انواع استفاده از صنایع ادبی در آیات و روایات (امثال نبوی)
فارسی 5714 نمایش |کتب معروف امثال احادیث نبوی
بسیاری از سخنان پیامبر اکرم (ص) (و معصومین ما) نیز، که اصطلاحا، «حدیث» و یا «خبر» خوانده می شود، در زبان تازی و فارسی (و بسیاری از السنه و گویش های اسلامی) حکم «مثل سایر» یافته و با توجه به ادبیات تازی، و به ویژه فارسی، بسیاری از نویسندگان و گویندگان و خطیبان و متکلمان و فیلسوفان را تحت تأثیر قرار داده است. از نخستین کتابهای معروف در این باره سه کتاب را نام می بریم:
1. کتاب امثال النبی، نوشته رامهرمزی حسن بن عبدالرحمن خلاد (360 ه. ق) است که ابن ندیم در الفهرست و یاقوت حموی در ارشاد از آن نام برده اند.
2. کتاب ضرب الامثال من الکلام النبوی نوشته ابوهلال عسکری (382 ه. ق) است. وی در جمهره الامثال و الصناعتین نیز (که در کتابت و شعر) پرداخته مبلغ معتنابهی از سخنان رسول اکرم (ص) را که حکم امثال سایره یافته است نقل کرده است.
3. ابومنصور ثعالبی (429 ه. ق) در التمثیل و المحاضره و راغب اصفهانی (502 ه. ق) در محاضرات الادباء نیز مبلغ زیادی از آیات و احادیث مشهور را که در ادب و زبان تازی و میان مسلمانان جزو امثال سایره شده، یاد کرده اند.
امثال معروف از احادیث
1. «ابدا بنفسک؛ از خویشتن آغاز کن.» (سیوطی/ جامع صغیر، چاپ مصر)
2. «ارنی الاشیاء کما هی» (کنوزالحقایق/ مناوی، چاپ مصر)
ای خدا بنمای تو هر چیز را *** آن چنانکه هست در خدعه سرا
(مولوی/ مثنوی معنوی)
3. «الانسان حریص علی ما منع» (سیوطی/ جامع صغیر/ مولانا، فیه ما فیه)
کیست کز ممنوع گردد ممتنع *** چونکه الانسان حریص ما منع
4. «الجماعه رحمه» (سیوطی/ جامع صغیر)
جمع کن خود را جماعت رحمت است *** تا توانم با تو گفتن آنچه هست
(مولوی/ مثنوی معنوی)
5. «حبک الشیء یعمی و یصم؛ دوست داشتن تو چیزی را، کور و کر می سازد.» (غزالی/ احیاء العلوم الدین/ سیوطی، جامع صغیر)
کوری عشق است این کوری من *** حب یعمی و یصم است ای حسن
(مثنوی معنوی)
6. «الدنیا کحلم النائم؛ دنیا همچون خواب خوابیده است.» (غزالی/ احیاءالعلوم- ابن ابی الحدید/ شرح نهج البلاغه)
این جهان را که به صورت قائم است *** گفت پیغمبر که «حلم نائم است»
(مثنوی معنوی)
7. «الدنیا مزرعة الآخره؛ دنیا کشتزار آخرت است.» (مناوی/ کنوزالحقایق)
8. «رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر؛ از جهاد کوچکتر به جهاد بزرگتر بازگشتیم.» (سیوطی/ جامع صغیر)
9. «رحم الله امرء عرف قدره؛ خدا رحمت کند کسی را که پایگاه خود بشناسد.» (رساله قشیریه)
10. «سید القوم خادمهم؛ سرور هر قومی خدمتگزار آن قوم است.» (ترجمه رساله قشیریه)
11. «شر العلماء من زار الامراء و خیر الامراء من زار العلماء؛ بدترین دانشمندان کسی است که به زیارت امیران رود، و بهترین امیران کسی است که به زیارت دانشمندان شود.» (غزالی/ کیمیای سعادت)
12. «شیبتنی سورة هود و اخواتها؛ سوره هود و همانندان آن مرا پیر ساخت.» (غزالی/ احیاءالعلوم)
13. «قلب المؤمن عرش الرحمن» (غزالی/ احیاءالعلوم)
گفت پیغمبر که حق فرموده است *** من نگنجم هیچ در بالا و پست
در زمین و آسمان و عرش نیز *** من نگنجم این یقین دان ای عزیز
در دل مؤمن بگنجم ای عجب *** گر مرا خواهی در آن دلها طلب
(مولوی/ مثنوی معنوی)
14. «کاد الفقر ان یکون کفرا؛ نزدیک است که درویشی به کافری بینجامد.» (رساله قشیریه)
15. «کلم الناس علی قدر عقلهم؛ با مردمان به اندازه خردهایشان سخن بگویید.» (بخاری/ صحیح)
چون سر و کار تو با کودک فتاد *** هم زبان کودکی باید گشاد
16. «کنت کنزا مخفیا فاحببت بان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» (حدیث قدسی است. مولوی/ فیه مافیه) همو در مثنوی آورده:
«کنت کنزا» گفت «مخفیا» شنو *** جوهر خود کم مکن اظهار تو
گر بغرد بحر غره اش کف شود *** جوش «احببت لان اعرف» شود
17. «لا رهبانیة فی الاسلام؛ در اسلام رهبانیت (ترک دنیا و گوشه گیری) نیست.» (ابن قتیبه/ عیون الاخبار- ابن اثیر، نهایه)
18. «لا صلوة الا بحضور القلب.» (مولوی/ فیه مافیه)
بشنو از اخبار آن صدر صدور *** لا صلوة تم الا بالحضور
(مثنوی معنوی)
19. «لا یلدغ المؤمن من حجر مرتین.» (سیوطی، جامع صغیر)
گوش من «لا یلدغ المؤمن» شنید *** قول پیغمبر به جان و دل شنید
(مثنوی معنوی)
20. «لولاک لما خلقت الافلاک؛ اگر تو نمی بودی البته آسمانها را نمی آفریدم.» (اللؤلؤ المرصوع)
21. «لوکشف الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر پرده (ها) نیز بر افتد یقین من افزون تر نگردد.» (از کلمات قصار منسوب به حضرت علی (ع) فیه مافیه)
«ما شککت فی الحق مذ اریته؛ از زمانی که حق را به من نموده اند در آن شک نکرده ام.»
22. «لی مع الله وقت مرسل و لا ملک مقرب؛ مرا با خدا وقتی است که در آن هیچ پیامبر مرسلی یا فرشته مقربی با من نباشد و نگنجد.» (غزالی، تهافت الفلاسفه/ ترجمه علی اصغر حلبی)
23. «من اعان ظالما سلطه الله علیه؛ هر کس ستمگری را یاری دهد خدا همو را بر وی مسلط سازد.» (مناوی، کنوزالحقایق)
24. «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (منسوب به پیامبر (ص) و علی (ع)، ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه/ مولوی، فیه مافیه) مولوی در مثنوی گوید:
بهر این پیغمبر آن را شرح ساخت *** کآنکه خود بشناخت، یزدان را شناخت
25. «موتوا قبل ان تموتوا.» (مولوی، فیه ما فیه):
مرگ پیش از مرگ این است ای فتی *** این چنین فرمود ما را مصطفی
گفت موتوا کلکم من قبل ان *** یأتی الموت تموتوا بالفتن
26. «المؤمن کیس فطن عاقل؛ مؤمن زیرک و هوشیار و خردمند باشد.» (سیوطی، جامع صغیر)
مؤمن کیس ممیز کو که تا *** باز داند پادشا را از گدا
(مولوی/ مثنوی معنوی)
27. «المؤمن مرآة المؤمن» (غزالی/ احیاء العلوم- سیوطی/ جامع صغیر)
مؤمنان آیینه یکدیگرند *** این خبر را از پیمبر داده اند
چون که مؤمن آینه مؤمن بود *** روی از آلودگی ایمن بود
(مولوی/ مثنوی معنوی)
28. «نحن نحکم بالظاهر و الله یتولی السرایر؛ ما به ظاهر حکم کنیم و خدا اندرون ها را می داند.» (غزالی/ احیاءالعلوم)
29. «النوم اخ الموت؛ خواب برادر مرگ است.» (رساله قشیریه)
30. «الید العلیا خیر من الید السفلی؛ دست بالا (بخشنده) بهتر از دست پایین (گیرنده) باشد.» (ترجمه رساله قشیری)
31. «ان الضد یذکر بضده» (علی (ع)، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید):
زندگانی آشتی ضدهاست *** مرگ آن کاندر میانشان جنگ خاست
صلح اضداد است این عمر جهان *** جنگ اضداد است عمر جاودان
(مولوی/ مثنوی معنوی)
32. «تکلموا تعرفوا، فان المرء مخبوء تحت لسانه» (علی (ع)/ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید):
رنگ و بو غماز آمد چون جرس *** از فرس آگه کند بانگ فرس
بانگ هر چیزی رساند زو خبر *** تا بدانی بانگ خر از بانگ در
گفت پیغمبر به تمییز کسان *** مرء مخفی لدی طی اللسان
(مثنوی معنوی)
منـابـع
علی اصغر حلبی- تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی- انتشارات اساطیر 1374
امام محمد غزالی- احیاءالعلوم
تفسیر ابوالفتح رازی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها