معنا و مأخذ تفکر مذهبی در اسلام

فارسی 2656 نمایش |

تفکر مذهبى تفکر بحث و کنجکاوى را می گوئیم که ماده اى از مواد مذهبى را در تعالیم آن مذهب است نتیجه بدهد چنانکه تفکر ریاضى مثلا تفکرى را می گویندکه یک نظریه ریاضى را نتیجه بدهد یا یک مسئله ریاضى را حل کند.

ماخذ اساسى تفکر مذهبى در اسلام
البته تفکر مذهبى نیز مانند سایر تفکرات، مأخذى می خواهد که مواد فکرى از آن سرچشمه بگیرد و به آن تکیه بزند چنانچه در تفکر براى حل یک مسئله ریاضى یک رشته معلومات ریاضى را باید استخدام نمود که بالاخره به عملیات فن مربوط منتهى شود. یگانه مأخذى که دین آسمانى اسلام (از آن جهت که به وحى آسمان می رسد) به آن اتکاء دارد همانا قرآن کریم است. قرآن کریم است که مدرک قطعى نبوت همگانى و همیشگى پیغمبر اکرم (ص) است و محتویات آن دعوت اسلامى می باشد البته تنها مأخذ بودن قرآن کریم مآخذ و مصادر دیگر تفکر صحیح و حجتهاى دیگر را الغاء نمی کند.

راههائى که قرآن کریم براى تفکر مذهبى نشان می دهد
قرآن کریم در تعلیمات خود براى رسیدن و درک نمودن مقاصد دینى و معارف اسلامى سه راه در دسترس پیروان خود قرار داده، به ایشان نشان می دهد. ظواهر دینى و حجت عقلى و درک معنوى از راه اخلاص بندگى.
توضیح اینکه ما می بینیم قرآن کریم در بیانات خود همه مردم را طرف خطاب قرار داده گاهى بی اینکه حجتى به گفته خود اقامه کند بلکه به مجرد اتکاء به فرمانروائى خدائى خود به پذیرفتن اصول اعتقادى مانند توحید و نبوت و معاد و احکام عملى مانند نماز و روزه و غیر آنها امر می کند و در برخى از اعمال نهى می نماید و اگر این بیانات لفظى را حجیت نمی داد هرگز از مردم پذیرش و فرمان بردارى آنها را نمی خواست پس ناگزیر باید گفت اینگونه بیانات ساده قرآن راهى است براى فهم مقاصد دینى و معارف اسلامى. ما این بیانات لفظى را مانند «آمنوا بالله و رسوله؛ ايمان آورده‏ ايد به خدا و پيامبر او.» (نساء/ 136) و «اقیموا الصلاة؛ اينكه نماز برپا داريد.» (انعام/ 72) ظواهر دینى می نامیم.
و از سوى دیگر می بینیم قرآن کریم در آیات بسیارى به سوى حجت عقلى رهبرى می کند و مردم را به تفکر و تعقل و تدبر در آیات آفاق و انفس دعوت می فرماید و خود نیز در موارد احقاق حقایق با استدلال عقلى آزاد می پردازد و حقا هیچ کتاب آسمانى علم و معرفت برهانى را براى انسان مانند قرآن کریم نمی شناسد.
قرآن کریم با این بیانات اعتبار حجت عقلى و استدلال برهانى آزاد را مسلم می شمارد یعنى نمی گوید که اول حقانیت معارف اسلامى را بپذیرید سپس به احتجاج عقلى پرداخته معارف نامبرده را از آنها استنتاج کنید بلکه با اعتماد کامل به واقعیت خود می گوید:
به احتجاج عقلى پرداخته حقانیت معارف نامبرده را از آن دریابید و بپذیرید و سخنانى که از دعوت اسلامى می شنوید تصدیق آنها را از آفرینش جهان که گواهى است راستگوى بپرسید و بشنوید و بالاخره تصدیق و ایمان را از نتیجه دلیل به دست آورید نه اینکه اول ایمان بیاورید و بعد به قید مطابقت آن دلیل اقامه کنید پس تفکر فلسفى نیز راهى است که رسائى آن را قرآن کریم تصدیق می نماید، و از سوى دیگر می بینیم قرآن کریم با بیانى جالب روشن می سازد که همه معارف حقیقیه از توحید و خداشناسى واقعى سرچشمه می گیرد و استنتاج می شود اما کمال خداشناسى از آن کسانى است که خداوند آنان را از هر جاى جمع آورى کرده و براى خود اختصاص داده است.
آنان هستند که خود را از همه کنار کشیده و همه چیز را فراموش کرده اند و در اثر اخلاص و بندگى همه قواى خود را متوجه عالم بالا ساخته دیده به نور پروردگار پاک روشن ساخته اند و با چشم واقع بین حقایق اشیاء و ملکوت آسمان و زمین را دیده اند زیرا در اثر اخلاص و بندگى به یقین رسیده اند و در اثر یقین ملکوت آسمان و زمین و زندگى جاودانى جهان ابدیت برایشان مکشوف شده است. با توجه در آیات کریمه ذیل این مدعى کاملا روشن می شود:
الف- «و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحى الیه انه لا اله الا انا فاعبدون؛ و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه خدايى جز من نيست پس مرا بپرستيد.» (انبیاء/ 25) از آیه فهمیده می شود که پرستش در دین خدا فرع توحید و بر اساس آن تنظیم و بنا شده است.
ب- و می فرماید: «سبحان اللّه عما یصفون* الا عباد اللّه المخلصلین؛ خدا منزه است از آنچه در وصف مى ‏آورند. به استثناى بندگان پاكدل خدا.» (صافات/ 159- 160) توصیف فرع درک است و از آیه فهمیده می شود که جز مخلصین و پاک شدگان خدا به نحوی که باید شناخته شود نمی شناسد و خدا از توصیف دیگران منزه است.
ج- و می فرماید «قل انما بشر مثلکم یوحى الى انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا؛ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى ‏شود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.» (کهف/ 110) از آیه فهمیده می شود که برای لقای حق، جز توحید و عمل صالح راهی نیست.
د- و می فرماید «و اعبد ربک حتى یاتیک الیقین؛ و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.» (حجر/ 99) از آیه فهمیده می شود که برای پرستش واقعی خدا منتج یقین است.
هـ- و می فرماید «و کذلک نرى ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین؛ و اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين ‏كنندگان باشد.» (انعام/ 75) از آیه فهمیده می شود که یکی از لوازم یقین، مشاهده ملکوت آسمانها و زمین است.
و- و می فرماید «کلا ان کتاب الابرار لفى علیین* و ما ادریک ما علیون* کتاب مرقوم* یشهده المقربون؛ نه چنين است در حقيقت كتاب نيكان در عليون است* و تو چه دانى كه عليون چيست* كتابى است نوشته ‏شده* مقربان آن را مشاهده خواهند كرد.» (مطففین/ 18-21) از آیات فهمیده می شود که سرنوشت «ابرار» در کتابی است به نام علیین (بسیار بلند) که مقربان خدا آن را مشاهده می کنند و ضمنا از لفظ «یشهده» پیداست که مراد، کتاب مخلوط نیست بلکه عالم قرب و ارتقاست.
ز- و می فرماید «کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم؛ هرگز چنين نيست اگر علم‏ اليقين داشتيد* به يقين دوزخ را مى ‏بينيد.» (تکاثر/ 5- 6) از آیه فهمیده می شود که علم یقین باعث مشاهده سرانجام حال اشقیا که جحیم (جهنم) نامیده می شود،‌ می باشد. پس یکى از راههاى درک معارف الهیه همان تهذیب نفس و اخلاص در بندگى است.

تفاوت در میان سه طریق نامبرده
با بیان گذشته روشن شد که قرآن کریم براى درک معارف دینى سه راه نشان داده است ظواهر دینى و عقل و اخلاص در بندگى که موجب انکشاف حقایق و مشاهده باطنى آنها است ولى باید دانست که این سه طریق از چند جهت با هم تفاوت دارند.
اولا: ظواهر دینى چون بیاناتى هستند لفظى و به ساده ترین زبانى القاء شده اند، در دسترس مردم قرار دارند و هر کس به اندازه ظرفیت فهم خود از آنها بهره مند (1) می شود به خلاف دو طریق دیگر که اختصاص به گروه خاصى داشته همگانى نمی باشند.
ثانیا: طریق ظواهر دینى راهى است که با پیمودن آن می توان به اصول و فروع معارف اسلامى پى برده و مواردى اعتقادى و عملى دعوت (اصول معارف و اخلاق) را به دست آورد به خلاف دو طریق دیگر زیرا اگر چه از راه عقل می توان مسائل اعتقادى و اخلاقى و کلیات مسائل عملى (فروع دین) را به دست آورد ولى جزئیات احکام نظر به اینکه مصالح خصوصى آنها در دسترس عقل قرار ندارند از شعاع عمل آن خارجند و همچنین راه تهذیب نفس چون نتیجه آن انکشاف حقایق می باشد و آن علمى است خدادادى نمی توان نسبت به نتیجه آن و حقایقى که با این موهبت خدائى مکشوف و مشهود می شوند، تحدیدى قائل شد یا اندازه اى گرفت اینان چون از همه جا بریده اند و همه چیز را جز خدا فراموش کرده اند تحت ولایت و سرپرستى مستقیم خدا می باشند و آنچه را می خواهد (نه آنچه خودشان می خواهند) برایشان مشهود می شود.
(1) و از اینجاست که پیغمبر اکرم (ص) در روایتی که عامه و خاصه نقل کرده اند می فرماید: «ما گروه پیامبران با مردم به اندازه خرد ایشان سخن می گوییم.» (بحار/ ج1،‌ص37،‌ اصول کافی،‌ ج1،‌ص 203)

منـابـع

سید محمدحسین طباطبائی- شیعه در اسلام- صفحه 77- 82

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد