درها و درکات دوزخ (اعمال انسان)

فارسی 3160 نمایش |

نتیجه اعمال در قیامت

افراد بشر چند قسم هستند مؤمن صالح متقى که میعادش بهشت است، و غیر مؤمن که مقصر باشد، جهنم است. خواه مشرک باشد یا کافر یا ضال یا منکر ضرورى یا شاک در دین که بالتمام از غاوین هستند و غیر مؤمن قاصر نه قابلیت بهشت دارد نه استحقاق جهنم. و مؤمن غیر صالح و غیر متقى اگر با ایمان و آمرزیده مرد یا مورد شفاعت شد اهل بهشت و الا به مقدار معاصى گرفتار است و بالاخره به واسطه ی ایمانش بهشت می رود: «و إن جهنم لموعدهم اجمعین* لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم؛ و قطعا جهنم وعده گاه همه آنهاست. آن را هفت در است و براى هر درى، گروه معینى از آن [گمراه] ها تقسیم شده اند.» (حجر/ 43- 44) که همیشه در جهنم هستند غاوین را می فرماید: که دسته دوم هستند که غیر مؤمن باشد عن تقصیر.

خصوصیات جهنم در قرآن

محققا جهنم محلی است که به آنها یعنى غاوین و عدد داده شده بالتمام که تمام آنها در آن داخل می شوند. یکى از عقائده حقه وجود بهشت و جهنم است که الآن موجود است و آیات و اخبار بر وجود این دو بسیار داریم اما محل آنها کجا است، اما بهشت به نص قرآن در سدرة المنتهى که می فرماید: «و لقد رآه نزلة اخرى* عند سدرة المنتهى* عندها جنة الماوى؛ او را دیگر بار هم بدید. نزد سدرة المنتهى که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است.» (نجم/ 13- 15) لکن سدرة المنتهى کجا است معلوم نیست، و اما جهنم بعضى گفتند در تخوم ارض است، و یکى از شواهد آن را استکشافات جدیده قرار دادند که زمین را هر چه حفر کنند حرارتش زیاد می شود تا برسد به جایى که هر فلز را آنجا ببرند فورى آب می شود و «إن الله لا یخلف المیعاد؛ وعده الهى تخلف پذیر نیست.» (آل عمران/ 7) بیگانگان در اثر غوایت باطنى و نیز از دعوت شیطان پیروى نموده و به مرحله ظهور و فعلیت رسانیده اند در صف مخالف قرار گرفته وعده کیفر که به آنها خواهیم داد دوزخ و شعله هاى آتشین است. گمان نکنند که آنها از چنگال مجازات مى توانند فرار کنند و یا به حساب آنها رسیدگى نمى شود، حساب همه آنها یک جا و در یک محل رسیدگى خواهد شد. این تقسیم بندى از آن جهت است که پیروان شیطان در شقاوت و گمراهى همگى در یک رتبه نیستند بلکه شقاوت آنان متفاوت است و هر کدام از دروازه اى که اختصاص به آن مرتبه از گمراهى دارد وارد خواهند شد.
جهنم هفت در دارد (بعید نیست عدد هفت در اینجا عدد تکثیر باشد، یعنى درهاى بسیار و فراوان دارد، همانگونه که در آیه 27 سوره لقمان نیز عدد هفت به همین معنى آمده است). ولى واضح است این تعدد درها (مانند تعدد درهاى بهشت) نه به خاطر کثرت واردان است به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند، و نه جنبه تشریفاتى دارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم مى کشاند، هر نوع از گناهان درى محسوب مى شود.
این آیه دلالت مى کند به محیطى که در آنجا غلظت و مضیقه و کراهت باشد، و این معنى متناسب است با کسی است که اعراض از ذکر خدا کند. و نیروهایی که به وسیله آنها محیط جهنم را مى توان به دست آورد: عبارت است از قواى پنجگانه حواس ظاهرى (سامعه، باصره، لامسه، ذائقه، شامه) به اضافه دو نیروى داخلى شهویه و غضبیه. و این هفت نیرو در داخل هر انسانى موجود بوده، و اگر به دقت کنترل نشده و تحت نظر قرار نگیرند: انسان را از مقام خود منحرف ساخته، و دربهاى جهنم را به روى او باز مى کنند. و هر شخصى لازم است براى حفظ سعادت خود این هفت نیرو را به دقت مراقب بوده، و در همه حال آنها را تحت نظر بگیرد، مانند یک دشمنى که در صدد ایذاء و حمله به انسان باشد. و باید توجه داشته باشد که: جهنمیان همه از همین دربهاى هفتگانه وارد جهنم مى شوند، و دربهاى جهنم همین هفت نیرو، هستند، و البته در داخل جهنم رشته ها از همدیگر جدا مى شوند.

معناى اینکه جهنم هفت در دارد، چیست؟

خداى سبحان نه در این آیه و نه در هیچ جاى کلام خود، بیان ننموده که مراد از این "ابواب؛ درها" چیست. آیا مانند درهاى خانه و چهار دیوارى است که در آنجا داخل مى شوند و همه واردین را در یک عرصه جمع مى کند؟ و یا طبقات و درکات مختلفى است که از نظر نوع عذاب، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال کلمه ی "باب" در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را که در نوع مختلفند، هر نوعش را یک باب مى گویند، مثلا گفته مى شود: "ابواب خیر"، "ابواب شر" و "ابواب رحمة" و قرآن فرموده: «فتحنا علیهم ابواب کل شی ء؛ درهاى همه چیز را [براى امتحان] بر آنان گشودیم.» (انعام/ 44) و چه بسا که اسباب رسیدن به چیزى و راههاى رسیدن به آن را نیز ابواب مى گویند، مانند "ابواب رزق" که مقصود از آن انواع معاملات است. و بعید نیست از آیات متفرقه در قرآن که درباره ی آتش دوزخ آمده معناى دومى استفاده شود، مانند آیه ی «و سیق الذین کفروا إلى جهنم زمرا حتى إذا جاؤها فتحت ابوابها... قیل ادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها؛ کسانى که کفر ورزیدند دسته دسته به سوى جهنم رانده مى شوند، وقتى به آن رسیدند درهایش باز مى شود... گفته مى شود براى همیشه به درهاى جهنم درآیید.» (زمر/ 72)
و آیه ی «إن المنافقین فی الدرک الاسفل من النار؛ بى تردید منافقان در پست ترین طبقه از آتشند.» (نساء/ 145) و همچنین آیاتى دیگر. در خطبه جهاد در نهج البلاغه مى خوانیم: «ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه؛ جهاد درى از درهاى بهشت است که آن را به روى بندگان خاصش گشوده است.» و در حدیث معروف مى خوانیم:«ان السیوف مقالید الجنة؛ شمشیرها کلیدهاى بهشتند.» این گونه تعبیرات به خوبى منظور از درهاى متعدد بهشت و دوزخ را روشن مى سازد. مؤید این احتمال فقره دوم آیه مورد بحث است که مى فرماید: «لکل باب منهم جزء مقسوم؛ از ایشان براى هر درى قسمتى است تقسیم شده.» چون ظاهر آن این است که خود جزء تقسیم شده بر درها است، و این وقتى معناى صحیح مى دهد که "باب" به معناى طبقه باشد نه در ورودى. و اما اینکه بعضى کلمه ی "جزء مقسوم" را به معناى"طائفه معین و مفروز" گرفته اند تفسیر موهونى است که وهنش بر همه روشن است.
بنابراین، معناى "هفت در داشتن جهنم" این مى شود که هفت نوع عذاب دارد، و هر نوع آن به مقتضاى واردین براى خود چند قسم دارد. و این مطلب خالى از دلالت بر این معنا نیست که گناهانى که مستوجب آتش است هفت قسم، و طرقى که آدمى را به هر یک از آن گناهان مى کشاند نیز چند قسم است، این در در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى شوند، هر گروهى به وسیله ارتکاب گناهى و از درى، همانگونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایى است که به وسیله آن بهشتیان وارد بهشت مى شوند. و در صورتى که آیه شریفه چنین دلالتى داشته باشد مؤید روایاتى خواهد بود که درباره طبقه بندى عذابهاى دوزخ آمده. قابل توجه اینکه در حدیث امام باقر (ع) مى خوانیم "بهشت، هشت در دارد" در حالى که آیات فوق مى گوید: جهنم هفت در دارد، این تفاوت اشاره به این است که هر چند درهاى ورود به بدبختى و عذاب فراوان باشد، ولى با این حال درهاى وصول به سعادت و خوشبختى از آن افزونتر است.

نگاهی به اقوال مختلف در توجیه دربهاى جهنم

این که درها و درکات و مراتب جهنم هفت است به اعتبار طبقات هفتگانه ى زمین است، که عبارتند از: هیولاى اولى، و امتداد جسمانى، و طبع عنصرى، و ماده ى جمادى، و ماده ى نباتى، و ماده ى حیوانى، و ماده ى انسانى که از آن تعبیر به سینه گشوده شده به کفر و نفس اماره مى شود، و هر طبقه داراى درى است که دخول و خروج از آن در صورت مى گیرد، و این طبقه ها با ظواهرى که دارند و قابل درک است در دنیا واقع شده اند، و باطن آن ها در ملکوت سفلى و دار اشقیا واقع شده است، و درکات جهنم و درهاى آن در مقابل همین طبقات است. و آنچه که وارد شده مبنى بر این که جهنم در زمین هفتم یا زیر زمین است اشاره به همین دارد که ذکر شد.
همه ى این مراحل و طبقات که گفته شد در انسان جمع است، ولیکن رنگ نفس انسانى را به خود گرفته به نحوى که هیچ حکمى جز حکم نفس ندارد، و لذا انسان را انسان مى نامند، و نمى گویند زمین، یا آتش، یا جهنم، و خلد، و مادامى که نفس انسانى از آن طبقات و مراحل جدا نشود حکمى را دارا نمى شوند، و درهاى آن طبقات در این هنگام بسته است، چنانچه در آیات و اخبار به این مطلب اشاره شده است. و چون در مقابل هر طبقه از طبقات زمین آسمانى است، و بهشت هاى هشتگانه در مقابل آسمانهاى هفتگانه است و بالاى آسمان هفتم بهشت لقا و رضوان است لذا درجات بهشت هشت و درهاى آن نیز هشت شده است.
چون لطیفه ى انسانى آسمانى و همجنس با آسمانها است، پس آن از ابتداى خلقتش در آسمانها داخل است که آن در مقابل درجات جنان و درهاى آن است، و روى همین جهت است که درهاى بهشت باز است و انسان در آن درها واقع شده است اگرچه داخل در بهشت نباشد. پس در آیات قرآن نسبت به اهل جهنم در مواضع متعدد آمده است: «فادخلوا ابواب جهنم» و نسبت به اهل بهشت دارد «ادخلوها» و در قرآن هیچ نیامده است که «ادخلوا ابواب الجنان» (داخل درهاى بهشت شوید)، و گاهى ابواب جهنم به صفت هاى ناپسند و رذیلت هاى هفتگانه که امهات رذائل است تفسیر مى شود، و البته در تعیین آن ها اقوال مختلف است. و ابواب جنان و درهاى بهشت نیز به صفت هاى خوب و خصلت هاى هشتگانه که امهات خصائل است تفسیر مى گردد، و در تعیین آن ها نیز اختلاف است. و گاهى نیز ابواب جهنم به قواى مدرکه ى پنجگانه ى ظاهرى و خیال که درک کننده ى صورت ها و وهم که مدرک معانى است تفسیر مى شود، و ابواب جنان نیز بهمان مدارک باضافه ى قوه ى عاقله تفسیر مى شود، و وجه مناسبت این تفسیر مخفى نیست، و لیکن حق و تحقیق این است که جهنم و درهاى آن در حقیقت و واقع در خارج این عالم، در ملکوت سفلى وجود دارد و آنچه را که ذکر کرده اند مناسب عدد طبقات و ابواب آن ها است، نه این که عین آن طبقات باشد. در خبر است که آتش داراى هفت در است:
1. درى که از آن فرعون و هامان و قارون داخل مى شوند.
2. درى که از آن مشرکون و کفار داخل مى شوند، و نیز کسانى از آن در داخل مى شوند که هیچ حتى یک لحظه به خدا ایمان نیاورده اند.
3. و درى که از آن بنى امیه داخل مى شوند که آن در مخصوص آن ها است و هیچ کس مزاحم آن ها نیست.
درهاى دیگر:
4. در «لظى».
5. در «سعیر».
6. در «هاویه» است که در آن جهنم هفتاد سال پایین مى روند هر وقت که به پایین رسیدند یک جوشش و فورانى در زیر پیدا مى شود و آنها را درباره به بالاى چاه مى اندازد که هفتاد سال طول مى کشد، پس تا آخر همین طور براى همیشه در این مرتبه دوزخ به سر مى برند.
7. در دیگرى نیز هست که دشمنان و کسانى که با ما جنگ کرده و ما را خوار کرده اند داخل مى شوند که آن در بزرگترین درها و شدیدترین آن ها از نظر گرما است... تا آخر حدیث.
ضحاک گوید: جهنم را هفت در، یعنى هفت درجه است که به ترتیب روى یکدیگر قرار گرفته اند. درجه اول جاى اهل توحید است که به قدر اعمال و عمرشان در دنیا عذاب مى شوند سپس خارج مى گردند. درجه دوم جاى یهود، درجه سوم جاى مسیحیان، درجه چهارم جاى صابئین، درجه پنجم جاى مجوس، درجه ششم جاى مشرکین عرب و درجه هفتم جاى منافقین است. چنان که مى فرماید: «إن المنافقین فی الدرک الاسفل من النار؛ منافقان در درجه زیرین جهنم هستند.» (نساء/ 145) قول حسن و ابومسلم نیز همین است.
از امیرالمؤمنین (ع) روایت است که: جهنم را هفت در، یعنى هفت طبقه است که روى یکدیگر قرار دارند. على (ع) یکى از دستها را بر روى دست دیگر نهاد و فرمود: این طور. خداوند بهشت را به عرض، گسترش داده و آتش را طبقه طبقه، قرار داده است. طبقه زیرین، جهنم، روى آن «لظى»، روى آن حطمة، بالاى آن سقر، بر سر آن جحیم، بالاى آن سعیر و طبقه نخستین هاویه است. در روایت کلبى آمده است که: طبقه بالا جهنم و طبقه زیرین هاویه است. از ابن عباس است که: در اول جهنم و در دوم سعیر و در سوم سقر و در چهارم جحیم و در پنجم لظى و در ششم حطمة و در هفتم هاویه است.
چنان که ملاحظه مى شود، روایات، در این باره مختلف است. عقیده مجاهد، عکرمه و جبائى نیز همین است.
اینان گویند: درهاى جهنم مثل قرار گرفتن دست روى دست است. بعضی نیز گفته اند: دوزخ هفت درک است زیر یکدیگر، هر درکى را درى است که اهل آن درک به آن در وارد می شوند: درک اول جهنم است: «سمیت جهنم لانها تتجهم فى وجوه الخلق»، این جهنم جاى عاصیان امت احمد (ص) است، ایشان که اهل توحیدند اما گناه کارانند به قدر گناه ایشان را در این جهنم عذاب کنند و در آخر کار آنها را بیرون می آروند و به بهشت می برند و عذاب ایشان از تبش آتش خواهد بود، نه از عین آتش که در این درک عین آتش وجود ندارد، «فاذا خرج منها اهل التوحید جعلت طبقا على سائر الدرکات». درک دوم لظى است:«و هى التی تتلظى اى تتلهب. و قیل تتلظى اى تتغیظ على اهلها»، این درک دوم جاى جهودان است، یقول الله تعالى: «کلا إنها لظى* نزاعة للشوى؛ نه چنين است [آتش] زبانه مى‏ كشد. پوست‏ سر و اندام را بركننده است.» (معارج/ 15- 16) درک سوم حطمه است: «و هى التى تحطم ما فیها اى تکسر». ترسایان در این درک می باشند، قال الله تعالى: «لینبذن فی الحطمة؛ قطعا در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد.» (همزه/ 4) درک چهارم سعیر است: «و السعیر هى المسعورة اى الموقدة غایة الایقاد، و السعر النار بعینها»، صابیان در این درک می باشند، قال الله تعالى: «فسحقا لاصحاب السعیر؛ مرگ باد بر اهل جهنم.» (ملک/ 11)
درک پنجم سقر است: «و هى التی تسقر اى تذیب ما القى فیها و سقرات الشمس حرها»، این سقر جاى مجوس است، قال الله تعالى: «ما سلککم فی سقر* قالوا لم نک من المصلین؛ چه چيز شما را در آتش [سقر] درآورد. گويند از نمازگزاران نبوديم.» (مدثر/ 42- 43) درک ششم جحیم است: «و الجحیم ما عظم من النار، و جاحم النار هو الموضع الشدید الحر»، مشرکان عرب در این درک می باشند. قال الله تعالى: «و إن الفجار لفی جحیم؛ و بى‏ شك بدكاران در دوزخند.» (انفطار/ 14)
درک هفتم هاویه است: «و هى التى تهوى باهلها اى تهلکهم. و قیل من الهوة و هى الوهدة العظیمة»، این درک هفتم درک اسفل است جاى منافقان کفار، چنانک رب العزه گفت: «إن المنافقین فی الدرک الاسفل من النار؛ آرى منافقان در فروترين درجات دوزخند.» و از عظیمى و صعبى که این هاویه هست رب العالمین در وصف آن فرمود: «فامه هاویة* و ما ادراک ما هیه* نار حامیة؛ پس جايش هاويه باشد. و تو چه دانى كه آن چيست. آتشى است ‏سوزنده.» (قارعه/ 9- 11)
گفته اند که این هفت درک دوزخ زیر همه مخلوقات است و اضیق المواضع آن است، یقول الله تعالى: «و إذا القوا منها مکانا ضیقا؛ و چون آنان را در تنگنايى از آن به زنجير كشيده بيندازند.» (فرقان/ 13) و گفته اند که هیات و شکل عالم بر مثل صنوبر است، هر چه بالاتر، آن فراختر و هر چه زیرتر، آن تنگ تر. عرش عظیم بالاى مخلوقاتست، لا جرم فراخ تر همه مخلوقاتست و دوزخ زیر مخلوقات، لا جرم تنگ ترین همه جایهاست. و یروى فى بعض الاخبار ان الارض على قرنى الثور و قوائم الثور على ظهر الحوت و الحوت على الثرى و الثرى على الصخرة و الصخرة على النار مطبقة و هذه الصخرة اسمها سجین و عندها تکون کبت اهل النار و ارواح اهل الشقاوة.

منـابـع

میرزا ابوالحسن شعرانی- روض الجنان و روح الجنان- جلد ‏11 صفحه 327

ابوالفضل رشیدالدین میبدی- کشف الأسرار- جلد ‏5 صفحه 318

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏12 صفحه 250،259

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏13 صفحه 192

ابوبکر عتیق بن محمد- تفسیر سور آبادى- جلد ‏2 صفحه 1261

حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد ‏8 صفحه 58

حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏7 صفحه 114

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏12 صفحه 333

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏9 صفحه 384

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏7 صفحه 132

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏11 صفحه 77

عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏8 صفحه 43

يعقوب جعفرى- تفسیر کوثر- جلد ‏6 صفحه 48

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد