مراد از سنگ در آیه 6 سوره تحریم

فارسی 4401 نمایش |

قرآن کریم در آیه 6 سوره تحریم درباره آتش جهنم فرموده است: «آتشی که وقودش انسانها هستند و سنگ» مقصود از سنگ چیست؟ بعضی از مفسرین به صورت احتمال گفته اند شاید مقصود این بت هایی هستند که مسجود مردم قرار می گیرند، معبودها که اغلب سنگی بود. ولی بعضی دیگر که دقیق تر فکر کرده و نظر داده اند گفته اند: یکی از تفاوت های دنیا و آخرت این است که در دنیا اگر انسانی را بخواهند آتش بزنند حداکثر این است که بدنش را آتش می زنند. حال اگر آتش نمرود هم در دنیا باشد، با هر وسیله ای بخواهد باشد، با زغال سنگ یا کنده یا هیزم یا چوب های آتش زا، چه می کند؟ آخرش بدن انسان را خاکستر می کند، دیگر از این بیشتر نیست. آیا آتش دنیا می تواند روح انسان را آتش بزند؟ یعنی آیا می تواند در دنیا آتشی وجود داشته باشد که از دل انسان و از آن کمون روح انسان طلوع کند؟ نه، آتش دنیا به آن دسترسی ندارد. روح انسان که مرکز فکرها و احساس هاست و با آن روح انسان می اندیشد و فکر می کند و می خواهد و دشمنی می ورزد، او از آتش های دنیا مصون است.
ولی قرآن در آیه ای که در سوره همزه است جمله ای گفته است: «ویل لکل همزه لمزه* الذی جمع مالا و عدده* یحسب ان ماله اخلده* کلا لینبذن فی الحطمه* و ما ادریک ما الحطمه* نار الله الموقده* التی تطلع علی الافئده* انها علیهم موصده* فی عمد ممدده؛ وای به حال این عیبجویان (عیبجویی غیر از انتقاد است که انتقاد گاهی به حق است، عیبجویی یعنی مسخره چی گری، اشخاصی که کار و شغلشان این است که مردم را به یک شکلی خفیف و تحقیر کنند، با چشمشان، با گوششان، با شکلک در آوردن، در خیابان یک کسی راه می رود، پشت سرش تقلیدش را در بیاورند، این هایی که شانشان فقط این شده است که آبرو و حیثیت مردم را بریزند.) «الذی جمع مالا و عدده» آن که ثروت فراوانی جمع کرد و مرتب می شمارد که چقدر زیاد شده است. شاید منظور این باشد که از همین راه، ثروت هایی هم به دست آورده و معبودش هم این ثروت است. اینکه می گوید "و عدده" مرتب می شمارد، وقتی که برای انسان ثروت هدف بشود «گویی خودش همان ثروت شده است».
اخیرا کتابی در فلسفه اخلاق مطالعه می کردم، دیدم اصطلاح خیلی خوبی فرنگی ها دارند. به فارسی به کلمه "تثبیت" ترجمه شده است. می گویند انسان گاهی در یک چیزهایی "تثبیت" می شود، یعنی شخصیتش در همان شیء ثابت می ماند، شخصیت او می شود عین آن. بعد مثال می زند، می گوید با اینکه انسان باید به پول مثل یک وسیله برای خود نگاه کند، ولی گاهی خود را وسیله برای پول قرار می دهد، شخصیتش در پول تثبیت می شود، یعنی همه چیز او می شود پول، او بودن او و تمام شخصیتش می شود پول. وقتی که پول را می شمارد گویی خودش را دارد می شمارد. اگر مثلا یک تومان بر پول اضافه شده، چیزی بر خودش اضافه شده، اگر یک تومان از پول کم شده، قطعه ای از جان او کم شده است.
«یحسب ان ماله اخلده» خیال می کند این ثروت می تواند او را جاویدان کند. انسان می تواند جاویدان شود ولی نه از راه ثروت. آن که انسان را جاویدان می کند ثروت نیست. "کلا" سخن مگو، رها کن، حرف آخر را بزن «لینبذن فی الحطمه» این پرت خواهد شد در حطمه. بعد می گوید: «و ما ادریک ما الحطمه» چه می دانی حطمه چیست «نارالله الموقده» آتش افروخته الهی، آن که طلوع می کند بر دل ها نه بر جسم ها:   «التی تطلع علی الافئده» آتشی که بر دل ها طلوع می کند، یعنی این از آن آتش ها نیست که فقط بدن را بسوزاند (بدن را بسوزاند خاکسترش می کند) آتشی است که بر دلها «طلوع می کند».
در جای دیگر همین دل ها را تشبیه به سنگ می کند، می گوید دل های سنگ و بدتر از سنگ «کالحجاره او اشد قسوه» (بقره/ 74) آنگاه گفته اند اینجا که قرآن در آیه 24 سوره بقره می گوید: «وقودها الناس و الحجاره» انسان ها و سنگ ها مایه های احتراق هستند، این سنگ ها یعنی انسان ها، آنجا که می گوید انسان ها، یعنی انسان ها با آن جسمشان، انسانها با آن اعمال تجسم یافته شان، ولی آن آتش منحصر به آتش جسمانی نیست ("والحجاره" و دل های سنگشان).

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 8- صفحه 95-98

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها