مقاومت و تلاش قریش برای خاموش ساختن نور خدا، به نتیجه نرسید و هر روز به چشم خود می دیدند که بر شعاع آیین توحید افزوده می شود، سرانجام تصمیم گرفتند که به حقیقت یابی بپردازند و از طریق دانشمندان یهود که پیش کسوت ترین اهل کتاب در منطقه بودند، پایه ی واقعیت دعوت پیامبر (ص) را ارزیابی نمایند. از این جهت به دو نفر به نامهای «نضربن حارث» و «عقبه بن ابی معیط» مأموریت دادند که به مدینه بروند و ادعای محمد (ص) را با آنان در میان بگذارند، زیرا آگاهی و علمی که آنان دارند قریش نداشت. هر دو نفر وارد مدینه شدند و صفات و خصوصیات مدعی نبوت را با احبار یهود در میان نهادند و گفتند «شما اهل تورات هستید و آمده ایم شما را از این جریان آگاه سازیم و نظرتان را درباره ی این مدعی به دست آوریم.» احبار یهود به اتفاق کلمه گفتند: «برای امتحان و آزمایش چنین مدعی لازم است، سه چیز از او سؤال شود اگر به سه پرسش پاسخ داد، او پیامبر و فرستاده ی خدا است و اگر اظهار ناتوانی کرد، بدانید او متنبی دروغگو است و می توانید درباره ی او هر نوع تصمیمی بگیرید. از او بپرسید:
1 ـ سرانجام زندگی گروهی از جوانان که وطن و میهن خود را ترک کردند به کجا منتهی شد؟
2 ـ مردی که شرق و غرب جهان را دور زد، کیست؟
3 ـ روح چیست؟»
اعزامیان قریش پس از دریافت نظریه ی احبار یهود، رهسپار مکه شدند و سران قریش را از نظریه آنها آگاه ساختند. دشمنان پیامبر به گمان این که بر مستمسک استواری دست یافته اند، به حضور پیامبر (ص) رسیدند و هر سه سؤال را مطرح کردند. پیامبر گرامی (ص) فرمود: «شما را از پاسخ هر سه سؤال آگاه می سازم.» وحی الهی فرود آمد و به دو سؤال نخست در سوره ی کهف آیه های 28 و 29 و 83 تا 98 و به سؤال سوم در سوره ی اسراء آیه ی 85 پاسخ گفت. پاسخ پرسش نخست در سوره ی کهف با این آیه آغاز می شود: «أم حسبت أن أصحب الکهف و الرقیم کانوا من ءایاتنا عجبا؛ آیا پنداشته اى که اصحاب کهف و سنگ نوشته از آیات عجیب ما بودند؟» (کهف/ 9) و پاسخ پرسش دوم در همان سوره با این آیه شروع می شود: «و یسلونک عن ذى القرنین قل سأتلوا علیکم منه ذکرا؛ و از تو درباره ى ذوالقرنین مى پرسند. بگو: به زودى خبرى از او براى شما خواهم خواند.» (کهف/ 83) پرسش سوم در سوره ی اسراء چنین آمده است: «و یسلونک عن الروح قل الروح من أمر ربى و ما أوتیتم من العلم إلا قلیلا؛ و از تو درباره ى روح مى پرسند، بگو: روح از [عالم بالا و] فرمان خداى من است و شما از علم جز اندکى داده نشده اید.» (اسراء/ 85)
معروف در کتابهای سیره و تفسیر این است که احبار یهود، همان سه سؤال مذکور را پیشنهاد کردند. در اینجا جای یک سؤال باقی است و آن این است که: اگر مجموع پرسشهای یهود همان سه پرسش باشد پس چرا پاسخ برخی در سوره کهف و برخی دیر در سوره ی اسراء آمده است، در صورتی که مناسب این بود که پاسخ هر سه در یک سوره وارد گردد، مگر اینکه برای این وجهی باشد که ما محتملا از آن آگاه نیستیم.
در روایات شیعه وارد شده که سؤال سوم آنها مربوط به مسافرت موسی با یوشع بود که سرگذشت آن در همان سوره ی کهف ضمن آیه های 60 تا 82 وارد شده است و نخستین آیه ی مربوط به این داستان چنین است: «و إذ قال موسى لفتئه لا أبرح حتى أبلغ مجمع البحرین أو أمضى حقبا؛ و هنگامى که موسى به جوان [همراه] خود گفت: همچنان خواهم رفت تا به محل تلاقى دو دریا برسم، هر چند مدتى طولانى به راه خود ادامه دهم.» (کهف/ 60) باز در روایات شیعه پرسش چهارمی نیز وارد شده و آن این که از وی، وقت رستاخیز را بپرسند که آگاهی از آن، مخصوص خدا است و اگر مدعی نبوت، مدعی آگاهی از آن شد بدانید راستگو نیست. در هر حال پاسخ روشن و گویای قرآن از هر سه سؤال، دشمن را خلع سلاح کرد، ولی از عناد او نکاست و او همچنان در عداوت خود با پیامبر باقی بود، تا این که جریان هجرت پیش آمد و رسول گرامی (ص) از قلمرو قدرت مخالف بیرون رفت و قدرتی در یثرب پدید آورد که از وی حمایت کند.
تاریخ اسلام پیامبر اکرم دانشمندان قوم یهود مناظره باورها در قرآن سیره پیامبر اکرم