اباضیه به کسر همزه پیروان عبدالله بن اباض تمیمی اند که مردی خارجی بوده، و از دیگر خوارج انشعاب پذیرفت. پیدایش این فرقه هنگامی صورت گرفت که عبدالله بن اباض از خوارج افراطی کناره گرفت، و مانند فرقه «صفریه» راه اعتدال برگزید. ابو بلال مرداس بن ادیه تمیمی از پیشوایان نخستین این فرق بوده و در سال 62 ه. کشته شد. پس از او عبدالله بن اباض ریاست آن فرقه را به دست گرفت. وی در سال 65 ه. به کلی از خوارج ازرقی جدا شد و در بصره بر ضد زبیریان خروج کرده و چون مردی فقیه بود و در منابع اباضیه او را امام اهل التحقیق و امام القوم و امام المسلمین خواندند. سبب قعود و اعتدال عبدالله بن اباض ظاهرا سازش او با عبدالملک بن مروان خلیفه اموی و همراهی با وی بر ضد عبدالله بن زبیر بود.
سیاستی را که عبدالله بن اباض در برابر خلفای اموی پیش گرفت، جانشین وی ابوالشعثاء جابر بن زید ازدی همچنان ادامه داد. اصل وی از عمان بود، و در حدود یکصد هجری چند سال پس از مرگ عبدالله بن اباض درگذشت. ابوالشعثاء جابر با حجاج بن یوسف ثقفی روابطی دوستانه داشت، ولی این حسن رابطه دیری نپایید و حجاج به کشتن اباضیه مانند دیگر خوارج پرداخت، و در زمان او بیشتر بزرگان اباضی به عمان تبعید شدند. جابر را شاگردی ایرانی الاصل بود که ابوعبیده مسلم بن کریمه تمیمی نام داشت و از فقها و دانشمندان آن فرقه به شمار می رفت و پس از مرگ وی جانشین او گشت و اباضیه از سراسر عالم اسلام برای تحصیل علم در بصره به نزد او می آمدند. هنگامی که خلافت اموی به عمر بن عبدالعزیز رسید، امید بزرگان اباضی به جلب تایید آن خلیفه پرهیزکار افزایش یافت.
ابوعبیده مسلم بن کریمه، سفارتی نزد این خلیفه فرستاد. شاید در نتیجه همین سفارت بود که عمر بن عبدالعزیز اجازه داد که ایاس بن معاویه اباضی قاضی بصره شود، و در بصره یک مرکز تعلیمی تاسیس شد، که طلاب خوارج برای تحصیل بدانجا می آمدند. ابوعبیده پس از فارغ التحصیل شدند ایشان، آنان را برای تبلیغ به بلاد اسلامی می فرستاد. پس بصره مرکز پنهانی تبلیغات اباضی هم گردید. پس از سقوط بنی امیه و روی کار آمدن عباسیان، منصور دوانقی مدتی نسبت به اباضیان نظر مساعد داشت. بعد از مرگ ابوعبیده انحطاط طایفه اباضیه در بصره آغاز شد، و مراکزی از جماعات آن قوم در کوفه، حجاز، حضرموت، یمن و عمان ایجاد گشت.
از پایان قرن اول هجری خوارج عمان رنگ اباضی پیدا کردند، عامل مؤثر در این امر «جابر بن زید» و تاثیر دیگر فقهای اباضی بصره بود، که حجاج بن یوسف آنان را به عمان تبعید کرده بود. پس از آن شورشی در آنجا رخ داد، که پیشوای ایشان جلندی بن مسعود بود. این شورش تا به حضرموت و یمن کشیده شد، ولی سرانجام در سال 134 ه. بر اثر رسیدن سپاهیان عباسی به فرماندهی خازم بن خزیمه برافتاد. درباره نقش مهم عمان در تاریخ اباضیه این ضرب المثل رایج گشت: «باض العلم بالمدینه و فرخ بالبصره و طار الی عمان؛ علم در مدینه تخم گذاری کرد و در بصره جوجه برآورد و به سوی عمان پرواز کرد.»
نخستین داعی که به دعوت مذهب خوارج اباضی در مغرب پرداخت «سلامة بن سعید» سلمة بن سعد از مشایخ بصره بود، که در اوایل قرن دوم هجری این مذهب را در شمال آفریقا تبلیغ می کرد. پس از آن به نام شخصی به اسم عبدالله بن مسعود تجیبی برمی خوریم، که در لیبی و طرابلس غرب آن مذهب را رواج می داد، و قبیله بربر (هواره) را به این مذهب تبلیغ می کرد. پس از آن اسماعیل بن زیاد نفوسی به توسط قبایل بربر اباضی طرابلس با عنوان «امام الدفاع» برگزیده شد و در حدود سال 132 به قتل رسید، و با مرگ او حکومت زیادی طرابلس منقرض گشت. پس از آن عبدالرحمن بن رستم که اصل ایرانی داشت، در قیروان حکومت اباضی تشکیل داد، سپس شهر تاهرت را تسخیر کرد، و در سال 160 ه. به امامت اباضیه در شمال افریقا برگزیده شد. در زمان دو جانشین ابن رستم، عبدالوهاب بن عبدالرحمن و افلح بن عبدالوهاب اباضی در مغرب به اوج خود رسید، و از قرن ششم هجری پس از غلبه فاطمیان بر شمال افریقا انحطاط دولت اباضیه در آن ناحیه آغاز شد، و اباضیان افریقای شمالی در چند ناحیه دور گوشه گیری اختیار کردند و تا زمان حاضر در آن ناحیه ها بر جای مانده اند.
خوارج در تفسیر خود از قرآن با استفاده از عقل، نقل و تأویل به صورت فراوان دست به تفسیر به رأی می زدنند. اما متفکران اباضی خود را از روش خوارج مبرا دانسته و روش خود را متفاوت از ایشان می دانند در ادامه به بررسی روش ایشان می پردازیم. مفسران اباضیه همانند سایر مفسران از دو روش تفسیر به مأثور و تفسیر عقلی استفاده کرده اند.
تفسیر قرآن به کمک آیات قرآن، روایات پیامبر (ص) و اهل بیت، و یا سخن صحابه و تابعان، چنانکه اهل سنت می گویند تفسیر مأثور نامیده می شود. در تفاسیر اباضیه بیش ترین عنایت به این روش تفسیری شده است. این روش خود شاخه هایی دارد.
این شیوه از نگاه اباضیه بهترین شیوه تفسیری است. اطفیش در جای جای تفسیر خود (تیسیر التفسیر) جمله (القرآن یفسر بعضه بعضا) را تکرار می کند. از نگاه او تفسیر قرآن به هر مطلب درستی که با ظاهر آیه ناسازگار باشد، یا دلیل به همراه نداشته باشد، صحیح نمی نماید. (اطفیش، محمد، تیسیر التفسیر، 6/ 510) وی در این شیوه تفسیری از مبینات برای تفسیر مجملات، از خاص در تفسیر عام، و از محکمات در تبیین متشابهات سود برده است.
در آیه شریفه (الحمدلله رب العالمین) واژه عالمین مجمل است و از آیه 23 و 24 سوره شعراء برای فهم آن استفاده شده است: «قال فرعون و ما رب العالمین* قال رب السموات و الأرض و ما بینهما؛ فرعون گفت پروردگار عالميان چيست؟! گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است، اگر اهل يقين هستيد.» با تکیه به این روش می توان دریافت که منظور از عالمین، آسمانها و زمین است و نه جن و انس و یا ملائکه و چنانکه برخی احتمال داده اند. واژه (کلمات) در آیه 37 سوره بقره مجمل است: «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه إنه هو التواب الرحیم؛ سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آنها توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»
اباضیه برای تبیین اجمال آیه یاد شده از آیه 23 سوره اعراف سود جسته اند: «ربنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین؛ گفتند پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود.» (اطفیش، محمد تیسیر التفسیر، 3/ 137)
«و ان خفتم ألاتقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع؛ و اگر می ترسید که (در ازدواج) با دختران یتیم عدالت را رعایت نکنید (از ازدواج با آنها چشم پوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج کنید، دو یا سه یا چهار همسر.» (نساء/ 3)
«والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم؛ و زنان شوهردار (بر شما حرام) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شده اید.» (نساء/ 24) از نگاه اباضیه این دو آیه عام هستند و ممنوعیت ازدواج با دو خواهر را نمی فهمانند، بنابراین باید با آیه 23 سوره نساء تخصیص زده شوند که می گوید: «وأن تجمعوا بین الاختین؛ (و نیز حرام است بر شما) که دو خواهر را همزمان به همسری خود درآورید.»
نویسنده (تیسیر التفسیر) در راستای عقیده اباضیه مبنی بر جاودانگی گناهکار در جهنم، واژه (سیئه) در آیه شریفه زیر را به کمک سیاق (وعملوا الصالحات)، اعم از شرک و غیر شرک مانند گناه کبیره و صغیره می داند و می گوید، دلیلی وجود ندارد که سیئه را اختصاص به شرک دهیم. او در پایان می نویسد: اباضیه اجماع دارند بر اینکه اصرار بر گناه موجب حبط اعمال است. «بلی من کسب سیئة و أحاطت به خطیئته فاولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ آری کسانی که کسب گناه کنند و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.» (بقره/ 81) ثمینی، نویسنده معالم الدین، از سیاق آیه (الی ربها ناظرة) به عنوان قرینه برای معنای آیه استفاده می کند او می گوید از اینکه سیاق آیه، مؤمنین را بشارت به نعیم آخرت می دهد، در می یابیم که نظر به معنای انتظار است، نه رؤیت.
در تفسیر آیه «ومن حیث خرجت فول لئلا یکون للناس علیکم حجة إلا الذین ظلموا منهم؛ هر كجا بوديد رويهای خود را به سوی آن بگردانيد تا برای مردم غير از ستمگرانشان بر شما حجتی نباشد پس از آنان نترسيد و از من بترسيد.» (بقره/ 150) نویسنده همیان الزاد، استثناء در آیه را منقطع می خواند و برای اثبات سخن خود به قرائت زیدبن علی (ع) استدلال می کند. قرائت زید به فتح همزه (ألا) و تخفیف لام بود و این کلمه در مورد استفتاح و تنبیه به کار می رود.
می گویند: آیه شریفه؛ «وجوه یومئذ ناضرة* الی ربها ناظرة؛ در آن روز صورتهائي شاداب و مسرور است. و به پروردگارش مي نگرد!» (قیامت/ 23- 24) بایستی به کمک آیه محکم؛ «لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار؛ چشمها او را درنمى يابند و اوست كه ديدگان را درمى يابد.» (انعام/ 103) تفسیر گردد. همه آیاتی که به ظاهر، دلالت بر جسمانیت خداوند دارند، در شمار متشابهات قرآن قرار می گیرند و هر کس که این دسته از آیات را بدون توجه به محکمات و به همان ظاهرشان تفسیر کند، مشرک و در مواردی فاسق است. در راستای این باور، نویسنده (الحق الدامغ) آیه شریفه «وجوه یومئذ ناضرة* الی ربها ناظرة» را به معنای ظاهری نمی گیرد و آیه را دلیل بر امکان رؤیت خداوند نمی داند. او می گوید: (نظر) اعم از رؤیت است، چنانکه گفته می شود: (نظرت الی کذا فلم أره) و در آیه شریفه نظر به معنای انتظار است، مانند آیه؛ «هل ینظرون إلا یأتیهم الله فی ظلل من الغمام و الملائکة؛ مگر انتظار آنان غير از اين است كه خدا و فرشتگان در [زير] سايبانهايى از ابر سپيد به سوى آنان بيايند.» (بقره/ 210)
دومین منبع تفسیر قرآن، سنت نبوی است و در نگاه اباضیه تفسیر قرآن در پرتو روایات، یکی از شیوه های معتبر تفسیری به شمار می آید. چه این که پیامبر (ص) داناترین فرد به مقاصد تنزیل و مسالک تأویل بود که اگر چنین نبود و پیامبر (ص) با این امور آشنایی نداشت، خداوند بیان قرآن را بر عهده پیامبر نمی نهاد. «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛ و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها تبيين كني.» (نحل/ 44) اعتبار سنت نبوی در تفسیر قرآن، باعث نشده است که اباضیه از دشواریهای بهره گیری از سنت غافل شوند و وجود روایات جعلی و اسرائیلی را در لا به لای احادیث نادیده گیرند، بلکه آنها از یک سو هر روایتی را با عقل سازگار نباشد مورد استناد قرار نداده اند و از سوی دیگر در اصل به روایات با دیده تأمل سندی و دلالی می نگرند. مانند روایات مربوط به افسانه غرانیق که آنها را خلاف ضرورتهای عقل و صریح آیات قرآن دانسته اند. و یا روایاتی در باب سعادت و شقاوت که آنها را به دلیل مخالفت با روایات متواتر، ضعیف شمرده اند. و همچنی ن روایات مربوط به داستان آدم و حوا که بخشی از آنها را مربوط به باورهای نفوذی اهل کتاب خوانده اند.
تفسیر قرآن به کمک روایات اهل بیت (ع) در تفسیر اباضیه از منزلت ویژه ای برخوردار است. آنان درمواردی از سخنان اهل بیت (ع) بدون هیچ گونه انکاری سود برده اند و در برخی موارد حدیث را نقد کرده اند. در تفسیر اباضیه گاه از روایت امام حسن (ع) در تأیید محتوای آیه و تبیین هرچه بهتر آیه استفاده می شود. برای نمونه نویسنده تیسیر التفسیر در ذیل آیه شریفه «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ اي فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد.» (اعراف/ 31) می نویسد: «سنت نیز مانند آیه شریفه دلالت بر اهمیت لباس در نماز دارد.» از حسن بن علی روایت شده که هرگاه آماده نماز می شد، بهترین لباسهای خود را می پوشید. پس به او گفته شد: «ای پسر رسول خدا چرا چنین می کنی؟» او گفت: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. از این رو برای پروردگارم خود را آراسته می سازم و خداوند می فرماید: خذوا زینتکم عند کل مسجد.» در تفاسیر مربوط به اباضیه، تفسیر آیات به یاری روایات امام باقر (ع) و امام صادق (ع) دیده می شود.
به اعتقاد اباضیه، تفسیر قرآن به وسیله روایات صحابه، خود از اقسام تفسیر روایی به شمار می آید، زیرا برای صحابه بر خلاف دیگران این امکان وجود داشت که از پیامبر به طور مستقیم استفاده کنند و مشکلات و سؤالات تفسیری و اعتقادی خود را با پیامبر مطرح کنند. به همین جهت آنچه صحابه به پیامبر نسبت می دهند حجت و درخور اعتماد و اطمینان است، و آنچه به پیامبر نسبت نمی دهند، اگر همگی بر آن نظریه تفسیری اتفاق دارند، اجماع آنها معتبر است و اگر تنها برخی از صحابه نظریه ای را بیان کنند، سخن ایشان در حکم حدیث مرفوع است. تفسیر صحابه نسبت به تفسیر تابعان و دیگر مفسران از اعتبار و حجیت بیش تری برخوردار است، زیرا آنها در تفسیر قرآن، بیشتر به آنچه از پیامبر آموخته بودند اعتماد می کردند. از این میان تفسیر ابن عباس نسبت به سایر صحابه در نظر اباضیه از اتقان و استحکام بیشتری برخوردار است. به هر حال ارزش تفسیری آرای تابعان، در نظر ایشان پس از مرتبه صحابه است.
یکی از زمینه های کاربرد عقل در تفاسیر اباضیه شناسایی متشابهات قرآنی و عرضه آنها به محکمات است. برای نمونه حارثی عمانی اباضی می نویسد: «رؤیت خداوند امکان ندارد، زیرا امکان رؤیت، اثبات جهت و رنگ برای خداوند را در پی دارد و چون خداوند، جهت و رنگ ندارد، پس رؤیت امکان ندارد، و آیاتی که دلالت بر امکان رؤیت یا ظهور در رؤیت دارند، باید به وسیله محکمات تفسیر شوند. همچنین آیه «علی العرش استوی؛ بر عرش استيلا يافته است.» (طه/ 5) و «لتصنع علی عینی؛ مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.» (طه/ 39) که باید در پرتو آیه شریفه «لیس کمثله شیئ؛ همانند او چيزي نيست.» (شوری/ 11) تفسیر شوند.» (حارثی عمانی، العقود الفضیة/ 287)
دومین استفاده مفسران اباضیه از عقل در رفع ناسازگاری میان آیات با یکدیگر یا میان آیات و روایات می باشد. برای نمونه آیه زیر، دلالت دارد که دوزخیان نابینا و کر و لال محشور می شوند:
«و نحشرهم یوم القیامة علی وجوههم عمیا و بکما و صما؛ روز قيامت آنها را كور و لال و كر به روى چهره شان درافتاده برخواهيم انگيخت جايگاهشان دوزخ است.» (اسراء/ 97) و از سوی دیگر برخی دیگر از آیات، دلالت بر بینایی، شنوایی و سخنگویی دوزخیان دارند، مانند آیات زیر: «و رأی المجرمون النار؛ گنهكاران آتش (دوزخ) را مي بينند.» (کهف/ 53) «سمعوا لها تغیظا؛ صداي وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است مي شنوند.» (فرقان/ 12) «تجادل عن نفسها؛ روزي را كه هر كس (در فكر خويشتن است و) به دفاع از خود برمي خيزد.» (نحل/ 111)
اباضیه برای برداشتن ناسازگاری این دو دسته از آیات به توجیهات عقلی رو آورده اند، از جمله اینکه هر یک از این تعبیرها به مرحله خاصی از صحنه های قیامت و دوزخ مربوط است و نه به یک مرحله. آنان در ایجاد همسازی میان آیات و روایات نیز از عقل کمک گرفته اند. از جمله میان آیه «ولاتزر وازرة وزر اخری؛ هيچكس بار گناه ديگري را به دوش نمي كشد.» (اسراء/ 15) و روایت نبوی «من سن سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها الی یوم القیامة» گفته اند: «منظور این است که گناه اضلال دیگران بر عهده گمراه کننده است، نه اینکه گناه گمراه شده بر عهده گمراه کننده باشد.» (اطفیش، محمد، تیسیر التفسیر،، 12/ 559)
یکی دیگر از روشهای تفسیری که در تفاسیر اباضیه بسیار مورد استفاده قرار گرفته است تفسیر لغوی آیات است. دراین روش، مفسر با سودبردن از اشعار جاهلی به معنای آیات می اندیشد. برای نمونه اطفیش در تفسیر آیه شریفه «او یأخذهم علی تخوف؛ يا به طور تدريجي با هشدارهاي خوف انگيز آنها را گرفتار سازد.» (نحل/ 47) تخوف را به تنقص معنی می کند و می گوید: عمر در حالی که بر منبر بود از مخاطبانش پرسید، «مراد از تخوف چیست؟» عالمی از قبیله هذیل گفت: «تخوف در زبان ما به معنای تنقص است.» عمر گفت: «آیا این معنی را شاعران نیز می دانند؟» شیخ هذیل گفت: «بله شاعر ما ابوکبیر این گونه شتر خود را توصیف می کند: تخوف الرحل منها تامکا قردا کما تخوف عودا نبعة السفن.» عمر گفت، «شما به دیوان خودتان در تفسیر قرآن اعتماد کنید تا گمراه نشوید.» شیخ هذیلی گفت: «دیوان ما چیست؟» عمر گفت: «شعر جاهلی، زیرا در آن تفسیر قرآن نهفته است!» (اطفیش، محمد، تیسیر التفسیر، 6/ 516)
تاریخ اسلام علم کلام اباضیه اعتقاد قیام های تاریخی تفسیر قرآن سنت