بخشهایی از سفارشات پیامبر گرامی (ص) به ابن مسعود که شواهدی قرآنی در بر دارد، نقل می کنیم.
1 ـ مستی گناه و راه هوشمندی: رسول اکرم (ص) در قسمت مهم توصیه هایشان به ابن مسعود که مشتمل بر ریشه یابی معاصی است، با استناد به بعضی آیات، منشأ همه تباهیها و تبهکاریها را دنیاگرایی، جاه طلبی و حبنفس معرفی می کند، زیرا این امور چشم درونی انسان را می بندد. آنگاه چنین انسانی از سود و زیان خود غافل شده، آنچه را ناپایدار است جاودانه می انگارد و آنچه را جاودانه است به فراموشی می سپارد، از این رو رسول خدا (ص) فرمود: «واحذر سکر الخطیئة؛ ای ابن مسعود! از مستی گناه پرهیز کن.» گناه، همانند شراب مست کننده است و همان گونه که انسان مست چون نیروی ادراکی خود را از دست داده، درست نمی بیند، نمی شنود و نمی اندیشد، انسان معصیتکار هم این چنین است و بین آنچه برای او زیانبار یا سودمند است فرق نمی گذارد. آنگاه آن حضرت به این آیه ی کریمه استدلال کردند: «صم بکم عمی فهم لا یرجعون؛ این گونه افراد بر اثر گناه، ناشنوا، ناگویا و نابینا می شوند و به فطرت اولی خود برنمیگردند.» (بقره/ 18) زیرا عامل بازگشت انسان به خویشتن خویش، همان اندیشه ناب است بر در اثر مستی گناه از کار افتاده و معزول شده است.
بازگشت به فطرت و اندیشه اصیل، دو راه دارد: یکی اینکه انسان از مواعظ درون بهره گیرد و دیگر آن که از موعظه های بیرون استمداد کند و گناه، هر دو راه را می بندد و نمی گذارد از درون گنهکار فریاد برخیزد یا از بیرون سخن سودمندی به او برسد؛ در این حال، دیگر نه خواندن کتاب مؤثر است و نه سخن واعظ. پس به همان اندازه که گنهکار، غرایز خود را ارضا می کند به همان اندازه مجاری ادراک صحیح خود را می بندد، چون گناه رسوباتی دارد که عامل مسدود شدن دل است، چنانکه اطاعت از خدا قلب را شستشو داده، به دل جلا می دهد. توبه، آب زلالی است که هم تشنه را سیراب می کند و هم تیره را شستشو می دهد.
گنهکار که راههای دل را به سوء اختیار خود مسدود کرده است، از نصیحت و تذکرات دیگران هم ناراحت می شود، از این رو رسول خدا (ص) به آیه دیگری استشهاد کرده، فرمودند: مانند کسی نباشید که اگر او را به تقوا دعوت کردند ناراحت شود: «وإذا قیل له اتق الله أخذته العزة بالإثم فحسبه جهنم ولبئس المهاد؛ چون به او گفته شود از خدا پروا كن نخوت وى را به گناه كشاند پس جهنم براى او بس است و چه بد بسترى است.» (بقره/ 206) بعضی از انسانها عزیز بی جهت هستند و با گناه عزیز می شوند، از این رو اگر کسی آنها را امر به معروف و نهی از منکر کند ناراحت می شوند. از طرفی چون چنین عزتی دروغین است، قهرا ذلت برای او واقعیت داشته، صادق است و در مرکز ذلت که جهنم است به سر می برد، از این رو می فرماید: جهنم برای او کافی است: «فحسبه جهنم» آنگاه چنین انسانی که جهنم را برای خود انتخاب کرده است، از دعوت به تقوا گریزان بوده، آماده ی شنیدن سخن بهشتیان نیست. چون مأخوذ به گناه بوده، تبهکاری او را گرفته است و اگر خود را عزیز می پندارد، در حقیقت پنداری گناه آلود است؛ زیرا گناه، خود باطل بوده و هر گونه پنداری هم که از آن نشئت بگیرد، باطل است.
2 ـ عذاب عالم بی عمل: سپس به ابن مسعود فرمود: «عاقبت عالم بی عمل و فقیه بی تقوا جهنم است و هرگاه بخواهد از خطر جهنم برهد دوباره او را وارد آن می کنند.» آن حضرت مکرر این آیات را تلاوت می کردند: «کلما أرادوا أنیخرجوا منها من غم أعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق؛ هر بار بخواهند از [شدت] غم از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مى شوند [كه هان] بچشيد عذاب آتش سوزان را.» (حج/ 22) ابن مسعود می گوید: «من دیدم رسول خدا (ص) گریه می کند؛ عرض کردم: یا رسول الله ما یبکیک؟ چه چیز باعث گریه شما شده است؟» فرمود: «برای شفقت و رحمت نسبت به امت خودم.»
3 ـ تشخیص زیور جان از زینت زمین: رسول گرامی (ص) در ادامه وصیت خود به ابن مسعود با استشهاد به آیاتی همچون: «إنا جعلنا ما علی الأرض زینة لها؛ در حقيقت ما آنچه را كه بر زمين است زيورى براى آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند.» (کهف/ 7) می فرماید: «گنهکاران آنچه را که زینت حقیقی آنهاست نمی فهمند و آنچه که زینت انسان نیست آن را زینت خود می انگارند؛ آنچه روی زمین است، زیور زمین است نه زیور انسان. انسانی که بر اثر کوردلی فاقد قدرت تشخیص بوده، از ادراک صحیح برخوردار نیست، زینت زمین را زینت خود می پندارد. چنین انسان نابخردی چون فرق دو زینت را نمی فهمد، عمر خود را صرف تزیین زمین میکند و با جان تهی از زینت، رخت برمی بندد. زینت جان انسان چیزی است که جاودانه بود، همواره، چه قبل از مرگ و چه در حال مرگ و بعد از آن، به حال انسان سودمند باشد، اما زینت زمین، انسان را رها می کند و باعث وبال او می شود. زیور زمین در آینده نزدیک پژمرده می شود: «وإنا لجاعلون ما علیها صعیدا جرزا؛ ما آنچه را كه بر آن است قطعا بيابانى بى گياه خواهيم كرد.» (کهف/ 8) و به صورت زمین صاف و بی گیاه در می آید. پس آن کس که جانش را با علم و تقوا مزین نکند و فقط به فکر خانه و بوستان و مرکب خوب باشد زمین را مزین کرده است.»
رسول گرامی (ص) در ادامه برای معرفی زینت غیر واقعی، این آیه را تلاوت فرمود: «زین للناس حب الشهوات من النساء والبنین والقناطیر المقنطرة من الذهب والفضة والخیل المسومة والأنعام والحرث ذلک متاع الحیوة الدنیا والله عنده حسن الماب* قل أؤنبئکم بخیر من ذلکم للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها وأزواج مطهرة ورضوان من الله والله بصیر بالعباد؛ دوستى خواستنيها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [ليكن] اين جمله مايه تمتع زندگى دنياست و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خداست بگو آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند نزد پروردگارشان باغهايى است كه از زير [درختان] آنها نهرها روان است در آن جاودانه بمانند و همسرانى پاكيزه و [نيز] خشنودى خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بيناست.» (آل عمران/ 14- 15)
خداوند سبحان زینتهایی را که از امور شهوانی و مظاهر گوناگون دنیای مادی نشئت گرفته بیان کرده، می فرماید: بهتر از امور ناپایدار دنیایی، زینت ماندنی و جاودانه ی آخرت است. بهترین زینتها همان نعمتهای معنوی است که برای مؤمنان نزد خداوند آماده است و آن عبارت است از بهشت جاودانه و همسران پاک و بالاتر از آنها رضوان الهی است که نمونه ی آن در دنیا نیست، زیرا اگر در آخرت سخن از "أزواج مطهرة" است، در دنیا مسئله زنان مطرح است؛ همچنین اگر در آخرت "جنات تجری من تحتها الأنهار" است، در دنیا باغ و بوستان است، لیکن در آخرت مقام منیع رضوان و لقای خداوند محقق است که در دنیا اثری از آن نیست.
4 ـ تدبر در قرآن: رسول اکرم در ادامه نصایح خود به ابن مسعود می فرماید: «نه تنها زیاد قرآن بخوان بلکه وقتی به آیاتی مانند آیه امر به معروف و نهی از منکر رسیدی آن را مکرر تلاوت و در آنها تدبر کن: "رددها وکررها"، زیرا امرش تو را به صلاح و نیکی دعوت می کند و نهیش تو را از زشتی باز می دارد.» آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «ولتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون؛ هر کس برابر آنچه انجام داده است، پاداش می بیند و هرگز انسان مورد ستم خداوند قرار نمی گیرد.» (جاثیه/ 22)
5 ـ اشک چرک و خون: آنگاه فرمود: «ای فرزند مسعود! گناه را کوچک نشمار، زیرا باطن گناه چنان سهمگین و وحشتزاست که اگر کسی در قیامت آن را ببیند چنان متأثر می شود که از چشمش چرک و خون می ریزد، زیرا گناه سم است.» سپس این آیه را تلاوت فرمود: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا وما عملت من سوء تود لو أن بینها وبینه أمدا بعیدا؛ روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده حاضر شده مى يابد و آرزو مى كند كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله اى دور بود و خداوند شما را از [كيفر] خود مى ترساند و [در عين حال] خدا به بندگان [خود] مهربان است.» (آل عمران/ 30) رسول خدا (ص) که اولین مبین و مفسر قرآن است آیه مزبور را اینگونه تفسیر می کند که وقتی انسان گناه را در قیامت می بیند، چشمش از شدت اندوه خون می ریزد، گرچه ظاهر آیه معنای دیگری دارد و آن اینکه گنهکار وقتی اعمال زشت خود را می بیند علاقه مند است که بین او و اعمال زشتش فاصله زیادی باشد تا از نظر تاریخی به او دسترسی نداشته باشد.
6 ـ تبدیل پوست و تشدید عذاب: رسول اکرم (ص) در ادامه، این آیه را تلاوت فرمودند: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ در آتشى [سوزان] درآوريم كه هر چه پوستشان بريان گردد پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند.» (نساء/ 56) یعنی انسانهای تبهکار و کافر هر بار که در جهنم پوستهای بدنشان به صورت خاکستر درآید، خداوند سبحان پوست تازه ای به جای آن می رویاند تا عذاب را بچشند، زیرا نیروی لمس گرچه در سراسر بدن موجود است ولی در پوست بیش از جاهای دیگر وجود دارد و لامسه آن قویتر از لامسه سایر اعضاست. نظیر آنچه درباره ی تبدیل پوست جهنمیان بیان شد، درباره ی تشدید حرارت جهنم نیز آمده است: «کلما خبت زدناهم سعیرا؛ شراره اى [تازه] برايشان مى افزاييم.» (إسراء/ 97) یعنی هر گاه آتش جهنم به خاموشی گرایید ما آن آتش را افروخته تر می سازیم. سر افروختگی مجدد آن شاید این باشد که گاهی انسان گناهان گوناگونی را مرتکب می شود تا از تنوع گناه لذت ببرد، از این رو در قیامت نیز برابر گناهان متنوع به عذابهای گوناگونی معذب می شود. همچنین سر افروختگی مجدد آتش شاید این باشد که گاهی انسان تبهکار بر اثر موعظه و نصیحت متنبه می شود و اراده می کند که دست از گناه بردارد ولی دوباره بر اثر دوست بد یا علل دیگری به گناه مشابه یا بدتر از آن مبتلا می شود، آنگاه همین عمل در قیامت به آن صورت ظهور می کند.
7 ـ زفیر و شهیق جهنم و جهنمیان: رسول اکرم (ص) سپس این آیه را تلاوت فرمود: «فأما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق؛ و اما كسانى كه تيره بخت شده اند در آتش فرياد و ناله اى دارند.» (هود/ 106) انسان در حال عادی که نفس می کشد، تنفس وی معتدل و متوسط است و هر نفسی که فرومی رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات، ولی وقتی نفسش بند آمد، تنفس او غیر عادی می شود، بدین صورت که نفس را تا بالاترین درجه بالا می آورد و فرومی برد که این حالت فروبردن را زفیر میگ ویند و آن حالت بالا آوردن را شهیق می نامند. برابر آیه ی مزبور، دوزخیان شهیق و زفیر دارند، چنانکه جهنم دارای زفیر و شهیق است: «وللذین کفروا بربهم عذاب جهنم وبئس المصیر* إذا ألقوا فیها سمعوا لها شهیقا وهی تفور؛ كسانى كه به پروردگارشان انكار آوردند عذاب آتش جهنم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است. چون در آنجا افكنده شوند از آن خروشى مى شنوند در حالى كه مى جوشد.» (ملک/ 6- 7) دوزخیان صدای زفیر و شهیق جهنم را از دور می شنوند، گرچه خروش زفیر و شهیق خود را ادراک نمی کنند، زیرا فریاد جهنم آن قدر زیاد است که مانع شنیدن فریاد خودشان می شود. کسانی که به تباهی گناه تن داده اند در حقیقت به کام جان خود سم ریخته اند، از این رو از درون آنها فریاد و ناله بلند است ولی چون مست گناهند و مجرای ادراکشان بسته شده است و گوش آنها کر و چشمشان کور است، آن فریاد و ناله را نمی شنوند، زیرا دستگاهی که آن صدا را می شنید با سوء اختیار خود معصیتکار از بین رفته است: «لهم فیها زفیر و هم فیها لا یسمعون؛ براى آنها در آنجا ناله اى زار است و در آنجا [چيزى] نمى شنوند.» (انبیاء/ 100)
8 ـ دل غافل، لانه ی شیطان: آنگاه رسول اکرم (ص) این هشدار الهی را بازگو می کند که: «هرکس از یاد من غافل شود، برای او همسایه بد فراهم می کنم.» «ومن یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین؛ هر كس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد.» (زخرف/ 36) یعنی دوستان بد را که همان شیاطینند مقرون قلب چنین کسی می کنم تا پیوسته او را وسوسه کنند. زیرا صحنه ی قلب انسان، صحنه ی فطرت است و جای بیگانه نیست ولی وقتی انسان عاصی خدا را فراموش کرد، جا برای بیگانه باز شده، آنگاه وارد خانه دل می شود. در بیانات نورانی امیرالمؤمنین (ع) آمده است که شیطان در سینه و قلب عدهای تخمگذاری می کند: «فباض وفرخ فی صدورهم ودب ودرج فی حجورهم فنظر بأعینهم ونطق بألسنتهم.» انسان معصیت کار تصور می کند که خود تصمیم گیرنده است در حالی که قانونگذار درون وی شیطان است و او مجری برنامه های شیطان و در این کار بدون آن که معذور باشد، مأزور است؛ زیرا خداوند مکرر به وی مهلت داد ولی او توبه نکرد تا بدین حال درآمد و با سوء اختیار خویش تحت ولایت شیطان قرار گرفت.
9 ـ مأموران الهی در کمین عالم بی عمل: رسول گرامی (ص) در ادامه، از آیه ی «ولو تری إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مکان قریب؛ و اى كاش مى ديدى هنگامى را كه [كافران] وحشتزده اند [آنجا كه راه] گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده اند.» (سبأ/ 51) مدد جسته و به ابن مسعود فرمود: «عالمان بی عمل همان کسانی هستند که خداوند سبحان اراده کرده است آنها را بگیرد. هیچ کس از نگاه و قیومیت خداوند، دور نیست بلکه هر جا باشد خدای سبحان با اوست: «هو معکم أین ما کنتم؛ هر كجا باشيد او با شماست.» (حدید/ 4) برای خداوند سبحان که محیط بر همه چیز است، قرب و بعد نیست. او همان طور که ناله محرومان را می شنود و دعای دعا کننده را جواب می دهد: «وإذا سألک عبادی عنی فإنی قریب أجیب دعوة الداع إذا دعان؛ هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى كنم.» (بقره/ 186) آنگاه که اراده کند به تباهی تبهکار خاتمه دهد و او را بگیرد، به آسانی می گیرد و اگر مهلت توبه و انابه تمام شده باشد و او برنگردد، نه خدا دور است و نه مأموران الهی، پس می توانند به آسانی او را به سزایش برسانند.»
10 ـ توجه به حضور دائمی خداوند: رسول گرامی (ص) در بخشی دیگر از وصیت خود به ابن مسعود، وی را به حضور دائمی پروردگار و نعمت همیشگی او توجه داده، به او هشدار می دهند که هرگز غفلت تو را فرا نگیرد تا از نعمت حضور بی بهره شوی، سپس این آیات را تلاوت کردند: «یا أیها الناس اتقوا ربکم و اخشوا یوما لا یجزی والد عن ولده ولا مولود هو جاز عن والده شیئا إن وعد الله حق فلا تغرنکم الحیوة الدنیا ولا یغرنکم بالله الغرور؛ اى مردم از پروردگارتان پروا بداريد و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى به كار فرزندش نمى آيد و هيچ فرزندى [نيز] به كار پدرش نخواهد آمد آرى وعده خدا حق است زنهار تا اين زندگى دنيا شما را نفريبد و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد.» (لقمان/ 33) و این هشداری است که مبادا کسی بر اثر دلبستگی به بستگان، خود را به گناه آلوده کند، زیرا اینان در قیامت هیچ مشکلی از مشکلات او را رفع نمی کنند و همه در آن روز گرفتار کار خود هستند: «لکل امریی منهم یومئذ شأن یغنیه؛ در آن روز هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى دارد.» (عبس/ 37) از این رو هر کس باید در دنیا به اصلاح خود پرداخته، آنچه را به حال او مفید نیست رها کند و به کاری بپردازد که برایش سودمند است: «دع عنک ما لایعنیک وعلیک بما یغنیک»
سپس رسول اکرم (ص) این آیه را تلاوت فرمود: «أفحسبتم أنما خلقناکم عبثا وأنکم إلینا لا ترجعون؛ آیا پنداشتید که عبث و بیهوده آفریده شده اید و به سوی پروردگار برنمی گردید.» (مومنون/ 115) انسان با مرگش به سوی خداوند سبحان هجرت می کند و با جمال یا جلال او دیدار خواهد کرد.
11 ـ تفاوت حب نفس با معرفت نفس: پیامبر گرامی (ص) پیوسته برخی آیات مربوط به جهنم را قرائت می کردند، که از مجموع آنها چنین استفاده می شود که گناه چون سمی است که مجاری ادراک را می بندد، آنگاه راهی برای درمان نخواهد بود، از این رو نتیجه تلخ تداوم تبهکاری، کفر است: «ثم کان عاقبة الذین أساؤا السوای أنکذبوا بایات الله» یعنی گناه عادی مستمر، به کفر منتهی می شود و همان گونه که منشأ همه معارف، معرفت نفس است و کسی که عارف به خود شد از اندیشه های توحیدی طرفی می بندد: «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هرکس خودش را شناخت خدا را می شناسد.» (روم/ 10) منشأ هر گناه هم حب جاه است و اگر در بعضی از نصوص حب دنیا مطرح است آن هم به حب نفس برمی گردد. حب جاه که در حقیقت همان دنیای اصیل است، رأس همه خطایاست. جاه طلبی باعث می شود که انسان نه نور درون خود را ببیند و نه نور موعظت بیرون را نظاره گر باشد.
فرق جاه طلبی و معرفت نفس آن است که در پرتو نور معرفت نفس، انسان می تواند هم درون خویش را ببیند و هم بیرون را؛ هم به آیات انفسی آشنا شود و هم به آیات آفاقی، تا در بینش توحیدی قوی گردد، ولی جاه طلبی هم جلو دید درون را می گیرد و هم جلو نگاه بیرون را، به طوری که انسان نه از دشمن درون خود با خبر است نه از دشمن بیرون خویش آگاه، از این رو درون و بیرون شخص تبهکار هماهنگ می شوند و علیه او قیام می کنند و خطر شیطانی که خداوند درباره او می فرماید: «إنه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم؛ در حقيقت او و قبيله اش شما را از آنجا كه آنها را نمى بينيد مى بينند ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند.» (اعراف/ 27) دامنگیرش می شود. گرچه معرفت نفس، زمینه ی معرفت رب یا ظهور معرفت رب است، لیکن اصل همه ی معارف معرفت الله است، چنانکه اصل همه ی خطرها "نسیان الله" است. حب جاه و دنیا طلبی به دنبال نسیان خداوند، ظهور می کند.
پیامبر اکرم وصیت عبدالله ابن مسعود سیره پیامبر اکرم باورها در قرآن گناه تزکیه نفس نتیجه اعمال