گرچه استهزاء کردن آیات خدا دلیل بر کفر و بی ایمانی است و کفر سبب سقوط در دوزخ است ولی در آیات قرآن مخصوصا، تکیه شده است و یکی از عوامل عمده ای که انسان را به دوزخ می کشاند معرفی گردیده: «ذلک جزاؤهم جهنم بما کفروا و اتخذوا ایاتی و رسلی هزوا؛ این دوزخ سزا و پاداش آنان است؛ زیرا کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به مسخره گرفتند.» (کهف/ 106) این کفر به آیات و لقاء پروردگار سبب این می شود که جزاء آنها جهنم است به سبب آنکه کافر شدند و گرفتند آیات مرا و رسولان مرا به سخره و استهزاء گرفتند.
یکی از اسامی روز قیامت یوم الجزاء و البته هر کس به جزاء عمل خود می رسد «الناس مجزیون باعمالهم ان خیرا فخیر و ان شرا فشر» و این کفار جزاء آنها (جهنم) است چون غیر مؤمن اگر از روی تقصیر باشد نه قصور جزاء آن جهنم است "بما کفروا" و به علاوه از "کفروا و تخذوا" آیاتی آیات شریفه قرآن و معجزات انبیا را و رسلی انبیاء فرستادگان مرا گرفتند هزوا سخریه می کردند و استهزا می نمودند و نسبتهای زشت و قبیح به انبیاء می دادند حتی آنها را مجنون و بی شعور و ساحر و کاذب می شمردند که این موجب زیادتی و شدت عذاب آنها در جهنم می شود.
در آن هنگام که آدمی در مقابل حقیقت و کسی که حامل آن است به ریشخند و استهزا می پردازد، به آخرین درجات سرکشی و لجاجت و در به روی خود بستن و سخت دلی رسیده است، و او در آغاز حق آن را دارد که گرفتار شک و خواستار دلیل شود، و به مجادله از طریق عقل بپردازد تا قانع شود و اطمینان پیدا کند، اما این که فرستاده خدا و رسالت او را در معرض استهزاء قرار دهد، دلیل بر آن است که اساسا نمی خواهد از حق پیروی کند، آیا چنین کسی لیاقت جایگاهی جز جهنم دارد؟
"ذلک جزاؤهم جهنم بما کفروا" بیان بعد ذاتی و محرومیت ابدی است زیرا کفران نعمت پروردگار و ناسپاسی و مبارزه با دعوت رسول گرامی سبب قطع رابطه با آفریدگار و شقاوت حقیقی است و در قیامت به صورت محرومیت از رحمت در می آید که از آن تعبیر به عقوبت روانی و حسرت می شود و سوز گداز و شعله های آتشین صورت آن خواهد بود.
آری هر که استهزا به آیات و انبیا نماید، موجب کفر عظیم و مستحق عذاب الیم خواهد بود. و اگر چنانچه به سبب شرافت حضرت ختمی مرتبت (ص) نبود، هر آینه استهزاء به مقدسات مذهبی مورد نزول عذاب خسف و مسخ واقع می شد، از شدت عظمت شناعت و قبح آن چنانچه در رضوی نقل شده که: «پیغمبری از پیغمبران بنی اسرائیل ایستاده بود به نماز، سفیهی از سفهاء بنی اسرائیل بنای استهزاء را گذاشته، دهن کجی به روی او می نمود، هنوز از مکان خود زایل نشده بود که خداوند عز و جل او را به صورت قمله (شپش و یا مگسی کوچک) مسخ فرمود.»
حتی اگر شیفته ی آن می شدند آن را مسخره می کردند
با وجود جلوگیری کافر از آن که آثار هدایت به حریم قلب او راه پیدا کند، و آن را با بارویی از استکبار و دروغ و گناه می پوشاند، موجهایی از هدایت از این پرده ها می گذرد و به قلب او می رسد و در آن مستقر می شود، ولی او هر چه زودتر ایستار استهزاء و ریشخند برخاسته از تحقیر حق و اهل آن به خود می گیرد.. . و در این هنگام است که حجت خدا بر او تمام می شود، چه پس از علم پیدا کردن به حق به کوچک شمردن آن پرداخته است.
«و إذا علم من ایاتنا شیئا اتخذها هزوا أولئک لهم عذاب مهین* من ورائهم جهنم و لایغنی عنهم ما کسبوا شیئا و لا ما اتخذوا من دون الله أولیاء و لهم عذاب عظیم؛ و چون از آیات ما چیزی آگاه شود آن را به مسخره می گیرد. چنین مردمان را عذاب ذلت و خواری مهیاست؛ آنان را آتش دوزخ در پیش است و هیچ از آنچه اندوختند آنان را نجات و رهایی ندهد و آن چه غیر خدا دوست گرفتند به کارشان نیاید و کیفر آنان بزرگ و عذاب قهر خداست.» (جاثیه/ 9- 10)
در حقیقت این جاهلان خودخواه دارای دو حالتند: حالت اول اینکه غالبا آیات الهی را می شنوند و نادیده می گیرند و با بی اعتنایی می گذرند گویی اصلا نشنیده اند، حالت دوم اینکه اگر بشنوند و بخواهند به آن اعتنا کنند و عکس العملی نشان دهند کاری جز استهزا و مسخره کردن ندارند، و همه آنها در این دو برنامه مشترکند، گاه آن و گاه این. (بنابراین هیچگونه تضادی در میان این آیه و آیه قبل وجود ندارد.)
این جمله مبنی بر تهدید است از نظر غرور بعض آیات قرآنی که برای آنها خوانده شود و به مفاد و فصاحت و بلاغت آن آگاه شوند گرچه درون خود شیفته آن خواهند شد ولی از نظر عناد و غرور در مقام استهزاء برمی آیند و آن را سبک می شمارند و تکذیب می نمایند.
جالب اینکه نخست می گوید: "اگر چیزی از آیات ما را بداند". ولی بعدا نمی گوید آنچه را دانسته استهزا می کند بلکه می گوید همه آیات ما را (چه آنها را که دانسته و چه آنها را که ندانسته) به استهزا و سخریه می گیرد! و این نهایت جهل و بی خبری است که انسان چیزی را انکار یا مسخره کند که اصلا نفهمیده است، و این بهترین دلیل لجاج و عناد آنها است. و در پایان آیه مجازات این گروه را چنین بیان می کند: «أولئک لهم عذاب مهین؛ برای آنها عذاب خوار کننده ای است.»
از نظر عناد و غرور در مقام تکذیب آیات کریمه قرآنی برمی آیند بر این اساس رابطه خود را با ساحت کبریائی قطع نموده در مقام مبارزه برآمده و در اثر شقاوت ذاتی و حرمان از رحمت عذاب خوار کننده ای برای آنان آماده شده است و سیرت غرور و استهزائی است که نسبت بساحت کبریائی و آیات کریمه قرآنی اظهار نموده اند.
فردای قیامت هم به آنها استهزاء می کنند و اهانت، که می فرماید «الله یستهزئ بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون؛ خداست که آنها را به مسخره می گیرد و فرصت می دهد تا در طغیانشان سرگردان بمانند.» (بقره/ 14) و می فرماید: «فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون؛ ولی امروز آنها که ایمان آورده اند، به کفار می خندند.» (مطففین/ 34) «هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون؛ [حال] آیا کفار پاداش کردار خود را گرفتند؟» (مطففین/ 36)
چرا چنین نباشد در حالی که آنها می خواستند با استهزاء آیات الهی مقام و شخصیتی برای خود کسب کنند، اما خداوند به کیفر این کار آنها را پست و موهون و بی مقدار می کند، و آنها را به طرزی خوار کننده و خفت آور در عذاب قیامت گرفتار می سازد، آنها را به صورت بر زمین می کشند و با غل و زنجیر، همراه با ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب، به دوزخ می برند.
از اینجا روشن می شود که چرا در آیه گذشته عذاب به "الیم" توصیف شده؛ «فبشره بعذاب ألیم؛ پس او را به عذابی دردآور بشارت ده.» (جاثیه/ 8) و در اینجا به "مهین" و در آیه آینده به "عظیم" در حقیقت هر یک متناسب است با کیفیت گناه آنها! آیه بعد این "عذاب مهین" را چنین شرح می دهد: «من ورائهم جهنم؛ پشت سر آنها دوزخ است.»
از نظر اینکه پیوسته کفار سرگرم تمایلات و هوی خود و لحظه ای به سوی حق و خداپرستی توجه ننموده و مسئولیت متوجه خود ندانسته و از تبعات گناهان خود غافل و بی خبر بوده سیرت آن آن است که عقوبتهای دوزخ را پشت سر خود خواهد نهاد.
تعبیر به پشت سر، با اینکه دوزخ جلو آنها قرار دارد، و در آینده به آن می رسند، ممکن است از این نظر باشد که آنها اقبال به دنیا کرده، و آخرت و عذاب الهی را نادیده گرفته و پشت سر انداخته اند، و این تعبیر معمول است که انسان به هر چیزی بی اعتنایی کند می گویند: آن را پشت سر انداخته، قرآن مجید می گوید: «إن هؤلاء یحبون العاجلة و یذرون ورائهم یوما ثقیلا؛ آنها زندگی عاجل دنیا را دوست می دارند و آن روز سنگین قیامت را پشت سر می اندازند.» (دهر/ 27) جمعی از مفسران نیز گفته اند کلمه ی "وراء" از ماده "موارات". هر چیزی است که از انسان پوشیده باشد، هم به پشت سر گفته می شود و هم به پیش رو آنجا که دور باشد و پنهان، و به این ترتیب کلمه ی "وراء" مفهوم جامعی دارد که به دو مصداق متضاد اطلاق می شود.
این تفسیر نیز بعید به نظر نمی رسد که بگوئیم: تعبیر به "وراء" اشاره به مساله ی علت و معلول است، فی المثل می گوئیم: اگر فلان غذای ناباب را بخوری پشت سر آن بیماری است، یعنی خوردن غذا علت آن بیماری می باشد، در اینجا نیز اعمال آنها عامل و سبب "عذاب" مهین دوزخ است.
به هر حال در دنبال آیه می افزاید: اگر آنها گمان می کنند اموال سرشار، و بتها و خدایان ساختگی شان، گرهی از کار آنها می گشاید سخت در اشتباهند، چرا که «و لا یغنی عنهم ما کسبوا شیئا و لا ما اتخذوا من دون الله أولیاء؛ هرگز آنچه را به دست آوردند آنها را از عذاب الهی نجات نمی بخشد و نه اولیائی را که برای خود ساختند و برگزیدند.» و چون هیچ راه فرار و نجاتی نیست باید در آتش قهر و غضب الهی بمانند «و لهم عذاب عظیم؛ و برای آنها عذاب عظیمی است.» آنها آیات الهی را کوچک شمردند خداوند عذاب آنها را بزرگ می کند، آنها بزرگی فروختند خدا نیز عذاب عظیم به آنها می دهد!
این عذاب از هر نظر عظمت دارد هم جاودانی است هم شدید است هم توأم با تحقیر می باشد، و هم تا اعماق استخوان و جان گنهکاران نفوذ می کند، آری گناه عظیم در برابر خداوند عظیم کیفرش عذاب عظیم است.