در قرن هجدهم میلادی در اروپا، انجیلی کشف شد که به یکی از شخصیت های نزدیک به حضرت عیسی (ع) یعنی برنابا نسبت داده می شود. کشف این انجیل جنجال مفصلی در محافل مذهبی و علمی به راه انداخت. بحث درباره اصالت و صحت انتساب آن به برنابای حواری و مطالب مندرج در آن تا مدت ها محافل مسیحی و غیر مسیحی را به خود مشغول کرده بود. از آن زمان تا کنون سخنان و مقالات و کتب بسیاری در مورد این کتاب گفته و نوشته شده و بسیار نیز گفته خواهد شد; زیرا مطالب مطرح شده هنوز به صورت قطعی، فصل خطاب گفته ها و نوشته ها نبوده اند. برنابا در اصل از «سبط لاوی» و از اهالی قبرس بود که در عصر رسولان به آیین مسیحیت گرویده بود. در کتاب مقدس فعلی چندین بار نام برنابا ذکر و به عنوان شخصی ممتاز از او یاد شده است. «و یوسف، که رسولان او را «برنابا» یعنی «ابن الوعظ» لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفه ی قبرسی، زمینی را که داشت فروخته، قیمت آن را آورد و پیش قدم های رسولان گذارد تا به نیازمندان دهند. برنابا مردی صالح و شخصی مهربان و پر از روح القدس و ایمان بود. در نتیجه مردم دسته دسته به خداوند ایمان آوردند.»
از مطالب عهد جدید بر می آید که برنابا در ایمان آوردن به عیسی بر بسیاری از شخصیت های بزرگ مسیحی هم چون «پولس» سبقت داشته، بلکه شفیع پولس نزد حواریون بوده است. از کتب عهد جدید و نامه های پولس به دست می آید که برنابا از بنیان گذاران سفرهای تبشیری و چهره ای شاخص و معتبر در عصر رسولان بوده است. برنابا و پولس مأمور دعوت امت غیر مختون (غیر یهودی ها) به مسیحیت می شوند و به شهرها و دیارهای مختلفی سفر می کنند و با اذیت و آزارهای بسیاری مواجه می گردند و معجزات زیادی از خود نشان می دهند تا جایی که برخی آنان را خدا می پندارند. آنان اولین کلیساها را در جهان مسیحیت پی ریزی می کنند و در هر کلیسا کشیشی را برای اداره و هدایت مردمان برمی گزینند، اما طولی نمی کشد که بین برنابا و پولس «نزاعی سخت» رخ می دهد.
و بعد از ایامی چند، پولس به برنابا گفت: «برگردیم و برادرانمان را در هر شهری که در آنها کلام خدا را اعلام کردیم، دیدن کنیم که چگونه باشند.» اما برنابا چنان مصلحت دید که یوحنا ملقب به مرقس را همراه خود بردارد. لیکن پولس چنین مصلحت دانست که او را که از «پمفیله» از ایشان جدا شده بود و با ایشان همکاری نکرده بود، با خود نبرد. پس نزاعی سخت شد، به حدی که از یکدیگر جدا شدند، برنابا مرقس را برداشت و از راه دریا به قبرس رفت و پولس، سیلاس را اختیار کرد و از برادران به فیض خدا سپرده شده رو به سفر نهاد...
آخرین نشانی که از برنابا در منابع مسیحیت وجود دارد همین است که ذکر شد و دیگر اثری از او به چشم نمی خورد و او به گونه ای مرموز و شگفت آور از تاریخ مسیحیت ناپدید شده و تنها این پرسش به جای مانده است که چگونه این نخستین رسول، یا دست کم، یکی از رسولان نخستین، که شفیع و راهنما و همراه پولس، و پر از روح القدس و ایمان بود، بدون هیچ مقدمه و یا طرحی منطقی ناپدید می شود و به قول ویل دورانت به گونه اعجاب آوری «از صحنه تاریخ محو می گردد.» آیا صرف همراهی یا عدم همراهی «مرقس» می تواند سبب جدایی دو رسول که با مواعظ و اندرزهایشان هزاران نفر را به عیسی و عشق و محبت و برادری دعوت کرده اند، باشد؟ به هر تقدیر توجیهی که کتاب اعمال رسولان، در مورد جدایی این دو شخصیت بزرگ جهان مسیحیت نموده است، شبیه دعواهای کودکانه یا نوجوانان متأثر از احساسات و عواطف است، نه مبشرانی که قصد بنای تمدنی عظیم بر اساس تعالیم مسیح را داشته اند.
نویسنده ای مسیحی که مترجم انجیل برنابا به عربی نیز هست، درباره ی تاریخچه ی این انجیل می نگارد نخستین کسی که از وجود نسخه ی ایتالیایی انجیل برنابا آگاه شد یکی از مستشاران پادشاه پروس بود. این مستشار که نامش در حافظه تاریخ ثبت شده «کریمر» و مقیم آمستردام بود. او در سال 1709 م این نسخه را از کتاب خانه یکی از مشاهیر و افراد به ظاهر صاحب منصب آمستردام امانت می گیرد. پس از مدتی وی آن را به شخصی به نام «طولند» و او نیز پس از چهار سال آن را به پرنس «اوژن ساووی» اهدا می کند. مشهور است که این ژنرال جنگجو با وجود لشکرکشی های فراوان و اشتغال به امور سیاسی، به علوم و آثار تاریخی علاقه ای فراوان داشته است. نسخه ی مذکور بعدها در سال 1738 همراه با دیگر کتاب های شخصی وی به کتاب خانه سلطنتی وین انتقال یافته است. علاوه بر نسخه ایتالیایی انجیل برنابا، نسخه دیگری گزارش شده که اسپانیایی است.
این نسخه که شامل 222 فصل و 420 صفحه است در اوایل سده هجدهم میلادی کشف شده و متأسفانه گذشت زمان سبب فرسودگی و پوسیدگی صفحات آن شده بود. نسخه مذکور توسط شخصی از اهالی «هدلی»، از شهرهای ایالت همپشیر انگلستان، به صورت امانت در اختیار خاورشناس مشهور، دکتر «سایل» قرار می گیرد. سپس از طریق دکتر سایل به دست دکتر «منکهوس» که یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه سلطنتی آکسفورد بود، می رسد. منکهوس پس از مدتی این نسخه را از زبان اسپانیایی به زبان انگلیسی ترجمه می کند و در سال 1784 م متن مترجم را همراه با نسخه ی اصلی اسپانیایی در اختیار دکتر «هویت» که از اندیشمندان و اساتید برجسته ی زمان خود بود قرار می دهد. از یادداشتی که دکتر «سایل» در آغاز نسخه اسپانیایی نگاشته، چنین برمی آید که این نسخه در اصل توسط مسلمانی «اروغانی» به نام «مصطفی عرندی» از روی نسخه ی ایتالیایی به زبان اسپانیایی برگردانده شده است. اهمیت نسخه ی اسپانیایی در مقدمه ای است که طی آن مشخص می گردد که راهبی به نام «فرامرینو» به مجموعه ای از نامه ها و یادداشت های «قدیس ایرنائوس» دست می یابد که شامل تعالیمی علیه پولس و تقبیح اعمال و افکار اوست; و ایرنائوس مطالبش را به انجیلی منسوب به برنابا نسبت می دهد. از این جا اشتیاق راهب فرامرینو برای کشف انجیل برنابا شدت می یابد و در نهایت به آن دست می یابد.
انجیل برنابا نسبت به اناجیل دیگر بسیار قطورتر و حاوی مطالب مختلف و گسترده ای در 222 فصل است. این در حالی است که اناجیل دیگر در عهد جدید 16 تا حداکثر 28 باب دارند. انجیل مزبور با اناجیل اربعه تفاوت دارد و در برابر معتقدات رسمی کلیسا می ایستد. در این انجیل برنابا خود را یکی از دوازده حواری حضرت عیسی معرفی می کند و مدعی است که انجیلش را به دستور آن حضرت نوشته است و پولس را تحریف کننده و نابود کننده ی تعالیم و شخصیت حضرت عیسی (ع) می داند. وی شایعه ی مرگ و قیام پس از مرگ حضرت عیسی را خلاف واقع دانسته و آن را اقدام نابخردانه ی حواریون می داند.
برنابا در شرح تعالیمی که حواریون و رسولان گمراه به دروغ به نام تعالیم عیسی(ع) منتشر ساخته اند به این موارد اشاره می کند: انتشار این شایعه که عیسی پسر خداست; اسقاط سنت ختان; و حلال دانستن گوشت های ناپاک. از اساسی ترین اصولی که انجیل برنابا شدیدا بر آن اصرار می ورزد، «نفی تثلیث» است. در این انجیل عیسی پیامبر خدا معرفی گردیده و کرارا «الوهیت» از وی نفی شده است. هم چنین از زبان حضرت عیسی آمده است که، پس از وی شیطان، خدا یا پسر خدا بودن وی را بر سر زبان ها خواهد انداخت و همین اعتقاد خطا، آیین وی را به انحراف خواهد کشاند، به طوری که سی نفر مؤمن حقیقی باقی نخواهند ماند. در این انجیل، حضرت عیسی (ع) مسیحائی (پیامبر موعود) بودن خویش را نفی می کند و پیوسته به آمدن رسول گرامی اسلام بشارت می دهد. او خود را آماده کننده راه پیامبر اسلام می داند. وی در پاسخ به پرسش آندریاس (یکی از حواریون) می گوید: «او در زمان شما نمی آید، بلکه بعد از شما به چندین سال; وقتی که انجیل من باطل شود و نزدیک است که سی نفر مؤمن پیدا نشود. در آن وقت خدای بر جهان رحم می کند; پس رسول خدا را می فرستد که قرار می گیرد بر سر او ابر سفیدی تا او را یکی از برگزیدگان خدای بشناسد و همانا زود است که ظاهر سازد او را برای جهان.»
در این انجیل، عیسی (ع) پیامبر اسلام را از نسل اسماعیل (ع) معرفی می کند، نه اسحاق. این در حالی است که عهد قدیم مسیحا یا همان پیامبر موعود را از فرزندان اسحاق می داند. عیسی (ع) شرط ورود به بهشت را ایمان به پیامبر اسلام دانسته و در مواردی به ذکر شفاعت آن حضرت در روز قیامت پرداخته و ضمن تکریم و بزرگ داشت وجود گرامی پیامبر اسلام (ص)، از کیفیت خلقت و پیدایش نور محمدی سخن به میان آورده و از دیدار خویش با پیامبر اسلام (ص) در عالم ملکوت سخن گفته است. در انجیل منسوب به برنابا از احکام شریعت موسوی دفاع، و خاصه بر سنت ختان تأکید می شود. ویژگی دیگری که می توان گفت انجیل برنابا علی رغم دیگر اناجیل واجد آن است برخی مباحث و موضوعات کلامی ـ فلسفی است که از زبان حضرت عیسی نقل شده است; مثل غیر مرکب و متغیر بودن خدا، مفهوم بزرگی خدا، قضا و قدر، معاد جسمانی، معرفی انسان و کیفیت نفس انسانی و حالات و عوارض آن.
در این کتاب، بر خلاف اناجیل اربعه، مصلوب واقعی «یهودای اسخریوطی» است، نه حضرت عیسی (ع)، و آن حضرت پیش از صعود به آسمان در کوه زیتون کسانی را که پنداشته اند وی مرده و حال از قبر برخاسته است، سرزنش می کند: «حق می گویم به شما که من نمرده ام، بلکه یهودای خائن مرده است.» در این انجیل موضوعات اخلاقی و مواعظ و اندرزهای مختلف مطرح شده است.
بی تردید برنابا یکی از شخصیت های طراز اول مسیحیت و از بزرگان حواریون بوده، نیز انجیلی داشته که مدت ها از آن استفاده می شده است. اسناد نشان می دهد که در صدر مسیحیت انجیل های بسیاری نگاشته شده که کلیسا سعی در انحصار آنها به چهار انجیل معروف (متی، مرقس، لوقا، یوحنا) داشته است. قدیس ایرنائوس در اواخر قرن دوم میلادی گفته است: «چنانکه بادهای اصلی چهارند، و کروبین نیز چهار صورت دارند، و خداوند چهار عهد با انسان بست و... پس اناجیل نیز چهارند.» اناجیل روز به روز در جوامع مسیحی انتشار بیشتری می یافت تا این که در سال 364 م، شورایی در لاودکیه، یکی از شهرهای سوریه تشکیل شد، و در آن چهار انجیل معروف قانونی، و سایر اناجیل مجعول شناخته شدند.
دایرة المعارف ها تعداد زیادی از کتاب های مقدس صدر مسیحیت را که اکنون متروک مانده اند نام می برند که از جمله ی آنها «انجیل برنابا» است: انجیل «آندریو»، «برنابا»، «برتوما»، «جیمس (یعقوب)» و «تدایوس»، از طرف پاپ گلاسیوس اول ممنوع اعلام شده و پاپ مذکور دستور مخصوص در این باره صادر کرده است. پطرس بستانی که یک دانشمند مسیحی است در دایرة المعارف خود ذیل کلمه ی «برنابا» می نویسد: «اسقف "فویتوس" در قرن 9 میلادی در "قانون رسولی" خود کتاب انجیل برنابا را در ردیف کتب مجعول و غیر قانونی قرار داده است.»
پس ملاحظه می شود که انجیل برنابا تا اواخر قرن نهم میلادی (قرن سوم هجری) متداول بوده و مسیحیان از آن استفاده می کرده اند تا این که اسقف فویتوس مجددا تحریم آن را اعلام می دارد. ظاهرا آخرین حکم تحریم قرائت و استفاده از انجیل برنابا در قرن دوازده میلادی صادر شده که مربوط به پاپ «گلاسیوس دوم» در سال 1118 م. است. اما این مطلب که انجیل برنابایی که راهب فرامرینو ادعای کشف آن را دارد، همان انجیل برنابای قدیس باشد نیازمند ادله ی محکمی است که تاکنون اقامه نشده، و مطالعات باستان شناسی بر روی کاغذ و مرکب کتاب و نوع نوشتار و جلد آن هم نتوانست چیزی را ثابت کند; بنابراین قضاوت در مورد اصالت این انجیل بسیار دشوار است. بدیهی است مسیحیان حکم به اصالت آن نمی دهند و آن را ساخته و پرداخته ی یک مسیحی مرتد، یا فردی عرب یا مسلمان می دانند، ولی باید اذعان نمود که جعلی دانستن این انجیل امر راحتی نیست.
اگر قایل به اصالت انجیل برنابا نشویم آن وقت حدس ها و گمان هایی درباره ی نویسنده این انجیل بروز کند. دکتر خلیل سعادة، مترجم مسیحی این انجیل از انگلیسی به عربی، در مقدمه ی ترجمه خود می گوید: «این جانب شدیدا به وجود نسخه ی عربی این انجیل اعتقاد دارم و به هیچ وجه عدم وجدان چنین نسخه ای، دلیل بر عدم وجود آن نیست... نخستین چیزی که توجه هر خواننده ی مسلمانی را به خود جلب می کند، اقتباس نویسنده ی این انجیل از قرآن است... ضمن این که نسخه ی ایتالیایی کشف شده به شیوه ی کتب عربی تجلید و صحافی شده است و به نظر من این ادعا که دو صحاف پاریسی آن را به سبک عربی تجلید کرده اند، فراتر از مرز پندار و گمان نیست... و به اعتقاد من، نویسنده ی نسخه ی اصلی (نسخه ی عربی) شخصی یهودی و اندلسی بوده، که ابتدا مسیحی شده و پس از آشنایی با اناجیل و مضامین آنها به آیین اسلام گرویده است.»
پطرس بستانی نیز مؤلف این اثر را شخصی عرب می داند، یا کسی که از مسیحیت اصیل منحرف شده و از کلیسا بریده است و به این ترتیب خواسته به مسیحیت ضربه وارد کند. در عین حال، دانشمندان مسیحی معتقدند که نویسنده ی این اثر، شخصی عادی و عامی نیست; بلکه اطلاعاتی از عهد قدیم و جدید و قرآن دارد که بدون نبوغ نمی توان آن اطلاعات را داشت. به هر حال ما مسلمانان ادعای قاطع مبنی بر اصالت این انجیل نداریم و برای حقانیت اسلام خویش علیه مسیحیت به این کتاب استناد نمی کنیم و اصراری در پذیرش این انجیل از طرف مسیحیان نداریم و می پذیریم که مسیحیان چنین انجیلی را اصیل ندانند. لکن جالب این است که مسیحیان خود این کتاب را نگاه داری و سپس چاپ و منتشر کرده و ضمن اعتراف به ارزش های آن، آن را به زبان های مختلف ترجمه نموده اند.
مسیحیان اشکالاتی به این کتاب وارد کرده و مسلمانان به برخی از آنها پاسخ گفته اند; که علاقه مندان می توانند به کتب مفصل مراجعه کنند. ضمن این که پاسخ به این ایرادات به معنای اصالت دادن به آن نیست; چون احیانا انجیل نام برده حاوی مطالبی است که یک مسلمان نمی تواند آن را بپذیرد. اگر در آینده شواهدی بر اصالت این انجیل اقامه شود، می توان گفت که این کتاب نیز هم چون دیگر اناجیل و کتب مقدس، از دستبرد منحرفان در امان نبوده و دچار تحریفاتی گردیده است.
مسیحیت کتب دینی انجیل برنابا حوادث تاریخی حواریون جهان بینی اسلامی