برجسته ترین و بزرگ ترین کلمه خدا در همه آفرینش، وجود گرامی خاتم الأنبیا (ص) و اهل بیت اوست و روایات فراوانی بر این حقیقت، دلالت دارد که تنها به دو مورد بسنده می شود:
1. میثم تمار نقل می کند که پیکی از سوی معاویه در کوفه به محضر امیر مؤمنان (ع) رسید و در اثنای سخن، معاویه را شایسته تر از حضرت علی بن ابی طالب (ع) نسبت به مقام امامت خواند. «امیر مؤمنان فرمان داد تا مردم را به اجتماع دعوت کنم و پس از چندی مسجد جامع کوفه، مملو از جمعیت شد؛ آنگاه حضرت علی بن ابی طالب (ع) لب به سخن گشود و پس از بیان مطالبی با اشاره به ویژگی های امامت، چنین فرمود: "و الله لایکون الإمام إماما حتی یحیی الموتی أو ینزل من السماء مطرا أو یأتی بما یشاکل ذلک مما یعجز عنه غیره؛ به خدا سوگند، تنها کسی می تواند امام باشد که (به اذن خدا) مردگان را زنده نماید یا از آسمان باران بباراند یا دیگر معجزاتی که همگان از انجام آن ناتوان باشند، ارائه نماید." سپس خطاب به جمعیت فرمود: "و فیکم من یعلم أنی الآیة الباقیة و الکلمة التامة و الحجة البالغة؛ میان شما هستند کسانی که به جایگاه بلند من آگاهند و یقین دارند که من آیه جاوید خداوند و کلمه تام الهی و حجت بالغ خدای سبحانم."» آنگاه میثم تمار به معجزات شگفت انگیزی اشاره می کند که در همان مجلس توسط حضرت امیرمؤمنان (ع) صورت پذیرفت و پس از آن، امام (ع) دوباره بر منبر قرار گرفتند و خطبه معروف شقشقیه را ایراد فرمودند. بر اساس این حدیث، رسول خدا و اهل بیت او (ع) نه تنها کلمات الله، بلکه کلمات تامات خدای سبحان هستند.
2. یحیی بن اکثم از امام علی بن موسی الرضا (ع)، تفسیر این آیه را طلب کرد: «و لو أنما فی الأرض من شجرة أقلم و البحر یمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت کلمت الله إن الله عزیز حکیم؛ و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد سخنان خدا پايان نپذيرد قطعا خداست كه شكست ناپذير حكيم است.» (لقمان/ 27) و امام رضا (ع) نام هفت دریا را که مورد اشاره آیه است، بیان داشتند و سپس فرمودند: «و نحن الکلمات التی لاتدرک فضائلها و لاتستقصی؛ ما آن کلماتی هستیم که اگر هفت دریا مرکب شمارش آن ها شود، هرگز به شمارش نیایند و اوج فضایل آن ها آشکار نگردد.»
وصف دیگری نیز می توان از قرآن کریم استفاده نمود که عموما و خصوصا بیان شده است؛ اما عمومیت آن مانند وصف های سه گانه پیشین، گسترش ندارد و روییدنی ها را در بر می گیرد. این وصف، کرامت است که قرآن کریم از یک سو به گونه عام، نر و ماده روییدنی های زمین را کریم می خواند: «أولم یروا إلی الأرض کم أنبتنا فیها من کل زوج کریم؛ مگر در زمين ننگريسته اند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيده ايم.» (شعراء/ 7) این تعبیر کلی، یعنی «کرامت روییدنی های زمین»، گرچه ظاهرا تنها گیاهان را شامل می شود، اما از نگاه قرآن بر انسان نیز اطلاق می گردد؛ زیرا قرآن کریم تصریح می کند که خداوند شما انسان ها را از دل زمین رویاند؛ «و الله أنبتکم من الأرض نباتا؛ و خداست كه شما را [مانند] گياهى از زمين رويانيد.» (نوح/ 17) پس قرآن کریم به گونه ای فراگیر، انسان و دیگر روییدنی های زمین را به وصف کرامت، متصف کرده است؛ اما غیر از انسان، هیچ یک از پدیده های زمینی را به تنهایی، کریم نخوانده است؛ «و لقد کرمنا بنی ادم و فضلنهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى آشكار داديم.» (اسراء/ 70)
نکته: فرشتگان الهی نیز به صورت ویژه با وصف کرامت ستوده شده اند؛ به گونه ای که قرآن کریم فرشته وحی را فرستاده ای کریم می خواند؛ «إنه لقول رسول کریم؛ كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است.» (تکویر/ 19) و از برخی فرشتگان به عنوان سفیرانی کریم و نیکوکار یاد می کند؛ «بأیدی سفرة* کرام بررة؛ به دست فرشتگانى ارجمند و نيكوكار.» (عبس/ 15- 16) و برخی دیگر را محافظان و نویسندگان کریم می نامد؛ «و إن علیکم لحفظین* کراما کتبین؛ و قطعا بر شما نگهبانانى [گماشته شده]اند [فرشتگان] بزرگوارى كه نويسندگان [اعمال شما] هستند.» (انفطار/ 10- 11) و پس از نفی فرزندی فرشتگان برای خدای سبحان، از مجموعه آنان به بندگان گرامی داشته شده و کریم یاد می کند؛ «و قالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحنه بل عباد مکرمون؛ و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده منزه است او بلكه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند.» (انبیاء/ 26)
پس هر آنچه از ستودنی های قرآنی که پیرامون پدیده های هستی به طور عموم مطرح است، درباره انسان به طور خصوص نیز بیان شده است. اکنون سخن آن است که گاه وصفی به صورت ویژه، تنها برای انسان مطرح شده است که هیچ یک از پدیده های زمینی و آسمانی، نه عموما و نه خصوصا، آدمی را در این وصف، همتایی و همراهی نمی کنند و آن، حقیقت بلند خلافت و جانشینی انسان از خدای سبحان است. در برابر این وصف عظیم و منحصر به انسان، توبیخ آدمی به دلیل کفر نیز استثنایی و منحصر به انسان آمده و درباره هیچ پدیده دیگری، نه عمومی و نه خصوصی، تکرار نشده است؛ زیرا انسان به جهت کفران آنچه تنها در اختیار او نهاده شده است و ناسپاسی نسبت به مقام والای خلافت و کفر به درگاه خدا مشمول نفرین الهی است که در این باره چنین می فرماید: «قتل الإنسن ما أکفره؛ مرگ بر انسان که چه سان کفر می ورزد.» (عبس/ 17)
آنچه قرآن کریم با توجه به وصف خلافت به بشر می آموزد و تحصیل آن را از او می طلبد، تجلی آثار خلافت و جانشینی خدا در وجود انسان است. توضیح آنکه خداوند برای پروراندن انسان در مسیر خلافت و دور ساختن او از حوزه نفرین خدا، نسبت به کافران و کفرورزان با شیوه های علمی و عملی فراوانی تربیت خود را اعمال می کند؛ مثلا به آدمی نشان می دهد که اگر در پی خلافت خداست، باید به کارهای خدای سبحان بنگرد که چگونه از امور عادی، حقایق خارق العاده ای به وجود می آورد و اگر انسان در مقام خلافت خدا ثابت قدم باشد، او نیز به اذن خدا می تواند چنین کند؛ یعنی مبتکر، نوآور، صاحب سنت حسنه و... باشد.
قرآن درباره خلقت و آفرینش چنین می فرماید: از همین ابزاری که در اختیار شماست همچون مقدار خاکی یا قطره آبی، انسان می آفرینم و او را در رحم مادر از جوانه ای آغاز می کنم و سپس با تکمیل اندام های مختلف چون قلب و مغز و اعصاب و عروق و استخوان و گوشت و پوست و... پیکری کامل می سازم و سپس به خلقت روحانی او همت می گمارم؛ «و لقد خلقنا الإنسن من سللة من طین* ثم جعلنه نطفة فی قرار مکین* ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظما فکسونا العظم لحما ثم أنشأنه خلقا ءاخر فتبارک الله أحسن الخلقین؛ و به يقين انسان را از عصاره اى از گل آفريديم. سپس او را [به صورت] نطفه اى در جايگاهى استوار قرار داديم آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.» (مؤمنون/ 12- 14)
نیز می فرماید: این خاک و آب در اختیار شما نیز هست. آیا می توانید چنین کنید؟! تنها کاری که از شما ساخته است، امناء و انتقال نطفه به رحم است؛ ولی صورتگری و آفرینش جزء به جزء دستگاه ها و اندام های پیکر انسان و نیز آفرینش روحانی او در اختیار ماست؛ «أفرایتم ما تمنون* أنتم تخلقونه أم نحن الخلقون؛ يا آنچه را [كه به صورت نطفه] فرو مى ريزيد ديده ايد. آيا شما آن را خلق مى كنيد يا ما آفريننده ايم.» (واقعه/ 58- 59)
همچنین می فرماید: در کشاورزی، آنچه از شما بر می آید، بیرون آوردن بذرها از انبارها و پاشیدن آن ها بر زمین مزرعه هاست؛ اما رویاننده و زارع حقیقی چه کسی است، شما یا خدا؛ «أفرایتم ما تحرثون* ءأنتم تزرعونه أم نحن الزرعون؛ يا آنچه را كشت مى كنيد ملاحظه كرده ايد يا شما آن را [بىيارى ما] زراعت مى كنيد يا ماييم كه زراعت مى كنيم.» (واقعه/ 63- 64) همچنین می فرماید: با الفبا و حروفی که در اختیار شماست، قرآن آفریدیم و آن را اعجازی ابدی ساختیم؛ آیا با همان حروف و الفبای در اختیار، می توانید همانند قرآن یا ده سوره یا حتی مثل یک سوره آن را بیاورید؟! همچنین است صداها و آهنگ های مختلف که من از آن ها وحی آسمانی می سازم و با کلیم خود چنان سخن می گویم که از هر سو می شنود؛ «یموسی إنی أنا الله رب العلمین؛ اى موسى منم من خداوند پروردگار جهانيان.» (قصص/ 30) و این هنر، مربوط به همین نشئه شماست و نه در نشئه مثال متصل و مثال منفصل که خود، صداها و نغمه های دیگری دارد؛ آیا شما نیز می توانید چنین کنید و از آهنگ های موجود و در اختیار، هتاف و سروش غیبی بسازید؟ پس چه درباره آفرینش انسان و چه در مورد تدوین قرآن و چه نسبت به وحی الهی و هاتفه غیبی، مواد خام در اختیار شماست؛ اما ترکیب و تألیف و تدوین این مواد و ایجاد انسان و وحی و قرآن، کاری دیگر و امری خارق العاده است. آنگاه می فرماید: «إن ربی علی صراط مستقیم؛ کار خدای سبحان، هماره بر صراط مستقیم است.» (هود/ 56) اگر شما نیز به عنوان جانشین من بر صراط مستقیم ره بپیمایید و با مراقبت از خویش و رعایت توصیه های ایمنی و الهی هماره از جان ملکوتی خود حراست کنید، می توانید چون مسیح (ع) به کارهای خارق عادت دست زنید؛ چون عیسای مسیح جانشین من بود و این راه جانشینی اگر پیموده شود: «دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد.»
از صفات خدای رحمان، دوام فیض و فضل اوست که لحظه به لحظه جاری می شود و همه هستی را در بر می گیرد و از اسمای حسنای خدا اسمی است که به هنگام دعا و عرض نیاز به پیشگاه او عرضه می شود و آن: «یا دائم الفضل علی البریة» است. اگر انسان این اسم را عارفانه بر زبان جاری کند و به امامت قلب شکسته خویش در پیشگاه خدای سبحان به نیاز ایستد، فاصله خود با خدا را کاهش می دهد و چنان محو شهود حق می شود که ماسوی الله در نظرش صغیر و حقیر خواهد آمد و عظمت بی منتهای حق در ساحت وجودش تجلی خواهد کرد؛ «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم». این تمرکز و حضور قلب، زمینه تقرب او را به خداوند فراهم و از وجودش آیه ای الهی می سازد و از این پس، فیض بی شماری از وجود ملکوتی او جاری می شود و دیگران را در بر می گیرد و نقش جانشینی فیاض علی الاطلاق را در این حد، برعهده می گیرد و این فیض، همان زنده شدن به حیات طیبه الهی است که خداوند آن را بهره مؤمنان نیکوکار می فرماید؛ «من عمل صلحا من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة؛ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه اى حيات [حقيقى] بخشيم.» (نحل/ 97)
این ویژگی های انسان که به گوشه ای از آن ها اشارت رفت، مقدمه ای اخلاقی برای تربیت الهی ماست تا به هوش آییم و به هوش مانیم و در ساحت گسترده حیات از آن قله بلند خلیفةاللهی چشم نپوشیم و به بازیگری های دنیا سرگرم نشویم؛ زیرا در این صورت، دچار بی وزنی در میزان الهی می شویم و سرانجام، جان پربهای خود را که گران ترین گوهر هستی ماست، به خسارت از کف می دهیم؛ «و من خفت موزینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم؛ و هر كس ميزانهاى [عمل] او سبك باشد پس آنانند كه به خود زيان زده اند.» (اعراف/ 9؛ مؤمنون/ 103) راه نجات در طهارت و پاکی و کوشش پیگیر برای ترقی، در مسیر خلافت است؛ چون نشانه های پاک را جز چشم پاک نمی بیند و آهنگ های طاهر الهی را جز گوش پاک نمی شنود و حقایق طیب ملکوتی را جز اندیشه پاک در نمی یابد و بوییدنی های معطر آسمانی را جز شامه پاک نمی بوید و نوشیدنی های گوارای بهشتی را جز ذائقه پاک نمی چشد و جامه فاخر خلیفةاللهی را جز پیکر پاک در بر نمی کند و شاهد مقصود یعنی مس و فهم قرآن کریم را که حقیقتی است عنداللهی، جز انسان پاک به آغوش نمی کشد؛ «إنه لقران کریم* فی کتب مکنون* لایمسه إلا المطهرون* تنزیل من رب العلمین؛ كه اين [پيام] قطعا قرآنى است ارجمند. در كتابى نهفته كه جز پاكشدگان بر آن دست ندارند وحيى است از جانب پروردگار جهانيان.» (واقعه/ 77- 80) و این بدان معناست که اگر کسی بخواهد حقیقتی را دریابد، باید خود از سنخ آن حقیقت باشد:
رو مجرد شو مجرد را ببین *** دیدن هر چیز را شرط است این
از این رو، مشاهده ملکوت آسمان ها و زمین و پاسخ مثبت به این فراخوان قرآن کریم: ﴿أ «اولم ینظروا فی ملکوت السموت و الأرض؛ آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است ننگريسته اند.» (اعراف/ 185) لاجرم نیازمند دیدی پاک و نظری طاهر است تا آدمی هرگز به بد دیدن آلوده نشود و ادعای عشق ورزیدن را ثابت نماید و از هیچ ملامتی نیز نرنجد:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن *** منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم *** که در طریقت ما کافریست رنجیدن
پس در این راه، نه تنها چشم و گوش و دست و زبان، بلکه قلب و اندیشه و انگیزه انسان نیز باید همواره پاک باشد؛ زیرا نه ظاهر آلوده را به ظاهر قرآن راه است و نه باطن پلید را به باطن قرآن؛ زیرا: «لایمسه إلا المطهرون؛ كه جز پاكشدگان بر آن دست ندارند.» (واقعه/ 79)
انسان تربیت جهان بینی اسلامی آفرینش خدا باورها در قرآن فیض الهی نتیجه اعمال