حضرت صالح (ع) یکى از پیامبران قدیم است که در میان قوم ثمود برانگیخته شد و به توحید و خداجویى دعوت کرد. اما قوم ثمود از عناد و فساد در اعمال و افکار خود دست برنداشتند و حتى آیت الهى او (ناقه صالح) را پى کردند و مستحق صاعقه و عذاب الهى شدند. در قرآن کریم حدود هفتاد آیه دعوت او را حکایت مى کند و نامش هشت بار در این آیات ذکر شده است؛ از جمله: «إذ قال لهم أخوهم صالح ألا تتقون؛ آنگاه که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پروا ندارید؟» (شعراء/ 142)
«وإلى ثمود أخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله؛ و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: اى قوم من، خدا را بپرستید.» (هود/ 61)
«ولقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صالحا أن اعبدوا الله؛ و به راستى، به سوى ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که: خدا را بپرستید.» (نمل/ 45)
مطالعه در سیره حیات و دعوت حضرت صالح نشان مى دهد که این پیامبر الهى در برابر برخوردهاى نامعقول و خشونت آمیز و معاندانه قوم خود همواره بزرگوارانه رفتار نموده، با اغماض و عفو از خطا و گناهشان در مى گذشت. در ابتداى روند دعوت صالح با استدلال هاى روشن آنها را به توحید فرا خواند. استدلالش را نپذیرفتند، بلکه در عوض، تهمت هاى ناروایى بدو زدند و حتى در نهایت گستاخى از او درخواست نزول عذاب نمودند. در تمام این مراحل آنچه از این مبلغ گرانقدر و اسوه قرآنى مشاهده گردید، مواجهه کریمانه و نگاه مهربانانه و گذشت بزرگوارانه و خطاپوشى پدرانه بود. بنابراین به حق مى توان او را اسوه قرآن در صبر و متانت در رفتار با مخالفان دانست.
راهى، را که انبیاء به بشر نشان داده اند، داراى ابتداء و مقصد، و داراى مشخصه ها و نشانه هاى خاصى است که هر پیامبرى ضمن بیان نقاط مشترک این راه، که همه بشریت در تمامى زمان ها و مکان ها باید بدان توجه داشته باشند به مسائلى نیز در ارتباط با مشخصه هاى زمان و مکان و قوم خود پرداخته است.
از جمله مسائلى که مورد اشتراک همه انبیاء بوده، ابتداء و مقصد این راه است که عبارت است از: توحید و یکتاپرستى، دعوت به خداى یگانه که ابتداء و مقصد است چنانکه در بعض آیات آمده از جمله ارکان دعوت انبیا عبارت بود از «ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت؛ خدا را بپرستيد و از طاغوت [=فريبگر] بپرهيزيد.» (نحل/ 36)، همانطورى که از آیه «و إلى ثمود أخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله مالکم من إله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم؛ و به سوى قوم ثمود، صالح، برادرشان را فرستادیم، گفت: اى قوم من، خدارا بپرستید، براى شما معبودى جز او نیست؛ در حقیقت براى شما از جانب خدایتان دلیلى آشکار آمده است.» (اعراف/ 73)
استفاده مى شود که حضرت صالح (ع) ضمن دعوت به پرستش خداى یکتا و برحذر داشتن از غیر او، براى صدق گفتار خود و ترغیب بیشتر قوم خود به یکتاپرستى، دلیل و نشانه اى از آن رب جلیل ارائه مى نماید تا بدین وسیله شک و تردید از دل هاى ضعیف نیز بیرون رود و ایمان بیاورند. همانند آیه مذکور، آیه دیگرى است که با مختصرى تفاوت مى فرماید: «قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها؛ گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید که معبودى جز او براى شما نیست، اوست که شما را از زمین آفرید؛ و آبادى آن را به شما واگذاشت.» (هود/ 61)
در آیه شریفه مذکور علاوه بر دعوت به یکتاپرستى و عبودیت پروردگار یکتا، که بهترین وسیله براى رسیدن به مقصود راه انبیاء است، به ابتداء این راه نیز اشاره دارد که «هو انشأکم...» خداوند شما را به وجود آورد و زمینه آباد کردن زمین را براى شما فراهم نمود. پس راهى را که انبیا نشان مى دهند ابتدایش خداست چنان که مقصد نیز خداست، همه چیز از او و به سوى اوست. علاوه براین دو آیه در آیه دیگرى نیز حضرت صالح دعوت به یکتاپرستى دارد که مى فرماید: «ولقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صالحا أن اعبدوا الله فإذا هم فریقان یختصمون؛ و به راستى به سوى ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که خدا را بپرستید پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند.» (هود/ 45)
در این آیه نیز با صراحت مى فرماید ما صالح را به سوى قوم ثمود فرستادیم تا آنها را به یکتاپرستى و عبودیت پروردگار جهانیان دعوت نمایند. از آیات مذکور به دست مى آید که از مهمترین مشخصه هاى راه صالح (ع) این بوده که فلاح و رستگارى و رسیدن به سعادت مستلزم یکتاپرستى و حرکت در مسیر توحید و حذر از غیر خداست.
در حالى که قوم صالح پرستش بتان را به عنوان اعتقاد و عادتى دیرین در زندگى پذیرفته بود، صالح چون انبیاى دیگر ابتدا پیام توحید را به گوششان مى رساند. و خود را بر این ادعا داراى بینه و حجت آشکار مى داند: «قال یا قوم أرأیتم إن کنت على بینة من ربى وآتانى منه رحمة فمن ینصرنى من الله إن عصیته؛ گفت: اى قوم من، چه بینید، اگر در این دعوا بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و او از جانب خود رحمتى به من داده باشد پس اگر او را نافرمانى کنم چه کسى دربرابر خدا مرا یارى مى کند؟» (هود/ 63)
در کتاب کافى ضمن حدیثى از حضرت امام باقر (ع) بر دعوت توحیدى صالح تأکید شده است، رسول خدا (ص) از جبرئیل درباره کیفیت عذاب و هلاک قوم صالح سؤال کرد. گفت: «اى محمد، صالح به سوى قومش مبعوث گردید در حالى که شانزده سال داشت، پس میان ایشان (به زندگانى و دعوت) به سر برد تا به 120 سالگى رسید، اما در هیچ خیر و نیکى او را اجابت نکردند.» و فرمود: «ایشان هفتاد بت داشتند که آنها را به غیر از خدا مى پرستیدند.» این روایت به شکل مفصل ترى در حیات القلوب ذکر شده و در آن مناظره توحیدى صالح با قومش تشریح شده است.
هرچند دعوت صالح با معجزات و آیات شگفت پشتیبانى مى شد، اما این مانع از آن نیست که آثار عظمت و بدایع خلقت خداوند بر ایشان بازگو نشود و آنان را متذکر نسازد.
وى پس از امر به عبادت خداى واحد مى گوید: «هو أنشأکم من الأرض واستعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا إلیه إن ربى قریب مجیب؛ او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد. پس از او آمرزش بخواهید، آن گاه به درگاه او توبه کنید که پروردگارم نزدیک و اجابت کننده است.» (هود/ 61) از دیگر مشخصه هاى راهى که حضرت صالح (ع) به قومش نشان مى دهد یکى، «و استعمرکم فیها» است یعنى خداوند شما را براى آباد ساختن زمین و کار و سازندگى در آن آفریده. و با توجه به اینکه زندگى مادى انسان توأم و همراه با خطا و لغزش و وسوسه هاى نفسانى و شیطانى است، و انسانى که در مسیر صحیح نیز حرکت مى کند امکان دارد که گرفتار لغزش شود، به عبارت دیگر انسانى هم که راه انبیا را طى مى کند امکان دارد گرفتار خطاها و لغزش هایى شود.
مشخصه دیگر این راه، را: «فاستغفروه ثم توبوا الیه» اعلان مى کند یعنى از خصوصیات کسى که در صراط انبیاء حرکت مى کند این است که اگر در این راه گرفتار لغزشى شد، طلب مغفرت مى کند و به سوى پروردگارش باز گردد، یعنى خطا و لغزش که به ظاهر مى تواند انسان را از مقصد اصلى یعنى خدا دور کند، به وسیله توبه، سبب بازگشت به خدا گردد و انسان را از پیمودن راه باز ندارد بلکه عزم انسان در پیمودن راه بیشتر گرداند. در نتیجه مخاطبان گرامى که در خود این نوع مشخصات و ویژگى ها را مى یابند باید خدا را سپاسگذار باشند که آنان را در صراط انبیا که همان صراط مستقیم است قرار داده است. در خصوص طلب مغفرت در آیه دیگرى مى فرماید، اگر طلب مغفرت کنید مشمول رحمت خدا قرار مى گیرد، «لولا تستغفرون الله لعلکم ترحمون» (نمل/ 46)
در این آیات خداوند به یکی از شیوه های تبلیغ و دعوت حضرت صالح (ع) اشاره می کند. قرآن مجید هنگامى که سخن از پیامبر آنها صالح مى گوید به عنوان "برادر" از او یاد مى کند، چه تعبیرى از این رساتر و زیباتر برادرى دلسوز و مهربان که جز خیر خواهى هدف دیگرى ندارد. ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم «و إلى ثمود أخاهم صالحا». برنامه صالح همان برنامه اصولى همه پیامبران است، برنامه اى که از "توحید" و نفى هرگونه شرک و بت پرستى که خمیر مایه تمام رنجهاى بشر است، آغاز مى شود. گفت اى قوم من! خدا را پرستش کنید که هیچ معبودى جز او نیست، «قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره».
سپس براى تحریک حس حق شناسى آنها به گوشه اى از نعمتهاى مهم پروردگار که سراسر وجودشان را فرا گرفته اشاره کرده، مى گوید: او کسى است که شما را از زمین آفرید، «هو أنشأکم من الأرض» زمین و آن خاک بى ارزش و بى مقدار کجا و این وجود عالى و خلقت بدیع کجا؟ آیا هیچ عقلى اجازه مى دهد که انسان چنین خالق و پروردگارى را که این همه قدرت دارد و این همه نعمت بخشیده کنار بگذارد و به سراغ این بتهاى مسخره برود؟ پس از اشاره به نعمت آفرینش، نعمتهاى دیگرى را که در زمین قرار داده به این انسانهاى سرکش یادآورى مى کند: او کسى است که عمران و آبادى زمین را به شما سپرد و قدرت و وسائل آن را در اختیارتان قرار داد، «و استعمرکم فیها».
واژه "استعمار" و "اعمار" در لغت عرب در اصل به معنى تفویض آبادى زمین به کسى است و طبیعى است که لازمه آن این است که وسائل لازم را در اختیار او بگذارد، این چیزى است که ارباب لغت مانند "راغب" در مفردات و بسیارى از مفسران در تفسیر آیه فوق گفته اند. این احتمال نیز در معنى آیه داده شده است که منظور آن است که خداوند عمر طولانى به شما داده، ولى البته معنى اول با توجه به متون لغت صحیحتر به نظر مى رسد و در هر حال این موضوع به هر دو معنى درباره قوم ثمود، صادق بوده است، چرا که آنها زمینهاى آباد و خرم و سرسبز و باغهایى پر نعمت داشتند و اصولا در کشاورزى ابتکار و قدرت فراوان به خرج مى دادند، و از این گذشته عمرهاى طولانى و اندامهایى قوى و نیرومند داشتند، و در ساختن بناهاى محکم پیشرفته بودند، چنان که قرآن مى گوید: «و کانوا ینحتون من الجبال بیوتا آمنین؛ در دل کوه ها خانه هاى امن و امان به وجود مى آوردند.» (حجر/ 82)
قابل توجه اینکه قرآن نمى گوید خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت، بلکه مى گوید عمران و آبادى زمین را به شما تفویض کرد، اشاره به اینکه وسائل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش زمین را آباد سازید و منابع آن را به دست آورید و بدون کار و کوشش سهمى ندارید. در ضمن این حقیقت نیز از آن استفاده مى شود که براى عمران و آبادى باید به یک ملت مجال داد و کارهاى آنها را به دست آنان سپرد، و وسائل و ابزار لازم را در اختیارشان گذارد. اکنون که چنین است، از گناهان خود توبه کنید و به سوى خدا باز گردید که پروردگار من به بندگان خود نزدیک است و درخواست آنها را اجابت مى کند.
گاهى به صراحت مردم را سفارش مى کند که نعمت ها و آفریده هاى خداوند را به یاد داشته باشند: «واذکروا إذ جعلکم خلفاء من بعد عاد وبوأکم فى الأرض تتخذون من سهولها قصورا وتنحتون الجبال بیوتا؛ و به یاد آورید هنگامى را که شما را پس از قوم عاد جانشینان آنان گردانید و در زمین به شما جاى مناسب داد. در دشت هاى آن کاخ هایى اختیار مى کردید و از کوه ها خانه هایى زمستانى مى تراشیدید.» (اعراف/ 74) «فاذکروا آلاء الله ولا تعثوا فى الأرض مفسدین؛ پس نعمت هاى خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد بر مدارید.» (اعراف/ 74)
بر اساس آیه مذکور حضرت صالح (ع) راهى را نشان مى دهد که در آن ضمن توجه به نعمت هاى الهى همانند «قدرت بدنى، طول عمر، سعه رزق و تمکن در زمین براى آن قوم» توصیه به شکرگزارى مى کند و نیز گرفتار فساد نشدن که قطعا یکى از فسادهاى مهم توجه نکردن به نعمت هاى خداوند و یا کفران کردن آنها است، که از جمله مهمترین نعمت ها، وجود انبیاء است، که لازمه شکرگزارى این نعمت پذیرش دعوت آنان است، کفران این نعمت به یقین سبب اختلال در زندگى آنان مى شد و به طور حتم علاوه بر هلاکت و عقوبت دنیوى، عذاب اخروى را نیز در پى دارد. همچنین حرکت در این راه (راهى که در آن به نعمت هاى الهى توجه شود به علاوه شکرگزار نعمت ها باشند) سبب افزون شدن نعمت هاى الهى و بهینه شدن زندگى انسان مى گردد و رشد و شکوفاى استعدادها و امکانات بشرى را به دنبال دارد و از امتیازات این راه، وجود صحت و سلامتى و آرامش خواهد بود زیرا از نعمت ها و برکات الهى در جاى خود و به اندازه نیاز استفاده مى شود.
گاهى ضمن انذار و هشدار به مخاطبان نسبت به نافرجامى راهى که در پیش گرفته اند، نعمت هاى موجود را یادآور مى شود و خبر از زوال آنها مى دهد: «أتترکون فى ما ههنا آمنین* فى جنات و عیون* و زروع و نخل طلعها هضیم* وتنحتون من الجبال بیوتا فارهین* فاتقوا الله وأطیعون؛ آیا شما را در آنچه این جا دارید آسوده رها مى کنند؟ در باغ ها و در کنار چشمه ساران، و کشتزارها و خرما بنانى که شکوفه هایشان لطیف است؟ و هنرمندانه براى خود از کوه ها خانه هایى مى تراشید. از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.» (شعراء/ 146- 150)
این یکى از راه هاى مهم تربیت و شیوه هاى وعظ است که قرآن به کار مى برد: قومى که فضل الهى و نعمت هاى بیکران آنها را فرا گرفته و در تمام جوانب زندگى به پیشرفت و آبادانى رسانده، شایسته نیست که خود را به گناه و نافرمانى خالق آلوده سازند... این روش مخاطب را نسبت به منزلت والایش نزد خدا یادآور مى گردد تا به مقتضاى این شأن و منزلت عمل کند.
على رغم شیوع بت پرستى در قوم ثمود، با توجه به مناظره هاى حضرت صالح با قومش روشن مى گردد که به هر حال، گروهى از آنان در بت پرستى، سست و یا مردد بوده اند و از این رو، پس از طرح توحید از سوى صالح، میان دو گروه مصر و مردد در عبادت اصنام مشاجره و اختلاف در مى گیرد، در حالى که اگر همه بر عناد باشند منازعه و مشاجره بر نمى خیزد. آیات زیر به نحوى مناظره روشمند و جدال نیکوى صالح را بیان مى کنند.
در سوره هود، آن گاه که صالح قدرى پیرامون خداشناسى و توحید سخن مى راند، در پاسخش مى گویند: «أتنهانا أن نعبد ما یعبد آباؤنا و إننا لفى شک مما تدعونا إلیه مریب؛ آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى پرستیدند باز مى دارى؟ و بى گمان ما از آنچه تو ما را بدان مى خوانى سخت دچار شکیم.» (هود/ 62)
در برابر شک مخاطبان، صالح بر آیه، بینه و حجت آشکار خود پاى مى فشرد. «قال یا قوم أرأیتم إن کنت على بینة من ربى وآتانى منه رحمة؛ گفت: اى قوم من، چه بینید اگر در این دعوا بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و او از جانب خود رحمتى به من داده باشد؟» (هود/ 63)
«و یا قوم هذه ناقة الله لکم آیة فذروها تأکل فى أرض الله ولاتمسوها بسوء؛ و اى قوم من، این ماده شتر خداست که براى شما پدیده اى شگرف است. پس بگذارید او در زمین خدا بخورد و آسیبش مرسانید.» (هود/ 64)
نکته آموزنده در این مناظره نوعى همراهى به منظور اقناع تدریجى مخاطب است که از سوى این پیامبر الهى اظهار مى شود. او قطعا خود را داراى بینه مى داند، اما در مقام جدال با نوعى تردید هدفدار سعى در جلب همراهى و تمایل تدریجى مخاطب دارد «أرأیتم إن کنت على بینة».
در سوره شعراء وقتى صالح آنها را به نابودى نعمت ها و امکاناتشان هشدار مى دهد و به تقواى الهى سفارش مى کند، در برابر، تهمت جادوگرى به او مى زنند و او را بشرى چون خود مى شمارند و طلب معجزه مى نمایند: «قالوا إنما أنت من المسحرین* ما أنت إلا بشر مثلنا فأت بآیة إن کنت من الصادقین؛ گفتند قطعا تو از افسونشدگانى تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى. اگر راست مىگويى معجزه اى بياور.» (شعراء/ 153- 154) اما وى با برخوردى بزرگوارانه، تنها به درخواستشان پاسخ مى دهد و با صفا و صداقتى انکار ناشدنى مى گوید: «قال هذه ناقة لها شرب ولکم شرب یوم معلوم* ولاتمسوها بسوء فیأخذکم عذاب یوم عظیم؛ گفت این ماده شترى است که نوبتى از آب او راست و روزى نوبت شما. و بدان گزندى مرسانید که عذاب روزى هولناک شما را فرو مى گیرد.» (شعرا/ 155- 156) در سوره نمل نیز چون با طرح توحید، مخاطبان به دو گروه تقسیم شده با یکدیگر مخاصمه مى کنند، صالح در خطابى به گروه حق ناپذیر و توحید ستیز مى گوید: «قال یا قوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة لولا تستغفرون الله لعلکم ترحمون؛ صالح گفت: اى قوم من، چرا پیش از جستن نیکى، شتابزده خواهان بدى هستید؟ چرا از خدا آمرزش نمى خواهید؟ باشد که مورد رحمت قرار گیرید.» (نمل/ 46)
آنها جز پاسخى بى ربط و خرافه آمیز، سخنى براى گفتن ندارند: «قالوا اطیرنا بک وبمن معک؛ گفتند: ما به تو و هر کس که همراه توست شگون بد زدیم.» (نمل/ 47) اما صالح دیگر بار آنها را به خدا باورى سوق مى دهد: «قال طائرکم عند الله بل أنتم قوم تفتنون؛ گفت: سرنوشت خوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمى هستید که مورد آزمایش قرار گرفته اید.» (نمل/ 47)
از آیه 45 سوره نمل استفاده مى شود که او نه تنها خود به جدال نیکو مبادرت مى ورزید، که پیروان خویش را نیز براى مناظره و بحث آزاد عقیدتى آماده مى کرد. نمونه این آمادگى در آن جا مشهود است که ملأ و گروه مستکبران و اشراف به مستضعفان با ایمان مى گویند: آیا شما صالح را فرستاده خداوند مى دانید «أتعلمون أن صالحا مرسل من ربه» و آنها با قاطعیت پاسخ مى دهند، ما به آنچه او بدان رسالت و مأموریت یافته ایمان داریم «انا بما أرسل به مؤمنون». ضمنا جمله «لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة» تلاش حضرت صالح را براى تحقق یکى از شروط مناظره صحیح و جدال نیکو نشان مى دهد که عبارت است از تأمل و تأنى و موضعگیرى سنجیده و حساب شده در مناظره؛ چه، بسیارى از اصحاب عقاید باطل به خاطر فقدان دلایل روشن و برهان قاطع، با شتاب و نسنجیده وارد میدان مناظره مى شوند که این خود، دلیل تزلزل عقیده و موجب محکومیت آنهاست.
پیامبران حضرت صالح (ع) تبلیغ توحید باورها در قرآن بت پرستی نعمت های الهی قوم ثمود