جایگاه منابع چهارگانه فقه در تشیع
فارسی 4570 نمایش |منابع فقه در تشیع چهار چیز است: کتاب، سنت، اجماع، عقل. در این مکتب فقهی با اینکه رأی و قیاس مردود گشت، عقل و برهان معتبر شناخته شد. در مکتب شیعه وظیفه یک فقیه این نیست که به لفظ، جمود کند و حکم هر واقعه جزئی را از قرآن کریم یا حدیث بخواهد، و این هم نیست که به بهانه نبودن حکم یک مسأله، به خیال بافی و قیاس بپردازد، وظیفه فقیه "تفریع" و رد فروع بر اصول است. اصول اسلامی در کتاب (قرآن)، و سنت موجود است. فقط یک "هنر" لازم است و آن هنر "اجتهاد" یعنی تطبیق هوشیارانه و زیرکانه کلیات اسلامی بر جریانات متغیر و زودگذر است. در کتاب اصول کافی بابی دارد تحت همین عنوان که: هیچ مسأله ای نیست مگر اینکه اصول آن در کتاب و سنت هست. فقه و اجتهاد شیعه، مانند کلام و فلسفه، راه مستقلی طی کرد. در فقه شیعه، اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامری و قاعده ملازمه حکم عقل و شرع، مورد تأیید قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد، محفوظ ماند. اما رأی و قیاس بیش از آنچه در میان گروه اهل حدیث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در میان شیعه مورد تخطئه قرار گرفت.
اصل "عدل" و اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامری، و بالطبع اصل حسن و قبح عقلی و اصل حجیت عقل، به عنوان زیر بنای فقه اسلامی شیعی معتبر شناخته شد، و بالاخره اصل "عدل" جای خویش را در فقه اسلامی بازیافت. در فقه شیعه میان عقل و خیال، و به عبارت دیگر میان برهان عقلی و قیاس ظنی که همان تمثیل منطقی است تفکیک شد. در فقه شیعه اهم وظایف و مسؤولیتهای علمای امت، "اجتهاد" است. اجتهاد یعنی کوشش عالمانه با متد صحیح برای درک مقررات اسلام با استفاده از منابع: کتاب، سنت، اجماع، عقل. اجتهاد یا تفقه، در دوره خاتمیت وظیفه بسیار حساس و اساسی بر عهده دارد و از شرایط امکان جاوید ماندن اسلام است. اجتهاد را به حق نیروی محرکه اسلام خوانده اند.
ابن سینا فیلسوف بزرگ اسلامی با روشن بینی خاصی این مساله را طرح می کند، می گوید: "کلیات اسلامی ثابت و لایتغیر و محدود است و اما حوادث و مسائل، نامحدود و متغیر است و هر زمانی مقتضیات مخصوص خود و مسائل مخصوص خود دارد. به همین جهت ضرورت دارد که در هر عصر و زمانی گروهی متخصص و عالم به کلیات اسلامی و عارف به مسائل و پیش آمدهای زمان، عهده دار اجتهاد و استنباط حکم مسائل جدید از کلیات اسلامی بوده باشند. علمای اسلام در دوره های درخشان تمدن اسلامی که جامعه ای بسیط بدوی به سرعت رو به گسترش و توسعه گذاشت، آسیا و قسمت هایی از اروپا و آفریقا را در بر گرفت و بر ملت ها و نژادهای گوناگون که هر کدام سابقه و فرهنگ خاصی داشتند حکومت کرد و هزارها مساله نو و جدید به وجود آورد به خوبی از عهده وظیفه ای که به آنها محول شده بود بر آمدند و اعجاب جهانیان را برانگیختند.
علمای اسلام ثابت کردند که منابع اسلامی اگر مقرون به حسن تشخیص و حسن استنباط باشد قادر است با یک اجتماع متحول و متکامل پیش برود و آن را راهنمایی کند، ثابت کردند که حقوق اسلامی زنده است و قابلیت دارد با مقتضیات ناشی از پیشرفت زمان، هماهنگی کند و به احتیاجات هر عصری پاسخ بگوید. شرق شناسان و حقوقدانان که تاریخ فقه اسلامی را در آن عصر مطالعه کرده اند به این حقیقت معترف اند و حقوق اسلامی را یک مکتب حقوقی مستقل و زنده شناخته اند. البته در دنیای اسلام به علل مختلف جریانهای نامطلوبی در موضوع شناخت قرآن پیش آمد که در انحطاط مسلمین تأثیر بسزایی داشته است و متأسفانه هنوز هم ریشه های آن افکار منحط و خطرناک در جامعه ما وجود دارد. در میان علمای شیعه در سه چهار قرن پیش افرادی پیدا شدند که معتقد بودند قرآن حجت نیست. اینها از میان منابع چهارگانه فقه که از طرف علمای اسلام به عنوان معیار شناخت مسائل اسلامی عرضه شده بود، یعنی قرآن و سنت و عقل و اجماع، سه منبع را قبول نداشتند. در مورد اجماع می گفتند این رسم سنی هاست و نمی توان از آن تبعیت کرد. در خصوص عقل می گفتند با این همه خطای عقل اعتماد به آن جایز نیست. اما در مورد قرآن محترمانه ادعا می کردند که قرآن بزرگتر از آن است که ما آدمهای حقیر بتوانیم آن را مطالعه کنیم و در آن بیندیشیم. فقط پیامبر و ائمه حق دارند در آیات قرآن غور کنند (تفکر عمیق) ما فقط حق تلاوت آیات را داریم. این گروه همان اخباریین هستند. اخباریین تنها مراجعه به اخبار و احادیث را جایز می دانستند، شاید تعجب کنید اگر بدانید در بعضی از تفاسیری که توسط این افراد نوشته شد هر جا در ذیل هر آیه اگر حدیثی بود، آن را ذکر می کردند و اگر حدیثی وجود نداشت از ذکر آیه خودداری می کردند، آنطور که گویی اصلا آن آیه از قرآن نیست. این عمل یک نوع ظلم و جفا بود بر قرآن و پیداست که جامعه ای که کتاب آسمانی خود، آن هم کتابی مانند قرآن را به این شکل طرد کند و آن را بدست فراموشی بسپارد هرگز، در مسیر قرآن حرکت نخواهد کرد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن2-1- صفحه 25-24
ختم نبوت- صفحه 70-69
عدل الهی- مقدمه صفحه 37
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها