درها و درکات دوزخ (نامهای طبقات دوزخ)

English فارسی 4421 نمایش |

نام های طبقات و درهای دوزخ

«و إن جهنم لموعدهم أجمعین* لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم؛ و قطعا وعده گاه همه ی مردم گمراه آتش دوزخ است. آن دوزخ دارای هفت در و هر دری ویژه ی گروهی از گمراهان است.» (حجر/ 43- 44) البته تبیین احادیث وارد در ذیل این گونه آیات نیازمند توضیح است که در پایان به آن اشاره می شود.
در برخی روایات این هفت در اشاره به هفت طبقه ی دوزخ است و گویا هر طبقه ای برای خود در ویژه ای دارد. از این رو در روایتی از حضرت باقر (ع) ذیل آیه ی فوق آمده است: «حق تعالی جهنم را هفت طبقه آفریده و هر طبقه نام ویژه ای دارد:
1ـ جحیم: اهل این طبقه بر سنگی آتشین می ایستند و مغز سرشان چونان دیگ جوشان می جوشد.
2ـ لظی: «کلا إنها لظی* نزاعة للشوی* تدعوا من أدبر و تولی* و جمع فأوعی؛ آتش زبانه می کشد. پوست سر و اندام را می کند. هر که را در دنیا به حق پشت کرده و از آن روی برتافته و حرام را گرد آورده و جاسازی و ذخیره کرده است، فرا می خواند.» (معارج/ 15- 18)
3ـ سقر: «و ما أدریک ما سقر* لاتبقی و لاتذر* لواحة للبشر* علیها تسعة عشر؛ و تو چه دانی که آن سقر چیست؟ شراره ی سقر از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند، آن آتش بر آدمیان رو نماید و روی آنان را دگرگون کند. بر آن آتش نوزده تن گماره شده اند.» (مدثر/ 27- 30)
4ـ الحطمة: در هم کوبنده و خرد کننده و شراره های آن چونان قصر است: «إنها ترمی بشرر کالقصر* کأنه جمالت صفر؛ دوزخ چون کاخی بلند شراره می افکند، گویی آن شراره شترانی زرد رنگ است.» (مرسلات/ 32- 33) این آتش واردشوندگان به آن را مانند سرمه در هم می کوبد و خرد می کند. اما جان انسان نمی میرد، و هر بار که بدن مانند سرمه گشت دوباره به حال اول باز می گردد تا به عذاب جدید معذب شود.
5- هاویة: آن گاه که در آتش سقوط کند گوید: ای مالک دوزخ به فریاد ما برس در این گاه ظرفی از جنس مس گداخته (ظرف مسین در حرارت گزاری مؤثرتر از برخی فلزات است) پر از آتش و چرک و کثافت که از پوست بدن هاشان انباشته شده به آنان خواهد داد و چون بیاشامند گوشت صورت هایشان از شدت حرارت در آن خواهد ریخت. از این رو خداوند فرمود: «و إن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا؛ اگر فريادرسى جويند به آبى چون مس گداخته كه چهره ‏ها را بريان مى ‏كند يارى مى ‏شوند وه چه بد شرابى و چه زشت جايگاهى است.» (کهف/ 29)
به هر روی کسی که در این طبقه از دوزخ بیفتد هفتاد سال به طول می انجامد تا به پایین ترین نقطه ی جهنم برسد و در این اثنا هر چه پوست بدنش بسوزد، برای عذاب مجدد پوست تازه می روید.
6- السعیر: یعنی آتش فروزان. این طبقه دارای سیصد سرا پرده آتشین و در هر یک سیصد کاخ آتشین، و در هر یک سیصد اطاق آتش است که در هر یک از این اتاق ها سیصد گونه عذاب غیر آتش همچون مارهای آتشین، عقرب ها، غل و زنجیرهای آتشین وجود دارد. از این رو می فرماید: «إنا أعتدنا للکافرین سلاسلا و أغلالا و سعیرا؛ ما براى كافران زنجيرها و غلها و شعله‏ هاى سوزان آتش آماده كرده ‏ايم.» (انسان/ 4)
7ـ جهنم: در این دوزخ چاهی است به نام فلق که وقتی باز شود جهنم شعله ور می گردد. در وسط جهنم کوهی است به نام "صعود" از جنس مس گداخته و آتشین. در دامنه ی این کوه بیابانی است از مس آب شده و اطراف این کوه جاری است و شدیدترین آتش را جهت عذاب داراست.»

طیقات دوزخ در احادیث

در حدیث دیگری آمده که از امیر مؤمنان (ع) درباره ی این هفت طبقه پرسیدند، فرمود: «این هفت طبقه برخی فوق برخی دیگر است و یکی از دست ها را روی دست دیگر قرار داد.» آنگاه افزود: «حق تعالی بهشت ها را در عرض هم قرار داده و طبقات آتش را بالا و پائین. پائین ترین آنها "جهنم" و فوق آن "لظی" و فوق آن "حطمة" و زبر آن "سقر" و بر روی آن "جحیم" و بالای آن "سعیر" و بالاتر از همه "هاویة" است.» و در برخی روایات برعکس است؛ یعنی جهنم بالا و هاویه پایین است.
امام صادق (ع) اهل این طبقات را چنین برشمرده است: «از یک در فرعون و هامان و قارون و از در دوم مشرکان و کافرانی که حتی یک لحظه ایمان نیاوردند وارد می شوند و در سوم (لظی) ویژه بنی امیه. البته در سقر و هاویه نیز از این راه می گذرد. از در چهارم دشمنان اهل بیت و پیکارگران و ستیزه جویان با این خانواده وارد می شوند. این طبقه شدید ترین حرارت ها را داراست، و دری ویژه ی ابوسفیان، معاویه و آل مروان است.»
اشاره: اثبات جزئیات دوزخ که زیرمجموعه مبحث کلامی است نه مقدور برهان عقلی است و نه با حدیث مرسل، مقطوع، موقوف و ضعیف قابل اثبات است و در صورت صحیح بودن حدیث می توان اسناد ظنی به معصوم (ع) داد نه اسناد جزمی و در مطلبی که اعتقادی است اگر مبادی حصول آن حاصل شد، اعتقاد پدید می آید وگرنه حاصل نخواهد شد. ترتیب اثر عملی و اجتناب از معاصی که از مسائل اخلاقی و فقهی و حقوقی محسوب می شود به استناد حدیث صحیح کاملا به جا بلکه لازم است.

جاودانگی در عذاب

«فادخلوا أبواب جهنم خالدین فیها فلبئس مثوی المتکبرین؛ از درهای جهنم وارد شوید، در حالی که در آن جاودانه هستید.» (نحل/ 29) پس چه جای بدی است جایگاه تکبر ورزان. امام باقر (ع) می فرماید: در شب معراج جبرئیل از مالک دوزخ خواست طبقه ای از طبقات آتش را به پیامبر (ص) بنمایاند. در این هنگام گروهی از دوزخیان را که در طبقه ای جای داشتند به پیامبر (ص) نمود و چنان آتش به آسمان رفت که پیامبر (ص) احتمال داد او را فرا گیرد. آن گاه به جبرئیل فرمود به مالک بگو آتش را باز گرداند. از آن زمان تا زمان مرگ، خنده به لب های پیامبر نقش نبست و دندان های مبارک او دیده نشد.
امام المتقین حضرت علی (ع) در این زمینه می فرماید: «بدانید این پوست نازک بدن را شکیبایی بر آتش نیست. پس بر خود رحم کنید که شما خودتان آن را در دنیا به مصیبت ها و سختی ها آزموده اید. آیا دیده اید یکی از خودتان از خاری که به بدن او فرو می رود چگونه ناله و اظهار درد می کند و از لغزیدنی که او را خونین می سازد، و از ریگ گرم بیابان که او را می سوزاند؟ پس چه حالتی خواهد داشت هر گاه بین دو تاوه از آتش باشد، در حالی که همخواب سنگ سوزان و همنشین شیطان گردد؟ آیا می دانید که مالک دوزخ هرگاه بر آتش خشم کند از خشم او آتش به جوش و خروش آمده بعضی بعضی را می مالاند و بر روی هم قرار می گیرد؟ و هر گاه آن را بانگ زند شکیبایی از دست داده ناله کنان در میان درهای دوزخ بر اثر زجر او بر جهد؟ ای پیر سالخورده ای که ناتوانی پیری دامنگیرش شده چگونه خواهی بود زمانی که طوق های آتش به استخوان های گردن چسبیده شود، و غل و زنجیرها بچسبد تا گوشتهای بازوها را بخورد؟ پس ای گروه بندگان از خدا بترسید. از خدا بترسید در حالی که در تندرستی پیش از بیماری، (رسیدن مرگ) و در فراخی و آسایش دنیا پیش از تنگی و سختی قبر آسوده هستید. پس اگر در آزاد کردن گردن های خودتان از آتش دوزخ بکوشید پیش از آن که آن گردن ها در گرو بروند و رهایی ممکن نباشد، چشم های خود را بیدار نگهدارید (شب زنده داری کنید) و شکم هاتان را لاغر سازید (روزه بگیرید) و قدمهایتان را به کار برید و اموالتان را در راه خدا ببخشید، و اندامتان را فدای جان هایتان سازید و در این کار بخل نورزید.» (زمر/ 71)

وارد شدن کفار به دوزخ

«وسیق الذین کفروا إلی جهنم زمرا حتی إذا جاءوها فتحت أبوابها؛ آنان که کفر ورزیدند گروه گروه به دوزخ رانده می شوند. وقتی به دوزخ رسیدند درهای آن گشوده می شود.» امام سجاد (ع) در دعای پس از نماز شب، در ترسیم جهنم و عذاب های آن عرضه می دارد: «أللهم إنى أعوذ بک من نار تغلظت بها علی من عصاک ...؛ خدایا به تو پناه می برم از آتشی که بر گناهکارانت شدید و غلیظ کردی و می کنی. همان آتشی که به واسطه ی آن کسی که از خشنودی تو روی گردانده تهدید کرده ای. به تو پناه می برم از آتشی که نور آن تاریکی، و آسان آن دردناک، و دور آن نزدیک است. از آتشی که برخی برخی دیگر را می خورد، و بعضی بر بعضی حمله می کند. از آتشی که استخوان ها را می گدازد و می پوساند و پودر می سازد. از آتشی که به اهلش آب جوشان می نوشاند. از آتشی که هر کس بدان لابه کند را باقی نمی گذارد و به کسی که از او تقاضای مهربانی کند رحم نمی کند، و کسی که بر او فروتنی کند و تسلیم او شود را نمی تواند تخفیف دهد. به ساکنانش با گرمترین چیزی که دارد ملاقات می کند، از قبیل عقاب دردناک، مصیبت سخت. خداوندا به تو پناه می برم از کژدمهای آتشینی که دهان گشاده اند و از مارهایی که نیش ها می زنند، و از نوشیدنی هایی که روده ها و دل های ساکنانش را پاره پاره می سازد و دل هایشان را می کند.»

وارد شدن منافقین به دوزخ

«إن المنافقین فی الدرک الأسفل من النار ولن تجد لهم نصیرا؛ همانا منافقان (چند چهره ها) در طبقه ی زیرین آتش دوزخ قرار دارند و هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت.» (نساء/ 145) پیامبر (ص) می فرماید: «و للمنافق ثلاث علامات: إذا حدث کذب، وإذا وعد أخلف، وإذا ائتمن خان؛ منافق سه نشانه دارد: وقتی گزارش دهد، دروغ بگوید، و هنگام وعده خلاف کند، و در امانت خیانت ورزد.»
امام صادق (ع) درباره ی نشانه های نفاق می فرماید: «أربع من علامات النفاق: قساوة القلب، وجمود العین، والإصرار علی الذنب والحرص علی الدنیا؛ قساوت قلب، خشکی چشم (دل او برای کسی یا چیزی نمی سوزد تا چشم او بگرید) پافشاری بر گناه، و حرص و ولع بر مال و جاه دنیا.»
نیز پیامبر مکرم اسلام (ص) می فرماید: «علامة المنافق فأربعة: فاجر دخله، یخالف لسانه قلبه، وقوله فعله و سریرته علانیته. فالویل للمنافق من النار؛ نشانه های منافق چهار چیز است: دخل و درآمد او با فجور و حرام همراه است، زبان او مخالف چیزی است که در دل او می گذرد، گفتار و کردارش همخوانی ندارد (چیزی می گوید و در عمل خلاف آن را انجام می دهد) باطن و درون او با ظاهر او مخالف است (در پنهان که به گفتار و رفتاری دست می زند در ظاهر خلاف آن را می نماید) پس وای از آتشی که برای منافق آماده است.»

 

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 426

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد