تأثیر گناه در کسالت و سنگینی روح انسان

فارسی 4301 نمایش |

در کتاب آشنایی با قرآن جلد 8 درباره واژه «أثیم» بدین گونه توضیح داده شده است: اثم به معنی گناه است ولی بیشتر به اثر گناه نظر دارد. یک وقت ما می گوییم عاصی. عاصی یعنی عصیانگر، متمرد، کسی که امر خدای خودش را تمرد کند (عاصی در اصطلاح قرآن). این کلمه بیشتر از این نمی فهماند که امر خدا را تمرد کرده است. ولی اگر بگوییم مذنب، مذنب از ماده ذنب است. ذنب یعنی دم و دنباله.
قرآن در مورد کارهای خیر یک تعبیر دارد و در مورد کارهای شر تعبیر دیگری دارد و این خودش شامل یک نکته بسیار دقیق علم النفسی و روان شناسی روحی و معنوی است و آن این است که کار خیر به انسان نیرو می دهد و سنگینی او را بر طرف می کند، انسان را چالاک می کند، به انسان قدرت و بال می دهد. هر چه انسان در کار خیر بیشتر وارد شود روحش سبک بارتر و سبکبال تر و قدرتمندتر می شود، مثل اینکه پا برای رفتن بیشتر پیدا می کند و بال برای پرواز پیدا می کند. بر عکس، کار شر بار برای انسان درست می کند. با هر گناهی مثل اینکه یک چیزی روی دوش انسان می گذارند، قدرت تحرک را از انسان می گیرد و لهذا در قرآن به گناه می گوید وزر، یعنی بار و در سوره نحل آیه 25 اینچنین می فرماید: «لیحملوا اوزارهم کاملة یوم القیامة؛ این بارهای سنگینشان را باید تا روز قیامت به دوش خود حمل کنند» و تعبیرات دیگری از این قبیل.
یکی از تعبیرات، خود همین «ذنب» است که از ماده «ذنب» است. ذنب یعنی دم. هر گناهی گویی یک دم برای انسان درست می کند، یعنی برای انسان دنباله درست می کند. این باز اشاره به جنبه دیگری است که چگونه گناهان، انسان را سنگین می کند و جلوی تحرک انسان را می گیرد. کار خیر به انسان نیرو می دهد. در مقام تشبیه به بدن مثال می زنیم (البته مربوط به روح است). انسان بدنی دارد فرض کنید شصت کیلو، نیرویی هم دارد که با همین بدن می تواند با سرعت چقدر بدود، با همین بدن می تواند چقدر کوهنوردی کند. یک وقت چیزی بر نیروی بدنی اش می افزاید، قهرا بر قدرت دویدن و تحرکش می افزاید و یک چیز ممکن است بر عکس از نیروی بدنی او بکاهد از باب اینکه بر وزن بدن می افزاید، مثل اینکه باری را روی دوشش بگذارند، بگویند این شش کیلو بار همیشه روی دوش تو باشد. اثیم از این لغات است. اثیم از ماده اثم است. به گناه از آن جهت «اثم» می گویند که اثری روی قلب انسان می گذارد و قلب انسان را کدر و زنگ زده می کند.
در سوره مائده آیه 2 آمده است: «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان؛ در راه نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید، و در اثم (گناه) و تعدی دستیار هم نشوید». مکرر این حدیث را خوانده ایم که بعد از نزول این آیه مردی به نام وابصه خدمت رسول اکرم (ص) می آید و می خواهد از پیغمبر اکرم تعریف بر و تقوا را از یک طرف و تعریف اثم و عدوان را از طرف دیگر بپرسد، مخصوصا می خواهد بداند که اثم یعنی چه؟ هنوز شروع به سخن نکرده بود که پیغمبر اکرم فرمود: وابصه! آیا بگویم آمده ای از من چه سوال کنی؟ بفرمایید یا رسول الله! آمده ای از من بپرسی که اثم و بر چیست؟ بله یا رسول الله، برای همین آمده ام. نوشته اند پیغمبر اکرم با دو انگشتشان به سینه وابصه اشاره کردند و فرمودند: «استفت قلبک، استفت قلبک» این استفسار را از قلب خودت بکن، جواب این فتوا را از قلب خودت بگیر، یعنی این یک حقیقتی است که انسان از قلب خود احساس می کند که این کار خیر است، چون احساس روشنایی و سبکی و تحرک و نشاط می کند و آن را از قلب خود احساس می کند که اثم است، چون احساس می کند سنگین شد، کسل شد، کدر و مکدر شد.
حال درباره اینها می فرماید این اثیم ها، یعنی این غرق شدگان در آثار سو گناه. «عتل بعد ذلک» (قلم/13) بعد از همه این حرف ها باز صفات دیگری دارند. عتل است. «عتل» در زبان عرب آدمی را می گویند که در رفتار شخصی و معاشرتی، فظ و غلیظ و خشن است. یک افراد بسیار خشن و فوق العاده تندخو و عصبانی. معمولا افرادی که دچار آن گونه بیماری ها هستند دچار این بیماری هم می شوند، یعنی تندخو و خشن و بد اخلاق و بد برخورد، ذلیل، یک انسان بی عقل و بی ریشه و بی بنیاد.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 8- صفحه 270-272

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها