شدت عذاب دوزخ

فارسی 2998 نمایش |

هنگامى که رستاخیز در آن جهان نو برپا مى شود آن چنان وضع حساب و رسیدگى به اعمال وحشتناک است که همه در فکر خویشند، احدى به دیگرى نمى پردازد، و هیچ دوست گرم و صمیمى سراغ دوستش را نمى گیرد: «و لا یسئل حمیم حمیما؛ و هيچ دوست صميمى از دوست صميمى [حال] نپرسد.» (معارج/ 10) همه به خود مشغولند، و هر کس در فکر نجات خویش است، همانگونه که در آیه ی 37 عبس آمده است: «لکل امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه؛ هر یک از آنها آن روز چنان گرفتارى دارد که تمام فکر او را به خود مشغول مى کند.» نه اینکه دوستان صمیمى خود را در آنجا نشناسند، بلکه مخصوصا دوستانشان را به آنها نشان مى دهند در عین حال هر کس گرفتار کار خویشتن است؛ یبصرونهم. مساله این است که هول و وحشت بیش از آن است که بتواند به دیگرى بیندیشد.
یکى از تفسیرهاى بسیار ناچسب کلام بعضى از مفسرین است که گفته اند: معناى جمله ی "یبصرونهم" این است که ملائکه کفار را نشان مى دهند. و نیز کلام بعضى دیگر که گفته اند: مؤمنین دشمنان کافر خود را نشان مى دهند که چگونه در عذاب شکنجه مى شوند و آن وقت به ایشان زخم زبان مى زنند و همچنین کلام بعضى دیگر که گفته اند پیروان ضلالت پیشوایان ضلالت را نشان مى دهند که اینها رؤساى ما بودند. همه این وجوه باطل است، چون دلیلى بر آنها نیست.
در جاى دیگر می فرماید: «یوم یفر المرء من أخیه* و أمه و أبیه* و صاحبته و بنیه* لکل امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه؛ روزى كه آدمى از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و پسرانش مى ‏گريزد. در آن روز هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى‏ دارد.» (عبس/ 34- 37) بلکه حاضر است تمام آنها را فدا بدهد و خود نجات پیدا کند چنانچه در آیات بعد بیان می فرماید فقط یک استثناء دارد که می فرماید: «الأخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو إلا المتقین؛ در آن روز ياران جز پرهيزگاران بعضیشان دشمن بعضى ديگرند.» (زخرف/ 67) که آنها بعد از آنکه خود نجات پیدا کنند در مقام نجات دوستان و خویشان و اقارب و بستگان خود برمی آیند مثل انبیاء و صلحا و اتقیاء و مؤمنین که این مقام شفاعت است، و شفعاء یوم القیامة بسیارند شفاعت کبرى خاص محمد و آل محمد است و صغرى از براى دیگران که شرحش مکرر بیان شده اما تا خود گرفتار است به فکر احدى نیست. شدت عذاب دوزخ در قیامت به اندازه ای است که قرآن در ادامه همین سخن و ترسیم آن صحنه وحشتناک مى افزاید: وضع چنان است که «یود المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه؛ گنهکار دوست مى دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند.» (معارج/ 11)
نه تنها فرزندانش بلکه دوست دارد «و صاحبته و أخیه؛ همسر و برادرش را نیز بدهد.» (معارج/ 12) و همچنین فامیل و قبیله اى که به آن تعلق داشت و از او حمایت مى کرد «و فصیلته التی تؤویه؛ و قبيله‏ اش را كه به او پناه مى ‏دهد.» (معارج/ 13) «و من فی الأرض جمیعا ثم ینجیه؛ بلکه تمام کسانى را که در روى زمین هستند همگى را فدا کند تا مایه نجاتش شود.» (معارج/ 14) جمله «و من فى الارض و ثم» براى این است که نجات یافتن را دور بشمارد، یعنى اگر تمام مردم روى زمین و بستگانش در اختیار او باشند دوست دارد آنها را ببخشد و فداى خویش سازد و نجات یابد و دور است که این عمل [در صورت قدرت بر آن] وى را نجات بخشد. و سیاق این آیات سیاق اعراض و ترقى نسبت به جمله "و لا یسئل حمیم حمیما" است، در نتیجه چنین معنا مى دهد که مجرم به خاطر جرمش آن قدر عذابش شدید مى شود که آرزو مى کند اى کاش مى توانست نزدیکترین اقارب، و گرامى ترین عزیزان خود مثلا فرزندان و برادران و فصیله خود را قربان خود مى کرد، و بلکه تمامى انسانهاى روى زمین را (اگر اختیارشان به دست او بود) مى داد و عذاب را از خود دور مى کرد، و معلوم است کسى که از شدت عذاب حاضر است عزیزان خود را فداى خود کند، دیگر کى احوال آنان را مى پرسد.
معناى آیه این است که «یود المجرم؛ گنهکار آرزو مى کند.» حال چه مسلمان گنهکار و چه کافر، که اى کاش مى توانست قربانى خود مى کرد، و در مقابل برداشتن عذاب از خودش. (این جمله قائم مقام مفعول "یود" است) "بنیه" فرزندان خود را که محبوب ترین مردم نزد او است، "و صاحبته" و رفیق خود را که همواره با او انس مى ورزید و دوستش مى داشت، و چه بسا بر پدر و مادر خود مقدمش مى داشت "و أخیه" و برادر خود را که پشت و پناهش بود، "و فصیلته" که عشیره نزدیک او بودند، "التی تؤویه"، و او را از خود و متصل به خود مى دانستند، "و من فی الأرض جمیعا"، و همه انسانهاى روى زمین را فداى خود مى کرد، "ثم ینجیه" در نتیجه این عوض دادن او را از عذاب نجات مى داد.
در آن روز کفار به یکدیگر بینا می گردند و گناهکار دوست دارد که زن و فرزند و برادر و دوستان و رفقایى که با آنان انس گرفته و آنچه در دنیا هست فدا دهد و از عذاب آن روز نجات یابد و براى وى میسر نیست. این آیه را نیز می توان قرینه گرفته بر اینکه گفتیم مقصود از پنجاه هزار سال مدت خرابى عالم و مرگ تمام موجودات زنده و آنچه در عالم موجود است از آسمانها و کهکشانها و موجودات زمینى باشد که در این مدت به تدریج واقع می گردد زیرا اگر حمل بر قیامت شود با این آیه درست در نمی آید زیرا در موقع بروز قیامت ظاهرا این علاقه طبیعى دنیوى مفقود می گردد و اینکه سختى آن روز را اختصاص به کافر می دهد با آنکه اشخاص مؤمن نیز هنوز وجود دارند شاید نظر به این دارد که حین وقوع خرابى دنیا همان طورى که در اول آیه احتمال داده شد ارواح مؤمنین با ملائکه صعود می نماید لکن ارواح کفار صعود و عروج ندارند پس از مرگ در جهنم دنیا می مانند.
عذاب الهی در آن روز به قدری هولناک است که مجرم حاضر می شود تمام سرمایه های خود، و همه عزیزانش، بلکه تمام مردم جهان را برای نجات خودش فدا کند، (تعبیری از این گویاتر و رساتر نیست) اما چه سود که هیچ یک از اینها از او پذیرفته نمی شود، او گرفتار اعمال خویش و عواقب دردناک آن است.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 11

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 25 صفحه 22

ابوعلى فضل بن حسن طبرسى- ترجمه جوامع الجامع- جلد 6 صفحه 426

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 14 صفحه 96

سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 13 صفحه 187

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 425

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد