همسران بهشتی
فارسی 3361 نمایش |حکمت خداوند به مقتضای طبع انسان اقتضا داشته که از آغاز آفرینش او جفت و همسری برای او بیافریند و در فرآیند زندگی باری بزرگ و وظیفه ای سنگین و دشوار و مشترک بر عهده آنان نهد و گام به گام همراه باشند و با هم زندگانی دنیوی را سپری سازند. قرآن می فرماید از این دنیا بهتر، این است: «للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها وأزواج مطهرة و رضوان من الله؛ برای کسانی که تقوا پیشه کرده اند، نزد پروردگارشان باغ هایی است که از زیر درختان آنها نهرها روان است. در آن جاودانه بمانند و همسرانی پاکیزه و نیز خشنودی خدا را دارند.» (آل عمران/ 15) زوج، همسر و همعدل است که در برنامه معین زندگى قرین همدیگر باشند، و به هر کدام از طرفین زوج اطلاق مى شود. و عمده در زوج و همسر، همفکر بودن و شریک در برنامه زندگى و قرین هم واقع شدن است که موجب انس و الفت کامل گردد. و اما التذاذات جنسى، به مقتضاى جهان طبیعت و ماده است، و این معنى وقتى موجب الفت و انس مى گردد که توأم با توافق فکرى و در برنامه زندگى باشد، و اگر نه موقتى و ظاهرى خواهد بود. و متأسفانه اکثر مردم که به جز زندگى مادى و نفسانى، به عوالم دیگرى توجه نداشته، و از التذاذات روحانى که هزار برابر خوشیهاى ظاهرى است بى خبرند: از أزواج تنها أزواج مادى را تصور مى کنند. و مطهرة، از باب تفعیل و به معنى پاک کرده شده است، و تطهیر و طهارت اعم است از آنکه در جهت ظواهر باشد یا بواطن، و چون مطلق گفته شد، به هر دو قسمت شامل مى شود. و طهارت باطن در مقام حسن ذات و مقام اشخاص مهم تر و مقدم تر باشد. و چون تطهیر باطن به نحو اطلاق لازم است از جانب خداوند متعال و در مرتبه تکوین باشد، قهرا این صفت براى أزواج کشف مى کند از بودن آنها از سنخ عالم ملکوت و یا در مرتبه ملکوت از نفوس پاک شده. امام صادق (ع) می فرماید: زنان بهشتی از هر آلودگی و از آلودگی های زنانه پاک و مبرا هستند.
انواع زنهای بهشتی
ازواج بهشتى دو قسم هستند یک قسم حورالعین که خداوند در آیات بسیارى توصیف آنها را می فرماید: مثل آیه ی «فیهن قاصرات الطرف لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان* فبأی آلاء ربکما تکذبان* کأنهن الیاقوت و المرجان؛ در آن [باغها، دلبرانى] فروهشته نگاهند كه دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟ گويى كه آنها ياقوت و مرجانند.» (الرحمن/ 56- 58) و آیه ی شریفه ی «فیهن خیرات حسان* فبأی آلاء ربکما تکذبان* حور مقصورات فی الخیام* فبأی آلاء ربکما تکذبان* لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان؛ در آنجا [زنانى] نكوخوى و نكورويند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟ حورانى پردهنشين در [دل] خيمه ها. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟ دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است.» (الرحمن/ 70- 74)
آیه ی شریفه ی «و عندهم قاصرات الطرف عین* کأنهن بیض مکنون؛ و نزدشان [دلبرانى] فروهشته نگاه و فراخ ديده باشند! [از شدت سپيدى] گويى تخم شتر مرغ زير پرند!» (صافات/ 48- 49) و آیه شریفه «و حور عین* کأمثال اللؤلؤ المکنون؛ و حوران چشمدرشت، مثل لؤلؤ نهان ميان صدف.» (واقعه/ 22- 23) و غیر اینها از آیات. "حور" جمع "حوراء" و "احور"، به کسى مى گویند که سیاهى چشمش کاملا مشکى و سفیدیش کاملا شفاف است. و "عین" جمع "عیناء" و "اعین" به معنى درشت چشم است، و از آنجا که بیشترین زیبایى انسان در چشمان او است روى این مساله مخصوصا تکیه شده است. بعضى نیز گفته اند که "حور" از ماده ی "حیرت" گرفته شده، یعنى آن چنان زیبا هستند که چشمها از دیدن آنها حیران مى شود. "مکنون" به معنى پوشیده است، و در اینجا منظور پوشیده بودن در صدف است، زیرا مروارید به هنگامى که در صدف قرار دارد و هیچ دستى به آن نرسیده از همیشه شفافتر و زیباتر است، به علاوه ممکن است اشاره به این معنى باشد که آنها از چشم دیگران کاملا مستورند، نه دستى به آنها رسیده، و نه چشمى بر آنها افتاده است! بعد از ذکر این شش موهبت جسمانى مى افزاید: «جزاء بما کانوا یعملون؛ اینها همه پاداشى است در برابر اعمال صالحى که انجام مى دادند.» (واقعه/ 24) تا تصور نشود این نعمتهاى بیشمار بهشتى بى حساب به کسى داده مى شود، و یا ادعاى ایمان و عمل صالح براى نیل به آنها کافى است، نه، عمل مستمر و خالص لازم است تا این الطاف نصیب انسان شود. (توجه داشته باشید که "یعملون" فعل مضارع است و معنى استمرار را دارد.)
برخورد روح دو جفت از راه چشم صورت مى گیرد، و لذا عالیترین زیبایى زیبایى چشم است، مخصوصا اگر چشم حوراء باشد: با سیاهى شدید و سفیدى شفاف و فراخى آن که با شکوه و جذاب مى شود، و اما دیگر اندامهاى آن زنان درخشنده و سفید است، و اگر مروارید را در آن هنگام که از میان صدف بیرون مى آورند دیده باشى که چگونه از سفیدى مى درخشند، سفیدى و درخشندگى آنان دست به همین گونه است.
عمر بن ابى ربیعه گوید: «و هى زهراء مثل لؤلؤة الغواص میزت من جوهر مکنون؛ و آن محبوبه من گلى بود مانند مرواریدى که غواص آن را از صدف مخفى قعر دریا جدا کرده باشد.»
یک قسم زنهاى مؤمنات که به مراتب از حوریات زیباتر و وجیه تر که حوریات خدمت گذاران آنها هستند و هر دو قسم مطهرات هستند هم از کثافات ظاهریه از خون حیض و نفاس و استحاضه و هم از احداث صغار و سایر پلیدیها و هم از کثافات باطنیه از اخلاق رذیله و اعمال سیئه و کردار و رفتار زشت.
ابوامامه از رسول (ص) روایت کرده که در بهشت هیچ مؤمن نباشد الا که او را هفتاد و دو زن باشد از حور عین. و از عبدالله مسعود روایت است که از حضرت رسول (ص) شنیدم که نورى در بهشت پدید آید اهل جنت گویند که این چه نور است گویند روشنى دندان حوریست که در روى شوهر خود خندیده. و مجاهد گفته که حور را به جهت آن حور گویند که "یحار فیها الطرف حیران" مانند در او دیده ها و حق سبحانه این همه کرامتها به ایشان کرامت فرماید.
ام سلمه گفت: از رسول خداى (ص) پرسیدم که [حور عین] چه باشد؟ گفت: زنانى سفید روى و فراخ چشم. أنس مالک گفت: که رسول (ص) گفت که: خداى تعالى ایشان را از زعفران آفریده است. ابوامامه روایت کرد از رسول (ص) که هیچ مؤمن نباشد و الا او را هفتاد و دو زن باشد از حورالعین و هفتاد از میراث اهل دوزخ. عبدالله مسعود گفت: که از رسول (ص) شنیدم که نورى از بهشت پدید آید اهل بهشت گویند این نور چیست؟ گویند: روشنائى دندان حورى که در روى شوهر خود بخندید. مجاهد گفت: حور را براى آن حور خوانند که یحار فیها الطرف چشم درو متحیر و خیره بماند. پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در بهشت به نهری رسیدم که بر کرانه هایش قبه هایی از مرجان بود و از درون آن صدا آمد: "السلام علیک یا رسول الله". گفتم: یا جبرئیل این صدا از چه کسانی است. گفت: اینان گروهی از حوران بهشتی هستند که از پروردگارشان اذن گرفتند تا به شما سلام کنند و اذن یافتند. آن گاه گفتند: ما حوریان جاودانه خواهیم بود، هرگز نمی میریم، لطیف و شاداب هستیم، همسران خود را گرامی داشته، ناامید نمی گردانیم. سپس پیامبر (ص) این آیه را تلاوت فرمود: «حور مقصورات فی الخیام؛. حورانى پردهنشين در [دل] خيمه ها.» (الرحمن/ 72)
منـابـع
ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانی- جلاء الأذهان و جلاء الأحزان- جلد 9 صفحه 348
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 306
ملا فتحالله کاشانی- منهج الصادقین- جلد 9 صفحه 145
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 24 صفحه 145
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 215
ابراهيم موثق عاملی- تفسیر عاملی- جلد 2 صفحه 26
میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 4 صفحه 106
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 3 صفحه 133
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 416
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها