گواهان دادگاه الهی (افرادی از امت اسلامی)
فارسی 3010 نمایش |"شهادت" در آیه، از حقائق قرآنى
برترى امت اسلامى بر تمام امتهاى عالم در آیات متعددى آمده و از جمله در سوره بقره مسلمانان به عنوان یک امت برتر و نمونه و الگو براى جهانیان معرفى شده اند. در این آیه یادآور مى شود همانگونه که قبله شما یک قبله نمونه است و از قبله سایر امتها متمایز است، خود شما هم امتى نمونه هستید و خداوند شما را امتى قرار داده که الگو و سرمشق براى مردم جهان باشید همانگونه که شخص پیامبر الگو و سرمشق شماست: «و کذالک جعلناکم أمة وسطا لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا؛ و همان گونه [که شما را به راه راست هدایت کردیم] شما را امتى میانه [و معتدل و پیراسته از افراط و تفریط] قرار دادیم تا [در ایمان، عمل، درستى و راستى] بر مردم گواه باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد.» (بقره/ 143)
شهادتى که در آیه آمده، خود یکى از حقایق قرآنى است، که منحصرا در اینجا ذکر نشده، بلکه در کلام خداى سبحان مکرر نامش برده شده، و از مواردى که ذکر شده بر مى آید که معنایى غیر این معنا دارد، اینک موارد قرآنى آن. «فکیف إذا جئنا من کل أمة بشهید، و جئنا بک على هؤلاء شهیدا؛ پس چگونه اند، وقتى که ما از هر امتى شهیدى بیاوریم، و تو را هم شهید بر اینان بیاوریم؟» (نساء/ 41) «و یوم نبعث من کل أمة شهیدا، ثم لا یؤذن للذین کفروا، و لا هم یستعتبون؛ و روزى که از هر امتى شهیدى مبعوث کنیم و دیگر به آنان که کافر شدند اجازه داده نشود و عذرشان پذیرفته نشود.» (نحل/ 84) «و وضع الکتاب و جی ء بالنبیین، و الشهداء؛ و کتاب را مى گذارند، و انبیاء و شهداء را مى آورند.» (زمر/ 69)
به طورى که ملاحظه مى کنید، در این آیات شهادت مطلق آمده، و از ظاهر همه مواردش بر مى آید که منظور از شهادت، شهادت بر اعمال امتها، و نیز بر تبلیغ رسالت است، هم چنان که آیه: «فلنسئلن الذین أرسل إلیهم، و لنسئلن المرسلین؛ سوگند که از مردمى که فرستادگان به سویشان گسیل شدند، و نیز از فرستادگان پرسش خواهیم کرد.» (اعراف/ 6) نیز به این معنا اشاره مى کند، چون هر چند که این پرسش در آخرت و در قیامت صورت مى گیرد، ولى تحمل این شهادت در دنیا خواهد بود، هم چنان که آیه: «و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم، فلما توفیتنی، کنت أنت الرقیب علیهم، و أنت على کل شی ء شهید؛ من تا در میانه آنان بودم، شاهد بر آنان بودم، ولى همین که مرا میراندى، دیگر خودت مراقب آنان بودى، و تو بر هر چیزى شهید و مراقبى.» (مائده/ 117) هم که حکایت کلام عیسى (ع) است و نیز آیه «و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا؛ روز قیامت عیسى بر مردم خود گواه است.» (نساء/ 159) همین معنا را دست می دهد.
پر واضح است که حواس عادى و معمولى که در ما است، و نیز قواى متعلق به آن حواس، تنها و تنها می تواند شکل ظاهرى اعمال را ببیند، و گیرم که ما شاهد بر اعمال سایر امتها باشیم در صورتى که بسیارى از اعمال آنها در خلوت انجام می شود تازه تحمل شهادت ما از اعمال آنها تنها مربوط به ظاهر و موجود آن اعمال می شود، نه آنچه که براى حس ما معدوم، و غایب است، و حقایق و باطن اعمال، و معانى نفسانى از کفر و ایمان و فوز و خسران و بالاخره هر آنچه که از حس آدمى پنهان است، که راهى براى درک و احساس آن نیست احوالى درونى است، که مدار حساب و جزاى رب العالمین در قیامت و روز بروز سریره ها بر آن است، هم چنان که خودش فرمود: «و لکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم؛ خدا شما را به آنچه در دلهایتان پیدا شده مؤاخذه مى کند.» (بقره/ 225)
پس این احوال چیزى نیست که انسان بتواند آن را درک نموده، و بشمارد، و از انسانهاى معاصر تشخیص دهد، تا چه رسد به انسانهاى غایب، مگر کسى که خدا متولى امر او باشد، و به دست خود اینگونه اسرار را براى او کشف کند، که وجود چنین فردى از آیه «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة، إلا من شهد بالحق و هم یعلمون؛ این خدایان دروغین که مشرکین به جاى خدا می خوانند، مالک شفاعت نیستند، تنها مالک شفاعت کسى است که به حق شاهد باشد، و هم علم داشته باشند.» (زخرف/ 86) استفاده می شود که عیسى (ع) به طور قطع از این افراد است، که خداى تعالى درباره اش فرموده که از شهیدان است هم چنان که در دو آیه قبل گذشت، پس او شهید به حق است، و عالم به حقیقت.
معناى صحیح "شهادت" در آیات قرآنى، تحمل (دیدن) حقائق اعمال مردم است. خلاصه کلام این شد که شهادت مورد نظر آیه، این نیست که به قول آن مفسر، امت داراى دینى کامل و جامع حوائج جسمانى و روحانى باشد، چون علاوه بر اینکه معنایى است خلاف ظاهر کلمه شهادت، خلاف ظاهر آیات شریفه قرآن نیز هست. بلکه عبارت است از تحمل دیدن حقایق اعمال، که مردم در دنیا انجام مى دهند، چه آن حقیقت سعادت باشد چه شقاوت چه رد، و چه قبول، چه انقیاد، و چه تمرد. و سپس در روز قیامت بر طبق آنچه دیده شهادت دهد، روزى که خداى تعالى از هر چیز استشهاد مى کند، حتى از اعضاء بدن انسان شهادت مى گیرد.
روزى که رسول مى گوید: «یا رب إن قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا؛ پروردگارا امت من این قرآن را متروک گذاشتند.» (فرقان/ 30) و معلوم است که چنین مقام کریمى شان همه امت نیست، چون کرامت خاصه ایست براى اولیاء طاهرین از ایشان، و اما صاحبان مرتبه پائین تر از اولیاء که مرتبه افراد عادى و مؤمنین متوسط در سعادت است، چنین شهادتى ندارند، تا چه رسد به افراد جلف و تو خالى، و از آن پائین تر، فرعونهاى طاغى این امت، (که هیچ عاقلى جرأت نمى کند بگوید این طبقه از امت نیز مقام شهادت بر باطن اعمال مردم را دارا هستند). پس مراد از شهید بودن امت، این است که شهدای نامبرده و داراى آن خصوصیات، در این امت هستند، هم چنان که در قضیه تفضیل بنى اسرائیل بر عالمیان معنایش این است که افرادى که بر همه عالمیان برترى دارند، در این امتند، نه اینکه تک تک بنى اسرائیلیان بر عالمیان برترند، بلکه وصف بعض را به کل نسبت داده، براى اینکه این بعض در آن کل هستند، و از آن جمعیتند، پس شهید بودن امت اسلام به همین معناست، که در این امت کسانى هستند که شاهد بر مردم باشند، و رسول، شاهد بر آنان باشد.
حال اگر بگویى آیه: «و الذین آمنوا بالله و رسله، أولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم؛ کسانى که به خدا و فرستادگانش ایمان مى آورند، آنان نزد پروردگارشان صدیقین و شهدا هستند.» (حدید/ 19) دلالت دارد بر اینکه عموم مؤمنین شهدا هستند. در جواب مى گوئیم: (اگر جمله عند ربهم) نبود درست بود، ولیکن این جمله مى فهماند که چنین کسانى نزد پروردگارشان یعنى در قیامت از شهدا خواهند بود، پس معلوم مى شود در دنیا داراى این مقام نیستند، نظیر آیه «و الذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بإیمان، ألحقنا بهم ذریتهم؛ کسانى که ایمان آوردند، و ذریه شان در ایمان پیرویشان کردند ما ذریه شان را به ایشان ملحق مى کنیم.» (طور/ 21) علاوه بر اینکه آیه اى که ذکر گردید مطلق است، و دلالت دارد بر اینکه همه مؤمنین در همه امتها نزد خدا شهید می شوند، بدون اینکه مؤمنین این امت خصوصیتى داشته باشند، پس شما نمی توانید به این آیه استدلال کنید بر اینکه مؤمنین این امت همه شهیدند، و به فرضى که استفاده از آیه را بگیرید، و بگوئید. مراد از آنان که ایمان آوردند همه مسلمانان نیستند، بلکه پیشگامان از ایشانند، یعنى امت دست اول که درباره شان فرموده: «و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار؛ پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند.» (توبه/ 100) ما نیز در پاسخ مى گوییم: باز هم دعوى شما را که همه امت دست اول شهید باشند اثبات نمى کند.
اگر بگویى وسط قرار دادن این امت چه ربطى دارد به اینکه بعضى از افرادش شاهد بر اعمال، و رسول شاهد بر شاهدان باشد؟ پس در هر حال اشکال وارد است، هم به تقریب سابق و هم به این تقریب، در جواب مى گوییم معناى شهادت غایتى است که در آیه شریفه متفرع بر وسط بودن امت شده، قهرا وسط بودن معنایى است که شهادت و شهدا را دنبال دارد، به دلیل اینکه در سوره حج فرموده: «یا أیها الذین آمنوا ارکعوا، و اسجدوا، و اعبدوا ربکم، و افعلوا الخیر، لعلکم تفلحون* و جاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج، ملة أبیکم إبراهیم، هو سماکم المسلمین من قبل، و فی هذا، لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء على الناس، فأقیموا الصلاة، و آتوا الزکاة، و اعتصموا بالله، هو مولاکم، فنعم المولى و نعم النصیر؛ اى کسانى که ایمان آوردید، رکوع و سجده کنید، و پروردگار خود را بپرستید، و عمل خیر انجام دهید، باشد که رستگار گردید. در راه خدا آن طور که شایسته او باشد جهاد کنید، او شما را برگزید، و در دین هیچ حرجى بر شما قرار نداد، این همان ملت و کیش پدرتان ابراهیم است، او شما را از پیش و هم در این عصر مسلمان نام نهاد، و تا رسول شهید بر شما، و شما شهیدان بر مردم باشید، پس نماز به پا دارید، و زکات دهید، و به خدا تمسک کنید، که او سرپرست شما است، و چه مولاى خوبى، و چه ناصر خوبى.» (حج/ 77- 78)
چون در این آیه شریفه شهید بودن رسول بر شهیدانى که شهداى بر مردمند و شهید بودن آنها بر مردم، متفرع شده است. بر (اجتباء؛ برگزیدن)، و نیز بر نبودن حرج در دین، آن گاه دین را تعریف کرده به اینکه همان ملت ابراهیم است، که قبل از این شما را مسلمان نامید، همانجا که از پروردگارش مسئلت کرد: «و من ذریتنا أمة مسلمة لک؛ از نسل ما امتى فرمانبردار خود پديد آر.» (بقره/ 128) و خداى تعالى دعایش را مستجاب نموده، شما را مسلمان کرد، یعنى تسلیم احکام و اوامر خود کرد، بدون اینکه حتى یک عصیان و استنکاف داشته باشید، و به همین جهت حرج در دین را از شما برداشت، تا هیچ یک از احکامش بر شما دشوار نباشد.
پس شمائید که اجتباء شده اید، و شمائید که به سوى صراط مستقیم هدایت گشته، تسلیم احکام و اوامر پروردگارتان شده اید، و اگر ما شما را (اجتباء و هدایت و تسلیم) کردیم، براى این بود که رسول، شاهد بر شما شود، و شما شاهد بر مردم شوید، یعنى واسطه میانه رسول و مردم باشید، از یک طرف متصل به مردم باشید، و از طرفى دیگر به رسول. در اینجاست که دعاى ابراهیم در شما و در رسول مصداق مى یابد، چون آن جناب عرضه داشت: «ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم، یتلوا علیهم آیاتک، و یعلمهم الکتاب و الحکمة، و یزکیهم؛ پروردگار ما در میانه امت مسلمه رسولى بر انگیز، تا آیات تو را بر آنان تلاوت کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد، و تزکیه شان کند.» (بقره/ 129) در نتیجه شما امت مسلمه اى می شوید که رسول علم کتاب و حکمت را در قلوبتان ودیعه مى سپارد، و به تزکیه او مزکى مى شوید، و با در نظر گرفتن این که تزکیه به معناى تطهیر از پلیدیهاى قلبى، و خالص کردن دل براى عبودیت است، و معناى اسلام هم به بیانى که گذشت همین است، روشن مى شود که شما امت مسلمه اى مى شوید خالص در عبودیت براى خدا، و رسول در این مقام پیشقدم و هادى و مربى شما است او در این مقام تقدم بر همه دارد و شما واسطه اید براى رساندن مردم به او و در اول آیه و آخر آن قرینه هایى است که بر آنچه ما از آیه استفاده کردیم دلالت می کند، دلالتى که بر هیچ متدبرى پوشیده نیست.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 صفحه 482
يعقوب جعفرى- تفسیر کوثر- جلد 2 صفحه 373
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها