همراه بودن ملکوت برزخی انسان با او در برزخ
فارسی 4490 نمایش | بهشت و دوزخ برزخی
انسان که از دنیا میرود در بهشتی و یا جهنمی داخل میشود که آن را بهشت و جهنم برزخی گویند که نسبت به بهشت و جهنم قیامت خیلی ضعیف تر است، و لذا در بعضی از روایات وارده چنین تعبیر شده است که در عالم قبر و برزخ دری به بهشت قیامتی یا جهنم قیامتی او می گشایند؛ و به همان میزانی که از بازشدن در و تماشای آن منظره های جالب و حیرت انگیز انسان لذت میبرد، و یا از رؤیت دود و دخان و آتش و سعیر و زقوم و حمیم و ثعبان و أفاعی در رنج و اضطراب می افتد، به همان میزان این بهشت یا جهنم برزخی نمونه و اثری از قیامت است، و بر این اساس موجودیت بهشتی یا جهنمی خود را به دست آورده است.
و در بعضی از روایات این را بهشت دنیا نامیده اند؛ و مرحوم مجلسی رضوان الله علیه در کتاب عدل و معاد از "بحارالانوار" از آن به بهشت و جهنم دنیا تعبیر نموده و بابی را به این عنوان منعقد ساخته است.
بهشت حضرت آدم (ع)
و علتش آنستکه عالم برزخ از تتمه عالم دنیاست. و لذا از بهشتی که آدم ابوالبشر (ع) در آنجا بود نیز به بهشت دنیا تعبیر شده است، چون از مقدمات دنیا و متصل به آن و موجب آمادگی و تهیه آمدن به دنیا بوده است.
در «علل الشرائع» با سند از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده است که «میگوید از آن حضرت درباره بهشت آدم سؤال کردم، فرمود: بهشتی بود از بهشت های دنیا که در آن خورشید و ماه طلوع داشتند، و اگر از بهشت های خلد بود هیچگاه از آن خارج نمی شد».
و پس از آنکه برزخ سپری شد و در صور دمیده شد، آنوقت انسان به بهشت قیامتی میرود. انسان که در برزخ وارد میشود با موجودیت و فعلیت خود وارد میشود. در این دنیا خودیت و ملکات او مختفی است، ظاهر او و ظاهر کردار او پیداست؛ در عالم برزخ این مختفیات یک درجه ظهور پیدا میکند و أعمالش به صورت ملکوتی که دارد ظاهر میگردد، و ملکاتش که روی خودیت و شخصیت او اثر گذاشته اند با انسان در برزخ ظهور می نماید.
«و یوم یعض الظالم علی ' یدیه یقول یـالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا * یـاویلتی ' لیتنی لم أتخذ فلانا خلیلا * لقد أضلنی عن الذکر بعد إذ جآءنی و کان الشیطان للاءنسان خذولا * و قال الرسول یـارب إن قومی اتخذوا هذا القرءان مهجورا؛ در روز قیامت شخص ستمگر انگشت ندامت به دندان میگزد و میگوید: ای کاش که من راهی با رسول خدا پیدا نموده بودم، ای کاش که من فلان را دوست و خلیل خود نمیگرفتم! او مرا از قرآن و ذکر خدا، بعد از آنکه بسوی من آمد، باز داشت؛ و البته شیطان موجب خذلان انسان است. و رسول خدا میگوید: بار پروردگار من! حقا امت و قوم من این قرآن را مهجور داشتند و از آن دوری کردند» (فرقان/27 تا 30).
در این آیات که شیطان را خذول و منحرف کننده معرفی میکند و در عین حال، فلان را گمراه کننده از ذکر و قرآن می شمارد، معلوم میشود که فلان، محل ظهور شیطان و نفس اماره و بالاخره فلان، مرکز و محور تجلیات نفس خود او بوده است؛ پس در حقیقت و معنی، انسان از خودش و موجودیتش گلایه دارد، آن خودی و شخصیتی که تمام مصائب و ابتلائات و امتحانات بوسیله او بر انسان وارد میگردد و محور پذیرش یا عدم قبول سعادت و سخن حق است.
این نفس، همان قرین سوئی است که در آنجا انسان تقاضا دارد بین او و خودش به قدر فاصله مشرقین جدائی بوده باشد و درباره او «قدأفلح من زکی'ها؛ بی شک هر که خود را تزکیه کرد رستگار شد» (شمس/9) فرموده است. و یا همان نفس ملکوتی و رحمانی و زیبا و جمیل و سریع الاءدراک و محل لطف و کانون محبت و تراوش خیرات است که درباره او «وقد خاب من دساها؛و بی گمان آن که خود را بیالود، محروم گشت» فرموده است (شمس/10).
انسان که در میان قبر میرود این نفس نیز با انسان قرین و ملازم است و از او سؤال میکند تو کیستی که من تا به حال به زیبائی و محبت و انس با تو ندیده ام؟ در پاسخ میگوید: من عمل خودت هستم، من مجموعه منتجه کردار و رفتار خودت هستم، من ظهور ملکات و سجایا و خودیت تو هستم. من از دنیا با تو به اینجا آمده ام و از اینجا تا روز قیامت نیز با تو خواهم بود و وقتی که سر از قبر در می آوری من با تو وارد محشر شده و در پیشگاه عرض و مقام عدل الهی خواهیم رفت.
منـابـع
مرتضی مطهری - آشنایی با قرآن 9 - صفحه 261 تا 265
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها