جستجو

عوامل ورود در جهنم (اسراف و تبذیر)

سختگیری و اسراف

از جمله عوامل و اسباب جهنمی شدن آدمی اسراف و زیاده روی است همانگونه که یکی از خصال و فضائل خلقی اهل ایمان آن است که در هزینه ی زندگی پیوسته میانه روی و صرفه جوئی را رعایت می نمایند و هرگز اسراف و زیاده روی در انفاق و بذل مال چه برای رفع نیازهای خود و یا درباره دیگران نمی نمایند و هم چنین از امساک مال بی مورد و از رذیله آز و حرص در جمع مال پرهیز می نمایند و طریقه اقتصاد و رعایت همه جانبه را در بذل مال در نظر می گیرند: «و الذین إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذالک قواما؛ و کسانیند که چون انفاق و هزینه کنند، نه زیاده روی می کنند و نه خست می ورزند، و میان این دو به راه اعتدال باشند.» (فرقان/ 67)
جالب توجه اینکه اصل انفاق کردن را مسلم می گیرد به طوری که نیاز به ذکر نداشته باشد چرا که انفاق یکی از وظائف حتمی هر انسانی است، لذا سخن را روی کیفیت انفاق آنان می برد و می گوید: انفاقی عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سخت گیری دارند، نه آن چنان بذل و بخششی کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان سخت گیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند. برخی گفته اند: اسراف، خرج کردن مال است در راه معاصی و اقتار امساک از خرج کردن مال است در راه حق. پس مقصود این است که بندگان خدا مال خود را در راه حق صرف می کنند. نه از این کار امساک می کنند و نه مال خود را در راه معصیت صرف می کنند.
برخی گفته اند: اسراف زیاده روی و اقتار امساک از ادای حق خداست. پس مقصود از آیه این است که مال خود را به زیاده روی و بخل و امساک خرج نمی کنند. بلکه به طور صحیح انفاق می کنند. در تفسیر "اسراف" و "اقتار" که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونی دارند که روح همه به یک امر بازمی گردد و آن اینکه "اسراف" آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد، و "اقتار" آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
در یکی از روایات اسلامی تشبیه جالبی برای اسراف و "اقتار" و حد اعتدال شده است و آن اینکه هنگامی که امام صادق (ع) این آیه را تلاوت فرمود مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت، و فرمود «این همان "اقتار" و سخت گیری است، سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن به روی زمین ریخت و فرمود این "اسراف" است، بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود به گونه ای که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش بازماند، و فرمود این همان "قوام" است.»
واژه ی "قوام" (بر وزن عوام) در لغت به معنی عدالت و استقامت و حد وسط میان دو چیز است و "قوام" (بر وزن کتاب) به معنی چیزی است که مایه قیام و استقرار بوده باشد. در مجمع البیان آمده است: «مقصود از قوام زندگی آن چیزی است که انسان را بی نیاز کرده، استوار دارد.» برخی گفته اند: «قوام» عدل و استقامت است و «قوام» چیزی است که زندگی را به پا دارد و استقرار بخشد. امام صادق (ع) فرمود: «قوام حد میانه است» و فرمود: «دعای چهار کس مستجاب نمی شود: مردی که در خانه بنشیند و بگوید: خدایا مرا روزی ده، در جوابش می گوید: آیا تو را امر به طلب روزی نکرده ام؟ و مردی که درباره زن خود نفرین کند و بگوید: خدایا مرا از دست او راحت کن. خداوند به او می گوید: آیا کار او را به دست تو نداده ام؟ و مردی که مال خود را تباه کند و بگوید: خدایا روزیم ده. به او می گوید: آیا تو را امر به میانه روی نکردم؟ و مردی که مال خود را بدون مدرک قرض دهد. خداوند به او می گوید: آیا به تو امر نکردم که شاهد بگیر.»
در روایت است که رسول گرامی اسلام فرمود: «هر کس مال را در راه ناحق بدهد اسراف کرده و هر کس مال را از راه حق منع کند، مرتکب «قتر» شده است.» امام علی (ع) فرمود: «صرف کردن مال در راه خوردنیها و آشامیدنیها اسراف نیست. گو اینکه زیاد باشد.»

میانه روی در زندگانی

بسیاری از مردم مال را انفاق می کنند، و اندکی از آنان به پاداش آخرت دست می یابند، و کمتر کسانی هستند که مال را آن گونه که خدا می خواهد انفاق می کنند، و آنان به راستی همان بندگان رحمانند، پس انفاقشان به انگیزه شادخواری و شهوت، یا ریا و ظاهر سازی و ریاست نیست، بلکه به انگیزه ایمان و عقل و اراده است، از این رو اسراف نمی ورزند و خست هم نمی کنند بلکه در این میانه راه اعتدال را می گیرند. پس در میان اسراف و خست و با اعتدال خرج می کنند که زندگی خود و دیگران را به آن برپا نگهدارند. عیاشی چنین روایت می کند و گوید: «از امام رضا (ع) درباره هزینه خانواده کسب اجازه کردم که چگونه باید باشد؟» گفت: «میان دو مکروه (و ناپسند).»
گوید: «گفتم: فدایت شوم به خدا نمی دانم آن دو مکروه کدامند.» گفت: «آری (خدایت رحمت کناد) آیا نمی دانی که خدای تعالی اسراف و خست را نمی پسندد و گفته است: "و الذین إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما؛ و آنان که چون هزینه می کنند اسراف نمی کنند و خست نمی ورزند، بلکه میان این دو، راه اعتدال را می گیرند".»
امام صادق (ع) مثالی برای این موضوع زد و مشتی ریگ برداشت و سخت در مشت خود گرفت و گفت: «این "اقتار خست" است که خدای عز و جل آن را در کتاب خود ذکر کرده است.» آن گاه مشتی دیگر ریگ برداشت و مشت خود را چنان آزاد گرفت که تمام آن بریخت. آن گاه گفت: «این اسراف و زیاده روی است.» سپس مشتی دیگر برداشت و مقداری از آن را ریخت و مقداری را نگاهداشت و گفت «این است قوام و اعتدال و میانه روی.»
روایتی سوم مقدار هزینه را با سطح زندگانی در اجتماع مربوط می کند، و روایتی چهارم، هزینه در راه استواری بدن و آنچه بدن را می سازد و تندرست می دارد (هر چه باشد) اسراف می شمارد. اما نصوصی دیگر بر ضرورت گسترش هزینه بر خانواده فرمان می دهد. و از مجموع این نصوص می فهمیم که میانه روی در زندگانی مربوط به مجموعه ای از عوامل می شود که شرع و عقل و عرف آنها را معین می کند.

اسراف در معاصی

بدون شک اسراف یکی از مذموم ترین اعمال از دیدگاه قرآن و اسلام است، و در آیات و روایات نکوهش فراوانی از آن شده، اسراف یک برنامه فرعونی است «و إن فرعون لعال فی الأرض و إنه لمن المسرفین؛ از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برترى‏جوى و از اسرافكاران بود.» (یونس/ 83) فرعون از کسانی بود که در عصیان و نافرمانی از حد تجاوز کرده بود زیرا ادعای خدایی کرد، و در آدمکشی و ظلم نیز از حد گذرانده بود، و اسراف نیز همان تجاوز و گذشتن از حد در هر چیز را گویند. اسراف در ظلم و قتل و طغیان و تعدی و تجاوز که اسراف در مباحات حرام است چه رسد به اسراف در معاصی آن هم اینگونه معاصی.
در مورد دیگر «و لا تطیعوا أمر المسرفین؛ از اطاعت فرمان مسرفان، نهی می کند.» (شعراء/ 151) و مجازات الهی را در انتظار مسرفان می شمرد: «مسومة عند ربک للمسرفین؛ نزد پروردگارت براى مسرفان نشان‏ه گذارى شده است.» (ذاریات/ 34) اسراف در معاصی به تجاهر و فسق و زیاده روی در طغیان که امروز بسیار رواج پیدا کرده نه شرمی و نه حیائی و نه باکی و نه خوفی و نه وحشتی دارند باشد تا آثارش را ببینند و برخورد کنند.
از این آیه چنان برمی آید که اسراف آدمی را به گناه و جریمه می رساند، پس او به اسراف و فزونخواهی می پردازد تا حق خود را تمام به دست آورد، و به تجاوز کردن نسبت به حقوق دیگران کشیده می شود و در حدیث از امام علی (ع) آمده است: «نعمت فراوانی ندیدم مگر این که در کنار آن حقی ضایع شده وجود داشت.» بدان سبب که آن کس که بیش از حق خود می خورد، به صورت طبیعی حق مردم را می خورد، و سنگی که برایشان فرو ریخت نشاندار بود و به نام (اسم) آنان شناخته می شد، و شاید هر پاره سنگ به اسم یکی از افراد آن قوم و چنان بود که درست به هدف خود می رسید، چه به اسم و جرم او ثبت شده بود.
"مسومة" به چیزی می گویند که دارای علامت و نشانه ای است، و در اینکه چگونه آنها نشاندار بودند؟ در میان مفسران گفتگو است، بعضی گفته اند: آنها شکل مخصوص داشته که نشان می داده سنگ معمولی نیست، بلکه وسیله عذاب است. و جمعی گفته اند: هر کدام علامتی داشته و برای فرد معین و نقطه خاصی نشانه گیری شده بود، تا مردم بدانند که مجازاتهای خداوند آن چنان حساب شده است که حتی معلوم است کدام فرد مجرم با کدام سنگ باید نابود شود! تعبیر به "مسرفین" اشاره به کثرت گناه آنها است، به گونه ای که از حد گذرانده و پرده های حیا و شرم را دریده بودند، اگر کسی در حالات قوم لوط و انواع گناهان آنها دقت کند می بیند که این تعبیر در مورد آنها بسیار پر معنی است.

جبران گناهان

هر انسانی ممکن است گهگاه آلوده به گناهی شود اما اگر به زودی بیدار گردد و جبران و اصلاح کند زیاد مشکل نیست، مشکل زمانی پیش می آید که سر به اسراف بگذارد. این تعبیر در عین حال مطلب دیگری را نیز بازگو می کند که نه تنها این سنگهای آسمانی برای قوم لوط نشانه گیری شده بود، بلکه در انتظار همه گنهکاران مسرف است. و مسرفان دروغگو را محروم از هدایت الهی می شمرد «إن الله لا یهدی من هو مسرف کذاب؛ خدا كسى را كه افراط كار دروغزن باشد هدايت نمى‏ كند.» (غافر/ 28) اگر موسی راه تجاوز و اسراف و دروغ را پیش گرفته باشد مسلما مشمول هدایت الهی نخواهد شد، و اگر شما چنین باشید شما نیز از هدایتش محروم خواهید گشت. یعنی خداوند به بهشت و ثواب خود هدایت نمی کند آن را که بر خود اسراف کرده و در معصیت و گناه از حد و اندازه بگذرد و بر خداوند دروغ بگوید.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می گوید: «معنایش این است که اگر موسی در ادعای خود دروغگو باشد، همان دروغ خودش برایش بس است. و اگر راستگو باشد، آن وقت به فرضی که همه عذابهایی که وعده اش را داده به شما نرسد، لااقل مقداری از آن به شما خواهد رسید، چون در این فرض شما مسرف و متجاوز هستید که پا از گلیم خود فراتر نهاده اید. و نیز کذاب هستید، چون ربوبیت پروردگار خود را انکار کرده، اربابی دیگر به جای خدا اتخاذ نموده اید و خدا کسی را که مسرف و کذاب باشد هدایت نمی کند. و اما بر فرضی که او دروغ بگوید، در آن صورت پروردگاری که معرفی می کند ربوبیت ندارد تا آنکه درباره هدایت کردنش و نکردنش گفتگو شود.» و سرانجام سرنوشت اسرافکاران را هلاکت و نابودی معرفی می کند «و أهلکنا المسرفین؛ اسرافکاران هلاک می شوند.» (انبیاء/ 9) «و أن المسرفین هم أصحاب النار؛ اسراف کنندگان اصحاب دوزخ و جهنمند.» (غافر/ 43)
با توجه به آنچه امروز ثابت شده که منابع روی زمین با توجه به جمعیت انسانها آن قدر زیاد نیست که بتوان اسراف کاری کرد، و هر اسراف کاری سبب محرومیت انسانهای بی گناهی خواهد بود، به علاوه روح اسراف معمولا توأم با خودخواهی و خودپسندی و بیگانگی از خلق خدا است. در عین حال بخل و سخت گیری و خسیس بودن نیز به همین اندازه زشت و ناپسند و نکوهیده است، اصولا از نظر بینش توحیدی مالک اصلی خدا است و ما همه امانت دار او هستیم و هر گونه تصرفی بدون اجازه و رضایت او زشت و ناپسند است و می دانیم او نه اجازه اسراف می دهد و نه اجازه بخل و تنگ چشمی.

منابع

  • ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏11 صفحه 342
  • ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏17 صفحه 223
  • ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏15 صفحه 152
  • ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 صفحه 356
  • محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏8 صفحه 476
  • محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏14 صفحه 50
  • سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏17 صفحه 500
  • سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏11 صفحه 497
  • عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏6 صفحه 442

کلید واژه ها

رذایل اخلاقی اسراف جهان بینی اسلامی جامعه قیامت دوزخ قرآن

مطالب مرتبط

عوامل ورود در جهنم (رعایت اعتدال در انفاق و بخشش) عوامل ورود در جهنم (افراط در مصرف مواهب) عوامل ورود در جهنم (بدزبانی) عوامل ورود در جهنم (کم فروشی در معامله) عوامل ورود در جهنم (مال اندوزی) عوامل ورود در جهنم (سخن چینی) عوامل ورود در جهنم (متزلزل شدن اعتماد)

اطلاعات بیشتر

عوامل ورود در جهنم (دامهای شیطانی) عوامل ورود در جهنم (زیانکاری و نابودی سرمایه‌ها) عوامل ورود در جهنم (زیادت طلبی) عوامل ورود در جهنم (رعایت اعتدال در انفاق و بخشش)

ابزار ها