ویژگی های یک مکتب کامل
فارسی 5066 نمایش | در هر مکتبی چهار چیز است که به یکدیگر گره خورده و وابسته اند.
1- اینکه مخاطب آن مکتب چه کسانی هستند؟ یعنی آنکه آن مکتب برای چه کسانی آمده است؟ آیا برای همه مردم است یا برای گروهی خاص. اگر برای گروهی خاص است آن گروه کیانند؟
2- هدف آن مکتب چیست؟
3- جهان بینی آن مکتب چیست؟ یعنی بر اساس چه نوع شناختی از جهان و از انسان و زندگی او بنا شده است؟
4- محتوای آن مکتب چیست؟ منظور از محتوا یعنی مجموع دستورها و راهنمایی هایی که در آن مکتب آمده است.
این چهار چیز به هم وابسته اند، یعنی جهان بینی چگونه باشد؛ بستگی دارد که مخاطب چه کسانی باشند و بالعکس، مخاطب چه کسانی باشند بستگی دارد که جهان بینی چگونه باشد و بالاخره همه اینها بستگی دارد که هدف چه باشد و باز بستگی دارد همه به اینکه آن مکتب چه محتوایی دارد یعنی چه پیامی برای مخاطبین خود آورده است.
در مسئله مخاطب ها، باید بگوییم که مکتب ها، مسلک ها و آئین ها، خواه آئین های الهی و خواه مسلک های ساختگی هر کدام مخاطبی دارند و از نظر مخاطب با یکدیگر فرق می کنند. مثلا ممکن است یک مکتب رنگ ملیت داشته باشد؛ چنان که غالبا احزابی که تشکیل می گردند رنگ ملی دارند و هدفشان (لااقل بر حسب ادعای خودشان) نجات و رهایی بخشیدن و سعادت ملت خودشان است و روی این حساب مخاطب آنها هم ملت آنهاست و ملت های دیگر مورد خطاب آنها نیست. مثلا در انگلستان حزب کارگر و یا محافظه کار تشکیل می شود و مخاطب آنها نیز ملت انگلستان است. ممکن است مکتبی رنگ نژاد و خون داشته باشد یعنی هدفش نجات یک تیره و نژاد است؛ قهرا مخاطبش هم همان نژاد است؛ نظیر نهضت هایی که سیاهان علیه سفید پوستان انجام می دهند، که مخاطبشان تنها سیاهانند. گاهی مکتبی به وجود می آید و هدفش سیرکردن شکم گرسنه هاست و پیشنهادش این است که گرسنه ها با یکدیگر متحد شوند و قدرتی به وجود آورند تا بتوانند نان خودشان را از چنگال متجاوزین به حقوق آنها بگیرند. و طبعا مخاطبین این مکتب ها همان گرسنه ها هستند. مثلا مارکسیسم که ادعا می کند برای سعادت و نجات طبقه کارگر (پرولتاریا) به وجود آمده است، مخاطبش همان کارگرانند و از طبقه سرمایه دار عضو نمی پذیرد.
حقیقتا روح انسان اینگونه است که خدای متعال استعدادهای گوناگونی در وجود انسانی گذاشته است. هر گروهی انگشت روی یکی از آن استعدادها گذاشته اند. در نتیجه یک وقت شما می بینید ملتی به وجود می آید که تمام این ملت یکصدا حرفشان مثلا حماسه های سیاسی و تعصب های ملی است و غیر از این چیز دیگری نیست و گویی فقط این یک نوار در وجود این ها به صدا در آمده. ملت دیگری را می بینید که در اثر اینکه انگشت روی نقطه دیگری از روح آنها گذاشته شده است همه دم از زهد و ریاضت می زنند. ملت دیگر دم از چیز دیگر. همچنین هر فردی دم از چیزی می زند. در وجود هر فردی همه این استعدادها وجود دارد ولی انگشت روی یکی یا دو تا از این استعدادها گذاشته و آن را به صدا در آورده اند، باقی دیگر خاموش است. هر مکتب اخلاقی انگشت روی یکی از خصلت های روح بشر گذاشته است.
حال، آیا در میان تمام این دگمه ها یک دگمه وجود دارد که اگر دست روی آن بگذاریم تمام این نوارها به حرکت در می آیند و به طور هماهنگ کار خودشان را انجام می دهند یا نه؟ این هم خودش سؤالی است. هر مکتبی که بتواند دست روی نقطه ای بگذارد که با دست گذاشتن روی آن نقطه تمام استعدادهای وجود انسان، هماهنگ با یکدیگر و بدون افراط و تفریط به حرکت در آیند، آن مکتب، مکتب جامعی است.
حال ببینیم که مخاطب دعوت اسلام کیست؟ و از چه کسانی عضو می پذیرد؟ آیا اسلام به دلیل آنکه در میان اعراب ظهور کرده، مخاطبش همان مردم عرب است؟ و یا چون در مکه ظهور نموده همان قوم خودش یعنی اهل مکه را دعوت کرده است؟ ما وقتی به خطاب های قرآن مراجعه می کنیم این حقیقت را در می یابیم که در هیچ مورد از قرآن مجید خطابهایی نظیر؛ "یا ایها عرب" و "یاایها قریش" و "یا ایها المکیون" و "یا ایها مدینه" و "یا ایها شام" یافت نمی شود بلکه قرآن دوگونه خطاب دارد؛ یک خطاب در هنگام دعوت به لسان "یا ایها الناس" است؛ یعنی ای همه انسان ها و خطاب دیگر به پذیرفتگان است آنجا که می خواهد دستوراتی به آنها بدهد می گوید: "یا ایها الذین آمنوا"؛ ای کسانی که ایمان آورده اید!
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 1 و 2، صفحه 193-196
مرتضی مطهری- فلسفه و اخلاق- صفحه 142
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها