داستان تعامل و تأثیر متقابل سنت هاى دینى و حکومت، داستان مستمری است. با بهره گیرى از دسته بندى هایى ادارى که در سازمان اطلاعات آمارى به کار مى رود، این تاریخ را می توان به چهار دوره، که نشان دهنده لایه هاى متراکم سنت دینى است، تقسیم نمود:
دوره شین تو (قبل از قرن ششم میلادى)
در اولین دوره، محور توسعه ایجاد محدوده منطقه اى براى نقش موروثى کهانت در حدود اواسط قرن چهارم میلادى بود که صرف نظر از استثناها، تا امروز در خانواده امپراتورى استمرار دارد. آداب و مناسک دینى که بعدا «شینتو» نام نهاده شد، با نقش کهانت امپراتوران و ملکه ها در این راستا کاملا گره خورده است. این اعمال، که اساسا با غذا و خورشید مربوط اند، وظایف کهانت را نه تنها براى حاکم اعظم، بلکه براى رؤساى بسیارى از طوایف در بر مى گیرد. کامى ها، یعنى موجوداتى که کاهنان عنایتشان را طلب مى کنند، انواع مختلفى دارند، کامى هاى طبیعت، کامى هاى عقاید، کامى هاى مردمان برجسته، کامى هاى نیاکان و مانند آنها. دو جشنواره بزرگ بر پا مى شود، یکى در بهار، براى نیایش جهت برداشت موفقیت آمیز محصول؛ و دیگرى در پاییز، براى جشن گرفتن محصول به دست آمده. پیش گویى و تزکیه ویژگى هاى مهمى بودند. امپراتور یا ملکه حاکم، که باید تابوهاى بسیارى را رعایت مى کرد، داراى نیروى عرفانى تلقى مى شد تا بتواند از الاهه خورشید، قدرت تأثیرگذارى را دریافت کند، ذخیره غذایى را افزایش دهد و بدین وسیله بر بهبود اوضاع مردم نظارت کند.
دوره شین تو ـ بودایى (538 ـ 1549)
در قرن ششم (بر پایه گزارش جوگو شوتوکو هوو تئستسو، سال 538، اما بر پایه گزارش نیهون گى یا نیهون شوکى بین سال هاى 552 تا 720)، زمانى که آیین بودا از کره وارد شد، اوضاع سیاسى ژاپن ناآرام بود. رؤساى قبایل، در واقع، رؤساى ایالت هاى روستایى بودند. نظارت دربار امپراتورى، به رغم فزاینده بودنش، به هیچ وجه کافى نبود. دربار از یک سو، آیین بودا را روشى براى ترغیب نگرشى معنوى مى دانست که مى تواند مدعیات ناظر به «جهان شمولى» آن را با نیروى دینى جادویى خود تقویت کند؛ اما از سوى دیگر، متأثر از رؤساى ایالت هاى روستایى، آن را تهدیدى براى استقلال و سنت تلقى مى کرد. اخلاق کنفوسیوسى که در قرن پنجم همراه با اسلوب نوشتارى چینى وارد ژاپن شد، تا حدى آیین بودا را به عنوان نظام روابط انسانى که تقویت کننده مردسالارى در قدرت حکومتى بود، تکمیل کرد. تلاش براى تمرکز قدرت سیاسى، تدوین رسمى اسطوره ها و داستان هاى شین تو بود و این اسطوره ها به نحوى سازمان دهى شد که خانواده امپراتورى محوریت یابد. در فاصله سال هاى 538 و 1549، آیین بودا در قالب امواج پى درپى سنت فرقه اى، نفوذ بیشترى یافت. فرقه هاى نارا، تن دایى و شین گون در فاصله قرن هاى هفتم و نهم، زمانى که قدرت سیاسى در دربار امپراتورى استقرار یافت، وارد ژاپن شدند. فرقه هاى پاک بوم، ذن و نى چى رن، در اندک زمانى قبل از دوره کاماکورا (1185ـ1333) و در طول آن، یعنى زمانى که صاحب منصبان نظامى یا طبقه سامورایى در حال قبضه کردن قدرت سیاسى بودند و وضعیت امپراتور نامشخص بود، در جذب مؤمنان از میان توده مردم، گیرایى بیشترى داشتند. تغییر روابط بین شین تو و آیین بودا حکایت از این اوضاع سیاسى دارد. زمانى که قدرت در دست دربار بود، اندیشمندان بودایى، شین تو را به نفع خود، با آیین بودا همساز کردند. آنگاه که قدرت به دست حکومت نظامى کاماکورا افتاد، اندیشمندان شین تویى، در واکنشى متقابل، آیین بودا را با شین تو همساز کردند. سرانجام این دو به لحاظ عقیدتى و نهادى با هم عجین شدند.
دوره شین تو، بودایى مسیحى (1549ـ1802)
مسیحیت در سال 1549 وارد صحنه شد. در آن روزگار، حکومت شوگونی (حکومت تحت تسلط شوگان یا فرماندهى کل) در وضعیتی پایین قرار داشت. رؤساى فئودالی یا دایمیوس (دایمیوها) که کم و بیش خودمختار بودند، براى توسعه قلمروخویش باهم مى جنگیدند. رهبانان حامى تندایى، نى چى رن و سرزمین خالص مجهز شدند، صومعه هاى خویش را مستحکم نمودند و در نزاع و غوغا جانب این و یا آن طرف را می گرفتند. در حکومت نابوناگا ادا (1534ـ82) در بخش مرکزى ژاپن نظم برقرار شد.
اما در جریان آن آرام سازی، صومعه های مخالف نابود و هزاران راهب کشته شدند. جانشین او، هیدیوشى تویوتومى (1536ـ98) به تأسیس یک حکومت نظامی دیکتاتوری در سرتاسر کشور دست زد و نوعى خودکامگى نظامى را در سراسر کشور برقرارکرد. در پى یک سلسله فرمان هاى حکومتى، که به صورت نامنسجم به اجرا در مى آمد و سرآغاز آنها فرمان هیدیوشى در مورد تبعید مبلغان مسیحى در سال 1587 و به صلیب کشیدن 26 ژاپنى و بیگانه مسیحى در 1596 بود، مسیحیت غیر قانونى اعلام شد. این امر در زمان حکومت ایاسو توکوگاوا (1542ـ1616) گسترش یافت و به تبعید ژاپنى هاى مسیحى به مانیل و ماکائو در سال 1612، و افزون بر آن، قتل عام و اعدام بیشتر مسیحیان در حکومت پسرش هیدتادا (1578ـ1632) انجامید. ضدیت با مسیحیت، در پى شورش نافرجام شیمابارا (1637ـ1368)، با ممنوعیت کامل آن، به اوج خود رسید. آیین بودا با تأسیس دانکا سیدو (1638)، نظامى که هر خانواده ژاپنى را ملزم مى کرد تا عضو وابسته یک معبد محلى گردد، و تراوک سیدو، معبدى که تمام بزرگ سالان ملزم بودند تا سالیانه از آنجا گواهى نامه اى دریافت کنند که تأیید مى کرد آن مرد یا زن از ارتباط با دین ضاله مبراست، به خدمت حکومت درآمد. این تحولات موجب شکل گیرى اجتماعات زیرزمینى مسیحى شد که برخى تا امروزه باقى هستند. عجیب نیست که وابستگى هاى اجبارى به معابد بودایى، تنها نهادهایى که در آن زمان، صلاحیت برگزارى شعایر کفن و دفن را داشتند، تعلق خاطر اختیارى به آیین بودا را تضعیف کرد. وابستگى هاى معبدى، بیشتر، راهى براى استفاده از خدمات شعایرى براى مردگان خانواده ها گردید تا طلب اشراق و روشنى شدگى (اشراق).
یک جریان چشمگیر سنت دینى در این زمان، شوگندو یعنى راهى است که به قدرت دینى جادویى از طریق اعمال ریاضت کشانه در کوه ها مى انجامد. این سنت که آمیزه اى از شین توى عامیانه، آیین بوداى عرفانى و جادوگرى تائویى یین یانگ است، منشأ خویش را به شمن محاط در افسانه ها، یعنى ان نو گیوجا، از دوره نارا (710ـ794) مى رساند. قرن ها بعد، در حکومت موروثى شوگونی توکوگاوا، مرتاضانى که سازمان منظمى نداشتند، به عنوان بخشى از یک خط مشى فراگیر درباره جنبش ها و سازمان هاى دینى، تحت کنترل حکومت درآمدند. در طول قرن هفدهم، آیین نو کنفوسیوسى به ایفاى نقش مؤثرى پرداخت. شوگانیت توکوگاوا هم در مدارس خود و هم در مدارس تیول ها در سراسر کشور، مطالعات کنفوسیوسى را ترغیب مى کرد تا بینش و منش سامورایى را شکل دهد. در قرن هیجدهم، مبانى کنفوسیوسى، از طریق مدارسى خاص، براى اشخاص عادى در میان پیشهوران، بازرگانان و کشاورزان منتشر شد. در منطقه فئودال نشین میتو (بخشى از آنچه امروزه استان اباراکى است که دقیقا در شمال شرقى توکیو واقع شده است)، این مطالعات به داى نیهون شى، کتاب چند جلدى تاریخ ژاپن، انجامید که عقیده دودمان امپراتورى زاده کامى به عنوان تنها منشأ مشروع قدرت را در بر دارد و اصول وفادارى و تقواى فرزندى را با معرفى امپراتور به عنوان مصداق والاى چنین فضایلى بسط مى دهد. این عقاید با تبدیل شدن به عقیده بازگشت به سعادت نخستین در شین تو، به خاتمه یافتن هفت قرن حاکمیت سامورایى ها کمک کرد.
دوره شین تویى، بودایى مسیحى و ادیان دیگر (1802به بعد)
از سال 1802، دو تحول مهم بر مردم ژاپن تأثیر گذاشته و نهادهاى مربوط به این دو تحول مستقر شده است، یکى احیاى امپراتورى (1868) و دیگرى شکست در جنگ (1945). در طول سال هاى بعد از شوگانیت توکوگاوا و سال هاى اولیه احیاى حکومت، برخى سازمان هاى دینى جدید سر برآورد (به جدول 2 مراجعه کنید). طلایه هاى توسعه در سال 1802، که مشخصه تغییر جهت از گذشته به دوره کنونى است، آشکار شد. «نیورائى ـ کیو» جمعیتی که به نام فرقه بودایی طبقه بندی شده به عنوان فرقه ایمان درمانی آغاز به کار کرد. پایه اعتقادی این گروه این بود که بنیانگذار آن، خاقان دهقانی به نام کینو (1756-1826) یک کامى زنده و پیام آور زندگى بهتر در جهان دیگر است. وقتى این حکومت احیا شده زمام امور را به دست گرفت، با آیین بودا قطع رابطه کرد و به جاى آن شین تو را رسمیت بخشید و آن را نه به عنوان دینى که آن را اختیارى مى ساخت، بلکه به عنوان اخلاقى که براى تمام شهروندان امپراتور الزامى است، معرفى کرد. شین تو و آیین بودا که قرن ها از لحاظ سازمانى در هم تنیده بودند، به اجبار از هم جدا شدند. دستور داده شد تا نهادهاى شوگانى، که آمیزه درهم تنیده اى از سنت ها بودند، منحل شوند؛ اما بسیارى از باورهاى شوگانى در سازمان هاى دینى جدید پذیرفته شد باورهایى نظیر تسخیر روح، دفع جن، ایمان؛ درمانى و اینکه رهبران، کامى زنده یا بوداهاى زنده تلقى مى شدند. طبقه بندى حکومتى براى بیشتر سازمان هاى دینى جدید در این سال ها شین توى فرقه اى بود (و هست). این اصطلاح وضع گردید تا آنها را از شین توى «غیردینى» دولتى جدا سازد. جنبش ها و حرکت هایی را که این گونه با هم جمع گردیدند، مى توان در چهار دسته جاى داد:
1- جنبش احیاى آیین شین تو «شین ریکیو»، «ایزومو اویاشیروکیو»
2- تطهیر و پاکسازی «می سوگی کیو»
3- عبادت کوهستانى یا پرستش کوه «مارویاما ـ کیو»، « انتاکه ـ کیو»
4- ایمان درمانى «کوروزومى ـ کیو»، «تنرى کیو»، «کونکوکیو»، «اموتو»
(فرقه تنرى کیو به خاطر تأکید بر جهانى بودنش در سال 1970 به درخواست خودش تجدید طبقه بندى شدو در زمره «ادیان دیگر» قرار گرفت).
فرقه «هون مون بوتسوریوشو» که در سال 1857 به وسیله نیسن ناگاماتسو (1817ـ1890)، کاهن بودایى نى چى رن تأسیس شد، به عنوان اولین مجمع بودایى عامیانه که بر تعهد به سوتره نیلوفر به عنوان اساس خوشبختى افراد و ملت تأکید مى کرد، مهم است. از سال 1859 به بعد، مبلغان مسیحى به معرفى دوباره مسیحیت پرداختند. کلیساها، مدارس و مراقبت پزشکى اشکال اصلى بودند که مسیحیان، ژاپنى ها و بیگانگان، از طریق آنها در صدد طرح ایمان جدید بودند. مسیحیت، آنگاه که ژاپن به بیش از دو قرن انزوا از غرب پایان داد، استقبال متوسطى یافت؛ اما احساسات ملى گرایى با آن به مخالفت پرداخت و التهاب جنگ از حدود سال 1890 رو به افزایش گذاشت و هنوز مسیحیت دین اقلیتى باقى مانده است. شمایل شکنى ضدبودایى که با ظهور مجدد شین توى دولتى در بسیارى مناطق رخ داد، تنها چند سالى دوام آورد. زمانى که اندیشه هاى معتدل تر رواج یافت، آیین بودا مورد حمایت حکومت قرار گرفت. به هر حال، تا سال 1945، اسطوره شناسى شین توى دولتى به طور فزاینده اى به هنجارى ماندگار و انعطاف ناپذیر تبدیل شد. گروه هاى دینى جدید مجبور به هم نوایى بودند وگرنه از سوى قدرت دولتى سرکوب مى شدند. مى توان گفت که آیین بوداى قاره اى، در طول انتقال از حکومت قبیله اى به حکومت امپراتورى، زمانى که تغییر جهت گیرى ارزش ها در جریان بود، به ژاپن وارد شد. آیین بودا به عنوان یک دین مردمى طى دگرگونى دیگرى، یعنى تغییر از حکومت امپراتورى به حکومت نظامى، قدرت گرفت. مسیحیت که با یک تحول زودگذر، به حکومت ایالتى وارد شده بود، بعد از احیاى حکومت نظامى متمرکز، زمانى که نفوذ نوـ کنفوسیوسى قوى بود، به سرعت دستش کوتاه شد و در طى تغییر جهت دادن به سوى حکومت امپراتورى جدید، بار دیگر در کنف حمایت جنبش احیاى شین تو، قرار گرفت. سازمان هاى دینى جدید در این دهه هایى که با احیاى حکومت امپراتورى قرین است، به وجود آمدند یعنى طى بحران اقتصادى و سلطه هاى استبدادى بعد از جنگ جهانى اول، و همان طور که انتظار مى رفت، طى دوره فشار اقتصادى و روانى بعد از جنگ جهانى دوم. از این رو، از چشم اندازى وسیع تر، آشکار است که تحولات دینى مهم معمولا با دوره هاى ناآرامى سیاسى و ابهام و آشفتگى در ارزش ها قرین بوده اند.