شهادت حنظلة ابن ابی عامر
فارسی 10580 نمایش |یکی از کسانی که در جنگ احد شرکت کرده و ماجرای شهادتش قابل ذکر است حنظله ابن ابی عامر (ابو عامر که از سوی رسول خدا (ص) ملقب به ابوعامر فاسق و پدر حنظله بود خود به همراه تنی چند از یارانش در لشکر ابوسفیان و در برابر مسلمین قرار داشت) است.
حنظله از جوانان خالصی بود که در غزوه احد، در برابر کفار قریش حاضر شده و تا آخرین لحظه در رکاب رسول خدا (ص) جنگیده و به شهادت رسید. آنچه درباره حنظله مورد توجه بوده و در بسیاری از کتاب سیره آمده است مصادف شدن شب ازدواج او با حرکت رسول خدا (ص) به احد می باشد که امتحان سخنی را برای او بوجود آورد. امتحانی در وادی تصمیم؛ تصمیم به رفتن یا ماندن.
نزول آیه 62 از سوره توبه:
درست شبی که بنا بود حنظله همسر خود «جمیله دختر عبدالله ابن ابی سلول» را به خانه ببرد رسول خدا (ص) به همراه یاران خود به سوی احد حرکت کردند. حنظله از پیامبر (ص) اجازه خواست تا آن شب را در مدینه و نزد همسرش بماند، به دنبال درخواست او، این آیه نازل شد: «بدرستیکه مومنان کسانی هستند که به خداوند و رسول او گرویده و هنگامیکه برای امر مهمی به همراه او رسول خدا حاضر می شوند، از نزد وی نمی روند مگر اجازه بگیرند. (ای پیامبر!) کسانی که از تو در چنین اموری اجازه می گیرند، به راستی به خدا و پیامبرش ایمان آورده اند. در این صورت هرگاه برای بعضی کارهای (مهم) خود از تو اجازه بخواهند، به هر کدام که می خواهی و صلاح می دانی اجازه بده...» (نور/ 62). پس حضرت به موجب این آیه به حنظله اجازه داد تا در مدینه بماند. شب که شد همسر حنظله را به خانه آوردند و او با وی همبستر شد. وقتی صبح رسید، حنظله سلاح خود را برداشت تا به میدان جنگ برود اما «جمیله» از او خواست تا کمی صبر کند. آنگاه چهار نفر از مردم مدینه را حاضر کرد و از ایشان خواست تا شاهد باشند که حنظله شب گذشته با وی همبستر شده و اگر فرزندی از جمیله به هم رسید از آن حنظله بوده و او کار منافی شرعی انجام نداده. افراد مذکور شهادت داده و حنظله پس از آن به جنگ رفت.
بعد از رفتن او از جمیله پرسیدند: «چرا این کار را کردی؟» گفت: «شب هنگام خواب دیدم آسمان شکافته شد و حنظله از آن بالا رفت و سپس شکاف آسمان به حال اولیه اش بازگشت، از این خواب دانستم که حنظله شهید خواهد شد فلذا خواستم اگر پس از او فرزندی از من بدنیا آمد کسی در پدر او شک نکند.
رسیدن حنظله به صحنه جنگ:
حنظله وقتی به احد رسید که رسول خدا (ص) در حال مرتب نمودن صفوف سربازان خود بود. پس او نیز به سپاه اسلام پیوسته و در جایی که پیامبر (ص) امر فرمود مشغول کارزار شد. با شروع جنگ و بالا گرفتن درگیری مشرکان تاب مقاومت را از دست داده و توان ایستادگی در خود ندیدند، لذا هر یک از طرفی شروع به فرار کردند، در این هنگام حنظله نیز مانند دیگر مسلمانان به تعقیب مشرکین پرداخته و در این اثنا چشمش به ابوسفیان افتاد، فرصت شمرده به دنبال او افتاد تا شاید مسلمین را از شر او خلاص کند حنظله به هر ترتیبی که بود خود را به ابوسفیان رسانده و با ضربتی پاهای اسب ابوسفیان را مورد اصابت قرار داد، در اثر این ضربه اسب تعادلش را از دست داده و ابوسفیان را زمین زد؛ حنظله جهید تا کار ابوسفیان را یکسره کند اما او با فریاد بلندی قریش را به کمک خواسته و گفت: «ای جماعت قریش! من ابوسفیان هستم، حنظله می خواهد مرا بکشد». ابوسفیان این را گفته و پا به فرار گذاشت. حنظله نیز به تعقیب او پرداخته و در این تعقیب و گریز بود که ناگهان فردی از مشرکان با نیزه ای حنظله را مورد اصابت قرار داد و او را به شدت زخمی کرد، اما حنظله در نهایت استقامت برخاسته و به دنبال مهاجم مذکور دویده، به او حمله کرد و او را کشت، لحظاتی بعد حنظله نیز توان خود را از دست داده و در همانجایی که حمزه، عمروبن جموح و جمعی از انصار به خاک افتاده بودند به شهادت رسید.
پس از پایان جنگ ابو عامر بر سر جنازه فرزندش حنظله آمده و گفت: «من تو را از متابعت این مرد، (یعنی رسول خدا (ص)) بر حذر می کردم اما تو گوش فرا ندادی به خدا قسم در زندگی به پدرت نیکوکار و آدمی شریف الخلق بوده مرگت نیز در کنار بزرگان و اشراف است. اگر خدا به حمزه یا یکی از یاران محمد (ص) جزای خیر دهد به تو نیز جزای نیکی دهد». سپس با صدای بلند گفت: «ای مردم! این جنازه حنظله است، آن را پاره پاره و مثله نکنید هر چند با من و شما مخالفت کرد.»
ملائکه حنظله را غسل می دهند:
ظاهرا حنظله به هنگام خروج از منزلش برای حضور در احد نتوانسته بود غسل کند و با همان حال به میدان آمده بود؛ نقل است پس از شهادت وی، رسول خدا (ص) در این باره فرمود: «من ملائکه را دیدم که میان آسمان و زمین حنظله را با آب باران در کاسه هایی از طلا غسل می دادند.» و به همین سبب بود که او را غسیل الملائکه (یعنی غسل داده شده بدست ملائکه) نامیدند.
منـابـع
النبی الاکرم- جلد1
سیدجعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم- جلد 6
سيد علي اكبر قرشي- از هجرت تا رحلت
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها