى هزار سال طول مى کشد و مقدار آن براى مؤمن فقط به اندازه فاصله میان ظهر و عصر است.
4- امام صادق (ع) فرمود: «اگر غیر از خدا دیگرى عهده دار حساب [در آن روز] شود پنجاه هزار سال باید در آن بایستند پیش از آن که از حساب فارغ شوند ولى خداوند سبحان در یک ساعت از حساب بندگان فارغ مى شود.» و نیز آن حضرت فرمود: «آن روز به نصف نمى رسد تا اهل بهشت در بهشت و دوزخیان در دوزخ منزل گزینند.»
بی بازگشت
«استجیبوا لربکم من قبل أن یأتی یوم لا مرد له من الله ما لکم من ملجإ یومئذ و ما لکم من نکیر؛ دعوت خدای خود را اجابت کنید، پیش از آن که روزی بیاید که از سوی خدا در آن بازگشتی نیست و نه از قهر خدا راه نجاتی یابید و نه پناه گاهی در آن روز دارید و نه بر عذابی که بر کردار خود مستحق آن شدید کسی از شما دفاع و انکاری تواند کرد.» (شوری/ 47)
این آیه شریفه مردم را دعوت مى کند به اینکه فرمایشات خدا و انذار او از روز قیامت در آیات قبل را بپذیرند، این آن چیزى است که از سیاق استفاده مى شود. و اینکه بعضى گفته اند: مراد از کلمه "یوم" روز مرگ است، صحیح نیست، زیرا «لا مرد له» آن روز است وگرنه پس از مرگ ممکن است برگردند به دنیا چنانچه در زمان ظهور حضرت بقیة الله و در دوره رجعت بسیارى برمی گردند. نیک و بد در امتهای سابق هم بوده مثل حضرت عزیر و مثل هفتاد نفر که با موسى در میقات رفتند که می فرماید «و إذ قلتم یا موسى لن نؤمن لک حتى نرى الله جهرة فأخذتکم الصاعقة و أنتم تنظرون* ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون؛ و چون گفتید: اى موسى! هرگز براى تو ایمان نیاوریم مگر این که خدا را آشکارا ببینیم. پس صاعقه شما را در حالى که نگاه مى کردید بگرفت. سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم، باشد که شکرگزارى کنید.» (بقره/ 52)
کلمه ی "لا" در جمله "لا مرد له من الله" لاى نفى جنس است، و کلمه ی "مرد" اسم لا، و کلمه "له" خبر آن است، و جمله "من الله" حال از کلمه "مرد" است. و معنایش این است: «بپذیرید دعوت پروردگارتان را قبل از فرا رسیدن روزى که از طرف خدا ردى و برگشتى برایش نیست، یعنى آمدن آن روز قضاى حتمى است که خدا به هیچ وجهى آن را بر نمى گرداند.» پس در حقیقت این تعبیر به منزله تعبیر "لا ریب فیه" است، که در قرآن کریم روز قیامت مکرر به آن وصف شده. مفسرین براى این جمله، یعنى جمله "یوم لا مرد له من الله" وجوهى دیگر و اعراب هایى دیگر ذکر کرده اند که در نقل آن هیچ فایده اى نیست. و تعبیر "من الله" اشاره به این است که در برابر اراده و فرمان او دائر بر عدم
بازگشت، کسى نمى تواند تصمیم دیگرى بگیرد. و اگر تصور کنید در آن روز پناهگاهى جز سایه لطف او، و مدافعى جز رحمت او وجود دارد اشتباه است، چرا که "در آن روز براى شما نه ملجا و پناهى است که در برابر عذاب الهى پناهتان دهد، و نه یار و یاورى که از شما دفاع کند." «ما لکم من ملجإ یومئذ و ما لکم من نکیر» (شوری/ 47)
به هر حال براى نجات از عذاب راههایى تصور مى شود که تمام آنها در آن روز بسته است، یکى بازگشت از آنجا به عالم دنیا و جبران خطاها و گناهان است. دیگر وجود پناهگاهى که انسان در کنار آن مصون بماند. و سرانجام وجود کسى که به دفاع از انسان برخیزد.
هر یک از جمله هاى سه گانه آیه فوق اشاره به نفى یکى از این سه راه است. بعضى جمله "ما لکم من نکیر" را به این معنى تفسیر کرده اند که شما هرگز در آنجا نمى توانید گناهان خود را منکر شوید، چرا که دلائل و شهود به قدرى زیاد است که جاى انکار نیست، ولى تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
خطاب متوجه به تمام افراد بشر است که امر پروردگار خود را اجابت نمائید و آنچه را که به توسط پیغمبر گرامى خود به شما دستور می دهد بپذیرید و از گفته هاى او تخلف ننمائید پیش از آنى که عمر دنیایتان که به آن می توانید ذخیره اى براى روز بیچارگى و درماندگى خود تهیه نمائید سپرى گردد و روزی بیاید (یعنى قیامت و معاد شما برسد) که دیگر براى احدى از جانب خدا بازگشتى نخواهد بود زیرا آنچه در حقیقت وجود شما استعداد کمال نهفته بود تفریط نمودید و به بازیچه از دست دادید پس دیگر محلى براى بازگشت شما باقى نمانده که تدارک نمائید یعنى روز قیامت روزى است که دیگر ملجأ و پناهگاهى نیست که به آن پناهنده گردید و چون در دنیا به حجتهاى الهى براى شما حجت تمام شده و شما دانسته و فهمیده انکار حقانیت قرآن و رسول خدا را نمودید دیگر در اینجا که محل دادگاه الهى است نمی توانید انکار نمائید.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 13 ص 447، جلد 18 ص 99، جلد 19 ص 131 و 665 و 376
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 316، 341، 363، 367
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 12، جلد 20 ص 479 و 555، جلد 25 ص 17
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 25 صفحه 301
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- جوامع الجامع- جلد 3 ص 532، جلد 6 ص 423
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 13 صفحه 307
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 11 صفحه 507
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 11 صفحه 388
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها