دلائل خاتمیت پیامبر اسلام
فارسی 5010 نمایش |آیه 40 از سوره مبارکه احزاب «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شی ء علیما؛ محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولیکن فرستاده ى خدا و خاتم پیامبران است، و خدا به هر چیزى داناست.»
گرچه براى اثبات مسئله ی خاتمیت کافى است، ولى دلیل خاتمیت پیامبر اسلام (ص) منحصر به آن نمى باشد، چه اینکه هم آیات دیگرى در قرآن مجید به این معنى اشاره مى کند، و هم روایات فراوانى در این باره وارد شده است.
از جمله در آیه 19 سوره انعام مى خوانیم: «و أوحی إلی هذا القرآن لأنذرکم به و من بلغ؛ این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى رسد انذار کنم (و به سوى خدا دعوت نمایم).» وسعت مفهوم تعبیر و من بلغ (تمام کسانى که این سخن به آنها مى رسد) رسالت جهانى قرآن و پیامبر اسلام را از یک سو و مسأله خاتمیت را از سوى دیگر روشن مى سازد. آیات دیگرى که عمومیت دعوت پیامبر اسلام (ص) را براى جهانیان اثبات مى کند مانند «تبارک الذی نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا؛ جاوید و پربرکت است خداوندى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا تمام اهل جهان را انذار کند.» (فرقان/ 1) و مانند «و ما أرسلناک إلا کافة للناس بشیرا و نذیرا؛ ما تو را جز براى عموم مردم به عنوان بشارت و انذار نفرستادیم.» (توبه/ 28) و آیه «قل یا أیها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعا؛ بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم.» (اعراف/ 158)
با توجه به وسعت مفهوم "عالمین" و "ناس" و "کافة" نیز مؤید این معنى است از این گذشته اجماع علماء اسلام از یک سو و ضرورى بودن این مساله در میان مسلمین از سوى دیگر، و روایات فراوانى که از پیامبر و دیگر پیشوایان اسلام رسیده از سوى سوم مطلب را روشنتر مى سازد که به عنوان نمونه به ذکر چند روایت زیر قناعت مى کنیم!
1- در حدیث معروفى از پیامبر (ص) مى خوانیم که فرمود: «حلالى حلال الى یوم القیامة و حرامى حرام الى یوم القیامة؛ حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام.»این تعبیر بیانگر ادامه این شریعت تا پایان جهان مى باشد. گاهى حدیث فوق به صورت «حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة لا یکون غیره و لا یجی ء غیره» نیز نقل شده است: «حلال محمد همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او همیشه تا قیامت حرام است، غیر آن نخواهد بود و غیر او نخواهد آمد.»
2- حدیث معروف "منزله" که در کتب مختلف شیعه و اهل سنت در مورد على (ع) و داستان ماندن او به جاى پیامبر در مدینه به هنگام رفتن رسول خدا (ص)، به سوى جنگ تبوک آمده نیز کاملا مسأله خاتمیت را روشن مى کند، زیرا در این حدیث مى خوانیم پیامبر به على (ع) فرمود: «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى؛ تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى، جز اینکه بعد از من پیامبرى نیست.» (بنابراین تو همه منصبهاى هارون را نسبت به موسى دارى جز نبوت)
3- این حدیث نیز مشهور است و در بسیارى از منابع اهل سنت نقل شده که فرمود: «مثلى و مثل الانبیاء کمثل رجل بنى بنیانا فاحسنه و اجمله، فجعل الناس یطیفون به یقولون ما رأینا بنیانا احسن من هذا الا هذه اللبنة، فکنت انا تلک اللبنة؛ مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردى است که بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائى زیباتر از این نیست جز اینکه جاى یک خشت آن خالى است و من همان خشت آخرینم.»
این حدیث در صحیح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده، حتى در یک مورد در ذیل آن این جمله آمده است: «و انا خاتم النبیین.» و در حدیث دیگرى در ذیل آن مى خوانیم: «جئت فختمت الانبیاء؛ آمدم و پیامبران را پایان دادم.» و نیز در صحیح بخارى (کتاب المناقب) و مسند احمد حنبل، و صحیح ترمذى، و نسایى و کتب دیگر نقل شده، و از احادیث بسیار معروف و مشهور است و مفسران شیعه و اهل سنت مانند طبرسى در مجمع البیان و قرطبى در تفسیرش ذیل آیه مورد بحث آورده اند.
4- در بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه نیز خاتمیت پیامبر اسلام (ص) صریحا آمده است از جمله در خطبه 173 در توصیف پیامبر اسلام (ص) چنین مى خوانیم: «امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته؛ او (محمد) امین وحى خدا، و خاتم پیامبران، و بشارت دهنده رحمت و انذار کننده از عذاب او بود.» و در خطبه 133 چنین آمده است: «ارسله على حین فترة من الرسل، و تنازع من الالسن، فقفى به الرسل و ختم به الوحى؛ او را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامى که میان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده و وحى را با او ختم نمود.» و در خطبه نخستین نهج البلاغه بعد از شمردن برنامه هاى انبیاء و پیامبران پیشین مى فرماید: «الى ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (ص) لانجاز عدته و اتمام نبوته؛ تا زمانى که خداوند سبحان محمد (ص) رسولش را براى تحقق بخشیدن به وعده هایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود.»
5- و در پایان خطبه حجة الوداع همان خطبه اى که پیامبر اسلام (ص) در آخرین حج و آخرین سال عمر مبارکش به عنوان یک وصیتنامه جامع براى مردم بیان کرد نیز مساله خاتمیت صریحا آمده است آنجا که مى فرماید: «الا فلیبلغ شاهد کم غائبکم لا نبى بعدى و لا امة بعدکم؛ حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از من پیامبرى نیست، و بعد از شما امتى نخواهد بود.» سپس دستهاى خود را به سوى آسمان بلند کرد آن چنان که سفیدى زیر بغلش نمایان گشت و عرضه داشت: «اللهم اشهد انى قد بلغت؛ خدایا گواه باش که من آنچه را باید بگویم گفتم.»
6- در حدیث دیگرى که در کتاب کافى از امام صادق (ع) آمده است چنین مى خوانیم: «ان الله ختم بنبیکم النبیین فلا نبى بعده ابدا و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده ابدا؛ خداوند با پیامبر شما سلسله انبیاء را ختم کرد، بنابراین هرگز بعد از او پیامبرى نخواهد آمد و با کتاب آسمانى شما کتب آسمانى را پایان داد پس کتابى هرگز بعد از آن نازل نخواهد گشت.»
حدیث در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است به طورى که در کتاب معالم النبوة 135 حدیث از کتب علماء اسلام از شخص پیامبر (ص) و پیشوایان بزرگ اسلام در این زمینه جمع آورى شده است.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 17 صفحه 341
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها