دین ستیزی با شگردهای گوناگون، پیشینه ای بس طولانی به درازای تاریخ دارد. امروز هم این عمل نافرجام همچنان پابرجاست و برخی همان شایعات بی اساس و کهنه را لباس شیک و جدید پوشانده و با شیوه ای نو برای نسل حاضر مطرح می کنند. از جمله شبهات و شایعات بی اساس دین ستیزان این است که می گویند: «فرهنگ دینی هیچ تأثیری در پیشرفت های علمی و فرهنگی جهان اسلام در سده های نخستین اسلامی نداشته است.» اینان چون نمی توانند اصل پیشرفت ها را انکار کنند، سعی در پنهان کردن نقش دین، و منحرف کردن افکار عمومی از این عامل اصلی به عوامل دیگر دارند. این کهنه گویان شیک پوش می گویند: «جهان اسلامی در قرن دوم تا ششم تاریخ خود، کانون فرهنگی شکوفا بود که دانشمندان اسلام شناس قرن اخیر، بدان عنوان خودساخته «فرهنگ اسلامی» داده اند، بی آن که این شکوفایی با مذهب ارتباطی داشته باشد.» (مصطفی حسینی طباطبائی، دین ستیزی نافرجام (در نقد تولدی دیگر)، ص 9)
خویشاوندی دین، فرهنگ و تمدن با یکدیگر امری قطعی است و این سه در کنار هم هندسه زندگی بشر را تشکیل می دهند. دین و تمدن چنان همگرایند که به نوشته دیوید هیوم، «اگر در پژوهش مسائل اجتماعی، عامل دین را از یاد ببریم، بخش بزرگی از تاریخ و تمدن و میراث فرهنگی جامعه را باید کنار بگذاریم.» به گفته برخی مستشرقان، هیچ فرهنگ و تمدنی را در نزد هیچ قومی نمی توان یافت، مگر آن که شکلی از مذهب در آن وجود داشته است. (فخرالدین حجازی، نقش پیامبران در تمدن انسان، با مقدمه مهدی بازرگان، ص 58) فوستل دوکولانژ فرانسوی هم تمدن و اجتماع بشری را از قدیم ترین مراحل خود، زاییده مذهب و تحت تأثیر شدید آن دانسته است. برای پی بردن به تأثیر یک دین در پیشرفت های علمی و فرهنگی پیروان آن، ابتدا باید با مبانی نظری آن، که برخاسته از متون سنتی هر دینی است، آشنا شد. در اسلام، این مبانی برخاسته از قرآن کریم، سنت نبوی، سیره اهل بیت (ع) و دیگر صحابه عالم و فرزانه آن حضرات است.
در نگاهی اجمالی به قرآن، دعوت به فراگیری دانش و تشویق انسان ها به عمران و آبادانی زمین در آن آشکار است. آغازین واژه این کتاب آسمانی با امر به «خواندن» و «آموزش با قلم» شروع شده است. با این که عدم تبعیض میان انسان ها از اصول تغییر ناپذیر قرآن است، اما در همین کتاب به صراحت می فرماید: دانایان و نادانان مساوی نیستند. خداوند می فرماید: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؛ بگو آيا كسانی كه می دانند و كسانی كه نمی دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پند پذيرند.» (زمر/ 9)
کاربرد واژه های عقل، برهان، فکر، فهم و فقه در قرآن، که شمار آن ها به بیش از هفتاد می رسد، به حدی است که می توان آن را «کتاب عقل و اندیشه» نامید. قرآن کتابی خردگرا و جهل ستیز است و رفتارهای نابخردانه برخی انسانها را به شدت تقبیح می کند. ماراکسی، مترجم قرآن به زبان لاتین درباره عقلانیت آن می نویسد: «من یقین دارم که اگر قرآن و انجیل را به یک فرد غیر متدین (غیر مسیحی) ارائه دهند، او بدون تردید، اولی را انتخاب خواهد کرد. قرآن کریم با دمیدن روح جدید بر پیکر نیمه مرده سرزمین های فتح شده، فضای علمی و فرهنگی نوی پدید آورد. به گفته مرحوم احمد آرام، «در کتاب آسمانی... هرجا مناسبتی پیش آمده، آدمی به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش برای پی بردن به اسرار جهان دعوت شده است: آن همه "افلا تعقلون"، "لعلهم یتذکرون"، "افلایتذکرون"، "فانظروا" و نظایر فراوان این ها، که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایی است که افراد مسلمان را به تفکر و تدبر در هر چه آفریده شده است، می خواند و این خود آغاز علم و دانش است.»
در کدام کتاب است که برتری دانشمندان بدین زیبایی توصیف شده باشد که «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» و یا در ستایش حکمت و فرزانگی چنین نغز گفتاری آمده باشد که «و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا؛ و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است.» (بقره/ 269) (محمدرضا حکیمی، دانش مسلمین، ص 6) این قرآن بود که ابتدا افکار مسلمانان را متوجه فلسفه آفرینش و فرجام هستی نمود و با یادآوری آثار قدرت الهی، دریچه ای به سوی اسرار خلقت گشود و گامی را به سوی پیشرفت علمی فراهم ساخت. با این که علوم مسلمانان در آغاز منحصر به علوم دینی بود، اما پس از طی این مرحله، در قرن دوم هجری، قدم در نهضت علمی جدید نهاد. آنان به سراغ اندوخته های علمی سایر ملل رفتند و ظرف دو قرن (از نیمه قرن دوم تا اواخر قرن چهارم) قسمت عمده علوم را از ملت ها فراگرفتند. پس از آن در پرتو منطق قرآنی و تجربه علمی دست به ابتکار زدند. بنابراین توجه مسلمانان به علوم، منبعث از حس کنجکاوی بود که به وسیله قرآن و آموزه های اسلام در آنها پیدا شده بود.
شیخ طنطاوی مفسر مصری، قریب 750 آیه از قرآن را مربوط به علوم دانسته است، در حالی که آیات احکام آن از حدود 400 و اندی آیه تجاوز نمی کند. با این بیان، معلوم می شود قرآن کریم از همان راهی که فکر توحید را در بشر بیدار کرد، دقیقا از همان راه بشر را در خط سیر علمی و کشف حقایق جهان هستی، که پایه تمدن است، قرار داد. (محمد واعظ زاده خراسانی، تأثیر قرآن در جنبش فکری و نهضت علمی تمدن و تکامل بشر، مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی، 1373، ص 62- 63)
علامه طباطبائی درباره تأثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان می نویسد: «و به جرئت می توان گفت که عامل اصلی اشتغال مسلمانان به علوم عقلی از طبیعیات و ریاضیات و غیر آن ها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگی بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود... و معلوم است که مدنیت وسیع اسلامی که کمی بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم (ص) قسمت معظم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حکومت نمود و بالاخره امروز در حدود ششصد میلیون از جمعیت کره زمین را به نام اسلام می دارد، یکی از آثار بارزه قرآن مجید بود... و بدیهی است چنین تحولی که یکی از حلقه های بارز سلسله حوادث جهان می باشد در حلقه های بعدی تأثیر به سزایی خواهد داشت و از این رو، یکی از علل و مقدمات تحول امروزی و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود.» (محمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، ص 98)
افزون بر قرآن کریم، سنت گفتاری و کرداری رسول خدا (ص) نیز مردم را به فراگیری علم و دانش فرا می خواند. در سرزمینی که شمار کسانی که توان نوشتن داشتند، از انگشتان دست تجاوز نمی کرد، پیام آورنده الهی مردم را به جستجوی دانش، اگرچه مستلزم سفر دور باشد، فرا می خواند. او دانشجویی را از گهواره تا گور بر هر فرد مسلمانی واجب کرده و خود نیز در گفتار زیبای «ارسلت بالتعلیم»، هدف از بعثتش را تبیین کرد. رسول خدا (ص) با تقسیم دانش به «علم ادیان» و «علم ابدان» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 202) جامعه را به فراگیری هر دانشی که برای روح و جسم انسان سودمند باشد، فرا می خواند. در دیدگاه آن حضرت، مداد دانشمندان از خون شهیدان برتر دانسته شده است. سخنی که به گفته زیگرید هونکه، «آیا محمد (ص) با گفتن این جمله که "مداد العلماء افضل من دماء الشهداء" چیزی نگفته که اگر آن زمان در رم کسی این حرف را می زد، او را در دادگاه به عنوان ضد دین محاکمه می کردند؟» (زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، ص 404)
زیگرید هونکه در بحثی با عنوان «طلب العلم عبادة» می نویسد: «دنبال علم رفتن را محمد (ص) چنان جدی به مردان و زنان توصیه می کند که شباهت به دستورات مذهبی و عبادات دارد... شناخت علمی جهان، طبیعت و عجایب خلقت و درک قوانینش، برای محمد (ص) و مسلمانان حتی ایمانشان را محکم تر و عمیق تر می کرد. برای آنان علم نه تنها مانند مسیحیان ممنوع نبود، بلکه علم چراغ راه ترقی و زندگی و ایمان محسوب می شد... طرز فکر اسلامی این است که همه دانش ها از جانب خدا می آید و به او راه می برد. به خاطر همین، دستور می دهد: "دانش را از هر سرچشمه ای هست، به دست آور!" آری به خاطر خدا دانش را حتی از منابع و لسان بی دین ها و لامذهب ها هم بیاموز.» (همان، ص 371)
در پرتو آموزه های زیبای اسلامی، دانشمندان ادیان دیگر نزد مسلمانان محترم بودند. به نوشته جان دیون پورت، مأمون فردی مسیحی را به ریاست دانشکده ای در دمشق انتخاب کرد و در جواب ملامتگران گفت: «او را انتخاب نکرده ام که راهنمای دین من باشد، بلکه برای این مقصود است که معلم علوم طبیعی باشد.» داستان رابطه علمی سید رضی، با داشتن مقام علمی و جنبه خاص روحانی، با ابواسحاق صابی بسیار جالب و آموزنده است. وقتی عده ای به این رابطه اعتراض کردند، او در جواب معترضان گفت: «رابطه من با ابو اسحاق رابطه علمی و انسانی است، نه رابطه مذهبی.» جالب تر این که او پس از وفات ابواسحاق، در سوگواری وی اشعاری سرود و مقام علمی او را ستود و باز مهمتر این که گفته اند: «هر وقت سواره از مقابل قبر او عبور می کرد، پیاده می شد و بدین طریق، احترام خودش را به مقام مطلق علم و دانش نشان می داد.» (جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، ص 125 ـ 126)
مدارای مسلمانان با پیروان ادیان دیگر و احترام مقام دانشمندان، سبب شد تا دارالاسلامی با محوریت قرآن ایجاد شود و به دور از تعصبات، راه پیشرفت بشریت را باز کند. (عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص 22) اهتمام به بزرگداشت مقام عالم در فرهنگ دینی مسلمانان به حدی است که یک شاعر مسلمان می گوید: «به محض این که یک نفر دانشمند را می بینم، دلم می خواهد روی خاک بیفتم و بر گرد و غبار پای او بوسه زنم.» به گفته برخی محققان با این که فرهنگ دینی ایران کهن تصریح می کند که موبدان کتاب زند را جز به محارم و نزدیکان خود نیاموزند و اهورامزدا این سفارش را به زرتشت کرده است، در اسلام تعلیم و تعلم برای همه عبادت و فریضه به شمار می آید. آیا این فرهنگ دینی «طلب العلم فریضة علی کل مسلم» (محمدرضا حکیمی، پیشین، ص 36) نبود که جستجوی دانش را بر هر مسلمانی لازم شمرد و در نتیجه آن صدها دانشمند همچون فارابی، ابن سینا، خوارزمی و خواجه نصیر پدید آمدند؟
از سوی دیگر، اسلام یک ساعت تفکر و اندیشیدن را برتر از یک سال عبادت به شمار آورده است; زیرا در پرتو تفکر صحیح است که می توان ره چند ساله را یک شبه پیمود. چه زیباست که اسلام تملق گویی و چاپلوسی را به شدت محکوم می کند، اما این امر مذموم را در طلب دانش جایز می شمارد. افزون بر سنت گفتاری پیامبر اکرم (ص)، که مشوق مسلمانان در فراگیری علوم بود، سیره رفتاری آن حضرت نیز آن را تأیید می کرد. او وقتی با دو مجلس مواجه شد که در یکی دعا می خواندند و در دیگری گفتگوی علمی می نمودند، با نیک شمردن هر دو کار، گفتوگوی علمی را افضل دانسته، خود به گروه اخیر پیوست.
در جهت همین اهتمام به فراگیری دانش است که در جنگ بدر، سر بهای آزادی هر اسیر را آموزش خواندن و نوشتن به ده مسلمان قرار داد، و در پیروی از همین سیره نبوی است که مسلمانان شرط آزادی اسیران جنگی چینی را، که در شهر سمرقند آورده بودند، ادامه شغل سابقشان قرار دادند; چون اسرا در کارخانه کاغذسازی کار می کردند. همین سبب شد که در شهر سمرقند، صنایع کاغذسازی مهمی رشد کرد. (زیگرید هونکه، پیشین، ص 78) نتیجه آن که قرآن کریم افکار پیروان خویش را برای اندیشیدن بسیج کرد و احادیث نبوی جان تشنه مؤمنان را برای دریافت دانش های گوناگون با عزمی راسخ به حرکت واداشت.
سده های نخستین اسلامی، به ویژه قرن دوم تا پنجم، عصر طلایی جهان اسلام است. مسلمانان با محوریت قرآن و با الهام از تعالیم پیامبر (ص) و با کمک اندوخته هایی که از غرب و شرق گرفته و با آموزه های اسلام آمیخته بودند، به پیشرفت های علمی و فرهنگی خوبی دست یافتند. شهرهای مهم دنیای اسلام به صورت مراکز علم و فرهنگ درآمدند و دانشمندان ابتکارات خود را عرضه نمودند. این روح اسلام و فرهنگ دینی آن بود که پذیرای بسیاری از دانشمندانی گشت که از فشار تعصب آمیز جانشینان ژوستی نین دنبال پناهگاهی بودند. انحلال فرهنگستان های فلسفه و طب در «ادس» و «نصیبین»، استادان و دانشجویان این مراکز را به ایران و عربستان پناهنده ساخته بود. «مدینه» شهری بود که جمعی از محققان به دور امام صادق (ع) گرد آمده بودند. نجاشی از حسن بن علی الوشاء روایت کرده که در مسجد (احتمالا مسجدالنبی) محضر نهصد شیخ را درک کردم که هر شیخ می گفت: «حدثنی جعفر بن محمد (ع).» بسیاری از تذکره نویسان از جمله ابن خلکان، جابر بن حیان را، که بنیانگذار علم شیمی در اسلام است، از شاگردان امام صادق (ع) شمرده اند. وی کتابی مشتمل بر یک هزار ورق و پانصد رساله از رسائل امام را تألیف کرده است. (عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، ص 8)
مسجد، که از پررنگ ترین نمادهای دین و مذهب است، در دنیای اسلام تا پیش از تأسیس مدارس، محل آموزش دانش های گوناگون بود و هنوز در مراکز علمی دینی، مسجد محل تلاقی استاد و شاگرد و بحث و گفتگوی علمی میان دانش پژوهان است. افزون بر مساجد، خانه های ائمه و مشاهد اهل بیت (ع) از جمله نجف اشرف، کاظمین و سامراء در عراق و قم و مشهد در ایران، مرکز تجمع علمای شیعه و از حوزه های پر رونق علوم اسلامی و معارف شیعه در دنیای اسلام هستند.
گوستاولوبون جدیتی را که مسلمانان در فراگرفتن علوم از خود بروز دادند، حیرت انگیز دانسته، ضمن پیشگام دانستن آنان در این خصوص، می نویسد: «آنها هر وقت شهری را می گرفتند، اولین اقدامشان بنای مسجد و آموزشگاه بود.» (گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص 557) دیگر مراکز مهم علمی دنیای اسلام در سده های نخستین همچون «بیت الحکمه» عباسیان، «دارالعلم» فاطمیان مصر و دارالعلم های شیعیان در شهرهای دیگر، به ویژه محله «کرخ» بغداد، محل حضور دانشمندان از هر نژاد و مذهب و ملتی بود. افزون بر این ها، مدارس «نظامیه»، هرچند اختصاص به شافعی مذهبان داشت، مدرسان و دانش آموختگان برجسته ای به جهان اسلام عرضه نمودند.
مدارای مراکز علمی دنیای اسلام با حضور اندیشمندان نژادها و ملت ها و گرایش های گوناگون، متأثر از فرهنگ دینی بود که با تکیه بر مشترکات ادیان و مذاهب، سعی در کاهش عوامل تفرقه داشت. بیشتر دانشمندان علوم تجربی در دنیای اسلام در حوزه های دینی تحصیل کرده بودند، بلکه می توان گفت در سده های نخستین تفکیکی میان محل تحصیل دانش آموختگان علوم تجربی و دینی نبود و بیشتر علمای علوم تجربی یا عالم دین بودند و یا با آن آشنایی داشتند.از نشانه های تمدن و توسعه هر ملتی، کتاب و کتابت است. کتابخانه های جهان اسلام مملو از کتاب هایی بودند که غرب در آن روز با آن قابل قیاس نبود. چنانچه بخواهیم در این باره سخن بگوییم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. نگاهی به کتاب هایی که درباره فرهنگ و تمدن اسلامی نوشته شده اند، این حقیقت را آشکار می سازند. (جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام، ص 630ـ 640/ گوستاولوبون، پیشین، ص 558)
تأثیر فرهنگ دینی در پیشرفت برخی دانشها غیر قابل انکار است. دانش اختر شناسی و نجوم از این نمونه است. علم نجوم برای مسلمانان دارای مفهوم عمیق مذهبی بود. به همین دلیل وقتی چند روحانی از دو نفر منجم که کتاب المجسطی مقابل آن ها بود، سؤال کردند از کدام سرچشمه عطش فهم خود را سیراب می کنید، پاسخ دادند که ما شرح قرآن می خوانیم که می گوید: «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت* و الی السماء کیف رفعت* و الی الجبال کیف نصبت؛ آيا به شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده و به آسمان كه چگونه برافراشته شده و به كوهها كه چگونه برپا داشته شده.» (غاشیه/ 17- 19) دین اسلام برای عبادات روزانه، خواهان مشاهدات دایمی تغییرات نجومی است و چون برای ادای نماز، اوقات خاصی تعیین گردیده، دانشمندانی همچون بیرونی، ابن یونس و دیگران را واداشت تا ابزاری برای تعیین اوقات نماز اختراع کنند.
افزون بر نماز، شروع و پایان ماه رمضان و زمان طلوع و غروب خورشید در آن، و همچنین لزوم مشاهده خورشید و ماه گرفتگی برای ادای نماز آیات و مهمتر از همه تعیین جهت قبله، به پیشرفت این علم در دنیای اسلام کمک نمودند. البته باید توجه داشت که مسلمانان موهومات مربوط به تنجیم (تأثیر اوضاع کواکب در احوال مردم روی زمین از حیث سعد و نحس بودن) را رد کردند و بی اساس بودن آن را اعلام داشتند، اما آن دانش را باطل نساخته و رصد و زیج ایجاد کردند. (جرجی زیدان، پیشین، ص 613)
دانش «جغرافی» نیز در پرتو فرهنگ اسلامی رشد چشم گیری کرد. بسیاری از کتب «مسالک و ممالک» با محور قرار دادن مکه و مدینه، که هر ساله میزبان زائران بیت الله الحرام بوده اند، به نگارش درآمدند و در این دانش پیش گام دیگر ملت ها شدند. نقشه جهانی، که ابو عبدالله ادریسی، مؤلف کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق اختراع نمود، مدت ها مرجع اروپاییان بود. (محمدرضا حکیمی، پیشین، ص 156)
«شیمی» به عنوان یک علم، به طور قطع ابداع مسلمانان است. جابر بن حیان، شاگرد امام صادق (ع)، به نقل ابن خلکان اثری در دو هزار صفحه تألیف کرد. گوستاولوبون به نقش ابتکاری مسلمانان در علم شیمی اشاره کرده، می نویسد: «این که درکتب شیمی می نویسند لاوازیه موجد این علم می باشد، باید در نظر داشت که هیچ علمی، اعم از کیمیا یا غیر آن دفعتا ایجاد نشده است. چنان که لابراتوارهای هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات مهم آنها در این علم نبود، هیچ وقت لاوازیه نمی توانست قدمی به جلو بگذارد.» (گوستاولوبون، پیشین، ص 612)
ابن هیثم (354 - 430 ق) بزرگ ترین فیزیکدان اسلامی است که در مغرب زمین به نام الهازن شهرت دارد. کتاب اساسی وی به نام علم المناظر، بهترین کتاب قرون وسطایی در نورشناسی است که بر نوشته های نورشناختی راجر بیکن، تیلو و کپلر و نیز آثار مؤلفان اسلامی اثر گذاشت.
ابن هیثم در تشریح و بیماری های چشم تحقیقاتی کرده است. (سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص45) ابتکارات مسلمانان همچون اختراع چاپ، قطب نما، کشف فرمول باروت، کشف گردش خون، صنعت کاغذسازی و ده ها ابتکار دیگر نشانگر عشق آنان به آموختن علوم و فنون است. (زیگرید هونکه، پیشین، ص 79 ـ 80 و ص 259 - 265 ) در تاریخ دنیای اسلام، با نام دانشمندانی مانند ابن حیان (103ـ 200ق)، کندی (185ـ 260 ق)، حنین بن اسحاق (194 - 263 ق)، ثابت بن قره (211 - 288ق)، خوارزمی (م 249 ق)، محمد بن زکریا رازی (251 - 313 ق)، فارابی (258 - 339 ق)، مسعودی (م 345 ق)، ابن سینا (370 - 428 ق)، ابن هیثم (354 - 430 ق)، بیرونی (362 - 442 ق)، ابن رشد (520 - 595 ق)، نصیرالدین طوسی (597 - 672 ق) و ده ها اندیشمند دیگر برخورد می کنیم که از چهره های جهانی علوم اسلامی به شمار می آیند و هر کدام در یک یا چند علم پیش گام بوده اند. آثار اینان در پیشرفت علوم در غرب بسیار تأثیر گذار بوده و هنوز مورد استفاده آنان هستند. (سید حسین نصر، پیشین، ص 37 ـ 52)
اعتراف تاریخ تمدن نویسان
تاریخ تمدن نویسان غربی به نقش تمدن اسلامی در تمدن اروپایی تصریح کرده، پیشرفت غربی ها را مدیون فرهنگ والاتر مسلمانان دانسته اند. آنان این اعتقاد که مسلمانان را فقط جذب کننده عناصر تمدن های دیگر می داند، رد کرده و معتقدند آنان به آنچه دریافت کردند، سهم بسیاری افزودند. به نوشته جرجی زیدان، علوم مزبور با تحقیقات جدید علمای اسلام رنگ تازه به خود گرفت و مطابق مقتضیات محیط و مناسب با تمدن اسلام پیشرفت کرد. رنان هم با اشاره به این که برخی سهم خود مسلمانان را نادیده می گیرند، می نویسد: «مسلمانان آنچه را به ارث بردند، ترجمه و تفسیر کردند و تحلیل های ارزشمندی به آن افزودند و مهمتر این که خود نیز تراویدند و مغزهای اصیلی به بار آوردند.» (هنری لوکاس، تاریخ تمدن (از کهن ترین روزگار تا سده ما)، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ص 368)
برخی اروپا را مدیون اسلام دانسته اند: زیرا صرف نظر از الغای حکومت ملوک الطوایفی در اروپا و از میان رفتن همه دستگاه های استبدادی اشرافیت و تأسیس مجلل ترین بناهای آزادی بر خرابه های آن، باز اروپا باید به خاطر داشته باشد که به پیروان محمد (ص) دین دیگری دارد و آن عبارت است از این که همین مسلمانان بودند که حلقه اتصال ادبیات قدیم و جدید شدند و در طول مدت زیادی، که اروپا در تاریکی فرو رفته بود، آنان تألیفات و تحقیقات عده زیادی از فلاسفه یونان را حفظ کرده، بسط و نشر مهمترین رشته های علوم طبیعی و ریاضیات و طب و مانند آن را بر عهده داشتند و این علوم به مقدار زیادی مدیون زحمات آن هایند.
با تمام آنچه گفته شد، چگونه می توان نقش فرهنگ دینی اسلام را در پیشرفت های علمی نادیده گرفت، در حالی که به قول زیگرید هونکه هنوز بسیاری از داروها و کالاهای ضروری، که اروپاییان پیش روی دارند و هر روز مصرف می کنند، نام عربی دارند و از کشورهای اسلامی آمده و اختراع مسلمانان هستند و هر یک خاطره تمدن اسلامی را زنده می کنند. در پایان، باید به دین ستیزان مسلمان نما گفت حتی ولتر نامسلمان هم، که شما او را الهام بخش خود می دانید، پس از آشنایی با اسلام، از توهین های خود به پیامبر (ص) و دینش اظهار ندامت کرد و گفت: «دین محمد (ص) دینی است معقول و جدی و پاک و دوستدار بشریت.» و نیز گفت: «من در حق محمد (ص) بدی کردم.» اندکی انصاف برای قضاوت صحیح کافی است تا انسان در اثر تحولات زمانه، یک بام و دو هوا نگردد. (جواد حدیدی، اسلام از نظر ولتر، ص 100و 127)
فرهنگ تاریخ اسلام تمدن اسلامی علم باورها سیره نبوی دانشمندان مسلمانان