قرآن کریم، برخی از کارهای خدای سبحان درباره انسان را در شکل های گوناگون تبیین می فرماید تا آدمی از یک سو به معرفتی بیشتر دست یابد و از سوی دیگر، جایگاهش را در برابر این شیوه های رفتار خداوندی ببیند و به جبران کاستی ها و کوتاهی هایش همت گمارد و بر تأله خود بیفزاید. «معیت»، «تکلم» و «نظر» خدا با انسان، سه گونه از این رفتارهای الهی است که هر یک نیز مثلث است؛ یعنی هر کدام از این سه، در سه شکل و هیئت ظهور می کند و هر یک به مرتبه ای از مراتب انسانیت تعلق دارد.
معیت الهی؛ «معیت» و همراهی خدا با انسان از جمله مواردی است که گاه به صورت عام و گسترده، همگان را در بر می گیرد؛ «و هو معکم أین ما کنتم والله بما تعملون بصیر؛ هر كجا باشيد او با شماست و خدا به هر چه مى كنيد بيناست.» (حدید/ 4) هر انسانی، خواه مؤمن یا کافر، در هر شرایطی خدا با اوست و با هر کس بودن خدا مانع از همراهی خدا با دیگران نیست؛ مثلا مسافری که خانواده اش را برجای گذاشته و خود به سفر می رود، خدا با او همراه است؛ اما در همین حال، با خانواده او نیز هست و چنین همراهی و معیتی، جز درباره خدای سبحان امکان ندارد. ازاین رو، امام عارفان و سالکان و امیر مؤمنان (ع) به هنگامی که پای در رکاب گذاشته و آماده سفر به سوی شام شد، در نجوایی عارفانه با خدای سبحان چنین عرضه داشت: «اللهم أنت الصاحب فی السفر وأنت الخلیفة فی الأهل ولایجمعهما غیرک؛ لأن المستخلف لایکون مستصحبا و المستصحب لایکون مستخلفا؛ خداوندا! تویی که نه تنها در سفر به همراهی، بلکه جانشین مسافر و در کنار خانواده او نیز هستی و جز تو کسی نیست که هم با مسافر در سفر باشد و هم با خانواده او در حضر؛ زیرا هر کس جانشین مسافر باشد، به همراه او نیست و آن کس که همراه مسافر است، جانشین او نتواند بود.» چنین همراهی را «معیت قیومیه» یا «معیت مطلقه» نامند که در هیچ زمانی نمی گنجد و به هیچ مکانی محدود نمی شود.
شکل دوم معیت الهی، همراهی ویژه ای است که به عنوان لطف و مرحمت و عنایت خاص خدای سبحان، تنها شامل انبیا و اولیا و برگزیدگان بشری است. نمود برجسته این همراهی، معیت خدا با خاتم الأنبیاء (ص) در خطرسازترین صحنه های زندگی آن حضرت است. طنین این سخن رسول خدا (ص) به هنگام آغاز هجرت و در میان غار ثور، هنوز هم هر وحشت زده و مضطربی را آرام می کند: «لاتحزن إن الله معنا؛ اندوه مدار كه خدا با ماست.» (توبه/ 40) این یک «معیت رحیمیه» و همراهی ویژه خداست که تنها درون غار و نسبت به وجود مقدسی چون خاتم الأنبیا (ص) ظهور دارد و آنان که با فاصله بسیار کمی در بیرون غار ایستاده بودند و برای نابودی پیامبر لحظه شماری می کردند، از آن بهره ای نداشتند.
نمونه دیگر از این همراهی ویژه الهی، آنجاست که بنی اسرائیل به فرماندهی موسای کلیم (ع) از مرکز حکومت فرعون گریختند و به ساحل نیل رسیدند و هنگامی که از جلو با امواج خروشان دریا و از پشت با لشکر جرار فرعون به محاصره مرگ افتادند، زبان به ملامت موسای کلیم گشودند؛ اما پاسخ حکیمانه و عارفانه موسی (ع) چنین بود: هرگز در این مسیر، بن بستی نیست؛ زیرا پروردگارم به همراه من است و راهم را می گشاید و هدایتم می فرماید؛ «کلا إن معی ربی سیهدین؛ چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.» (شعراء/ 62) این هدایت خاص که نتیجه آن همراهی ویژه الهی است، راه رهایی را به موسای کلیم، می نمایاند و او و همراهانش را از میدان خطر به سلامت می گذارند؛ اما همین معبر نجات بر سر فرعون و سپاهش فرو می ریزد و آنان را که از معیت ویژه خدا، بی بهره اند، با قهر الهی نابود می سازد؛ «و أنجینا موسی و من معه أجمعین٭ ثم أغرقنا الاخرین؛ و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم. آنگاه ديگران را غرق كرديم.» (شعراء/ 65- 66)
شکل سوم همراهی الهی، «معیت قهاریه» است که هر جا تحقق یابد، به کمینگاه خدا برای تبهکاران و توطئه گران، تبدیل می شود؛ نمونه اش، همراهی خدا با خطاپیشگانی است که شرمگینانه، از مردم چهره می پوشانند و به خلوت های شبانه رو می آورند و در این شب نشینی های شیطانی، پیرامون آنچه مورد رضای خدای سبحان نیست، به گفتگو می نشینند؛ اما خداوند نه تنها با آنان است، که نسبت به آنچه می کنند، احاطه تام دارد؛ «یستخفون من الناس و لایستخفون من الله و هو معهم إذ یبیتون ما لایرضی من القول و کان الله بما یعملون محیطا؛ [كارهاى نارواى خود را] از مردم پنهان مى دارند و[لى نمى توانند] از خدا پنهان دارند و چون شبانگاه به چاره انديشى مى پردازند و سخنانى مى گويند كه وى [بدان] خشنود نيست او با آنان است و خدا به آنچه انجام مى دهند همواره احاطه دارد.»
در چنین محفل حرامی، خدا با حرامیان و «إن ربک لبالمرصاد؛ خداوند در کمین نابودی آنان است.» (فجر/ 14) گاه قرآن کریم از معیتی سخن می گوید که جامع بین اقسام معیت خدا و باز دررابطه با تاریخ پرماجرای حضرت موسی (ع) است. وقتی کلیم حق به همراه برادرش هارون، مأموریت حرکت به سوی فرعون را دریافت کرد، از سابقه سوء خویش (به پندار فرعونیان) و احتمال عدم موفقیت در این مأموریت الهی اظهار بیم کرد؛ (شعراء/ 14) اما «قال کلا فاذهبا بایتنا إنا معکم مستمعون؛ خداوند فرمود: شما دو نفر با آیات ما روانه شوید که ما با همه شما (نه تنها تو و هارون)، همراه و شنوای گفتگوی شماییم.» (شعراء/ 15)
اگر در آیه تنها معیت خاصه و رحیمیه مطرح بود، باید می فرمود: من با شما دو نفر هستم و از تعبیر «معکما» استفاده می نمود؛ چنان که در جای دیگری، چنین فرموده است: «قال لاتخافا إننی معکما أسمع و أری؛ فرمود مترسيد من همراه شمايم مى شنوم و مى بينم.» (طه/ 46) بنابراین، از معیت جمعی در آیه سوره «شعراء»: ﴿إنا معکم﴾ دانسته می شود که در صحنه تقابل موسای کلیم (ع) با نظام فرعونی، خدای سبحان با همگان است؛ اما همراهی خدا با موسی و هارون (ع) از نوع معیت رحیمیه و با فرعون و یارانش از نوع معیت قهاریه است و فوق این دو نحوه نیز معیت گسترده دیگری به نام معیت قیومیه، هست که نه تنها انسان مؤمن و ملحد، بلکه هر چیزی را که «شی ء» بر او صادق باشد، شامل می شود. در همین مورد است که امیر مؤمنان (ع) می فرمایند: «مع کل شی ء لا بمقارنة و غیر کل شی ء لا بمزایلة؛ خدای سبحان با همه چیز همراه است، اما نه به معنای همتا، همنشین و قرین اشیا و غیر از همه چیز است؛ اما نه به مفهوم انفکاک، جدایی و بیگانگی از آن ها.» ازاین رو، معیت قیومیه خدای سبحان را که بر همه هستی، سایه افکنده است، طبق برخی ملاحظات می توان «معیت رحمانیه» نیز نامید. مجموعه همراهی های سه گانه در هر مرتبه آثاری دارد که تفصیل آن بیرون از بحث کنونی است.
تکلم الهی؛ گفتگوی خدای سبحان و تکلم او با انسان که همان آفرینش کلمات است، همچون معیت او سه گونه است. گاه کلمات خداوند در گستره ای به وسعت همه هستی مطرح است؛ به گونه ای که اگر دریا، مرکب شود و در شمارش کلمات خدا به کار آید، پیش از تمام شدن کلمات، دریای مرکب به پایان می رسد؛ اگرچه خداوند همتای آن، دریایی دیگر را پدید آورد؛ «قل لو کان البحر مدادا لکلمت ربی لنفد البحر قبل أن تنفد کلمت ربی و لو جئنا بمثله مددا؛ بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا دريا پايان مى يابد هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم.» (کهف/ 109)
همین معنا با بیانی روشن تر و در جایی دیگر توسط قرآن کریم بازگو شده است؛ «و لو أنما فی الأرض من شجرة أقلم والبحر یمده من بعده سبعة أبحر مانفدت کلمت الله إن الله عزیز حکیم؛ اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد سخنان خدا پايان نپذيرد قطعا خداست كه شكست ناپذير حكيم است.» (لقمان/ 27) یعنی اگر همه درختان زمین قلم و بیش از هفت دریا مرکب شده بود، باز شمارش کلمات خدای عزیز و حکیم، نامیسر می بود. این گونه تکلم حق تبارک و تعالی را می توان «تکلم تکوینی» نامید که در دو بخش مطرح است: یا در کلمات عام، مانند آسمان و زمین و هر چه میان آن ها ظهور یافته است و دو آیه پیش گفته (109 کهف و 27 لقمان)، اشاره به همین کلمات دارد یا در کلمه های ویژه ای چون وجود مقدس عیسی (ع) تجلی نموده است؛ «یا مریم إن الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم؛ اى مريم خداوند تو را به كلمهاى از جانب خود كه نامش مسيح عيسى بن مريم است مژده مى دهد در حالى كه [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.» (آل عمران/ 45) و «إنما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته؛ مسيح عيسى بن مريم فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست.» (نساء/ 171) و بر همین اساس، همه پیامبران و اولیا و اهل بیت رسول خدا (ص) را می توان از کلمات ویژه تکوینی در نظام الهی دانست.
بخش دوم از تکلم خدای سبحان، گفتگو و «تکلم تشریفی» است که شرف آن، تنها بهره پیامبران برگزیده است؛ «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله؛ برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت.» (بقره/ 253) و قرآن کریم بارها از این گونه سخن گویی خدای سبحان با موسی (ع) یاد می کند؛ گاه بی هیچ توضیحی می فرماید: «و کلم الله موسی تکلیما؛ و خدا با موسى آشكارا سخن گفت.» (نساء/ 164) و زمانی توجه کلام خویش به موسی (ع) را از پایه های برگزیدگی او بر دیگر انسان ها می شمارد؛ «یا موسی إنی اصطفیتک علی الناس برسلتی و بکلمی؛ فرمود اى موسى تو را با رسالتها و با سخن گفتنم [با تو] بر مردم [روزگار] برگزيدم.»
بخش سوم از سخن گویی خدا با انسان، گرچه به عنوان تکلم و کلام، مطرح نشده است، نحوه ای از گفتگوی الهی است که می توان آن را «تکلم توبیخی» نامید. این گونه تکلم، تنها مربوط به تبهکاران و مجرمان است؛ مثلا درباره گروهی از جهنمیان که به شقاوت و گمراهی خویش اعتراف کرده و مهلتی دیگر طلبیده اند، چنین می فرماید: «إخسئوا فیها و لاتکلمون؛ درون جهنم روید و با من سخن نگویید.» (مؤمنون/ 108) و این، همان تعبیری است که در دنیا با استفاده از آن، سگ وحشی و پر سر و صدا را خاموش می کنند و باز می گردانند. شاید همه خطابات توأم با عتاب خدا که شامل گنهکاران، اهل کتاب، مشرکان، کافران و منافقان شده است، از همین نوع تکلم توبیخی باشد. مثلا کسانی را که به بیگانگان، گرایش قلبی و سیاسی داشتند خطاب کرده، از روی ملامت و توبیخ و تهدید می فرماید: «و من یتولهم منکم فإنه منهم إن الله لایهدی القوم الظلمین؛ هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى نمايد.» (مائده/ 51) نیز به سهل انگاران در امر جهاد می فرماید: «إلا تنفروا یعذبکم عذابا ألیما؛ اگر به سوی دشمنان و برای نبرد با آنان حرکت نکنید، خداوند به سختی کیفرتان خواهد داد.» (توبه/ 39) همچنین به اهل کتاب که به کتمان حقایق آسمانی پرداخته، امت خویش را بیش از پیش در گمراهی فرو می برند، خطاب می فرماید: «یأهل الکتب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتب؛ اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهايى از كتاب [آسمانى خود] را كه پوشيده مى داشتيد براى شما بيان مى كند.» (مائده/ 15) پس کلام خداوند نیز سه گونه تکوینی، تشریفی و توبیخی است و برای هر یک مراتبی و در هر مرتبه نیز آثاری وجود دارد. لازم است عنایت شود که عنوان جامع توبیخ، شامل تکلم دنیا و آخرت است؛ لیکن سنخ تکلم خداوند با تبهکاران و دوزخیان در قیامت، با سنخ تکلم تشریعی و اعتباری خداوند با مجرمان در دنیا کاملا متفاوت است.
مورد دیگری که از سوی خدای سبحان نسبت به انسان ها اعمال می شود، نظر و توجه خداست که آن هم سه نحوه است؛ یک نحوه، نگاه و نظر عمومی و همگانی است که انسان و جمیع حقایق هستی را شامل می شود؛ «إنه بکل شیء بصیر؛ او به هر چيزى بيناست.» (ملک/ 19)
نحوه دوم، نظر ویژه به انبیا و اولیا و همه انسان های با تقواست و از آن می توان به «نظر تشریفی» یاد کرد که مانند تکلم تشریفی نسبت به تبهکاران مسلوب است؛ «و لایکلمهم الله ولا ینظر إلیهم یوم القیمة؛ خدا روز قيامت با آنان سخن نمى گويد و به ايشان نمى نگرد و پاكشان نمى گرداند.» (آل عمران/ 77) با اینکه حتما آنان مورد نظر خداوند هستند، ولی عنوان نظر (نظر تشریفی) از آن ها سلب شد.
نحوه سوم، «نظر توبیخی» است که موارد فراوانی از آن در قرآن کریم بیان شده است؛ مثلا درباره ملحدان، نخست می فرماید: «إن الذین یلحدون فی ءایتنا لایخفون علینا؛ ملحدان هرگز از دید ما پوشیده و پنهان نیستند.» (فصلت/ 40) و همین بخش، مراقبت دقیق و بصیرت تام خدای سبحان بر ملحدان را به خوبی می رساند. با این وجود، ادامه آیه، تأکید بیشتری را افاده کرده، با مخاطب ساختن آنان می فرماید: «اعملوا ما شئتم إنه بما تعملون بصیر؛ هر آنچه می خواهید و می توانید، انجام دهید که خدا به کارهای شما بینا و بصیر است.» (فصلت/ 40) این بخش از آیه، هم مشتمل بر کلام توبیخی است و هم بیانگر نگاه توبیخی؛ پس هر یک از معیت، کلام و نظر الهی در سه شکل، ظهور می کند و هر یک نیز آثار ویژه خود را دارد.
اگر آدمی، مسیر بندگی خدای سبحان را به خوبی پیمود و در این راه از علم و عرفان و اخلاص، بهره کافی داشت، به مراتب حیات متألهانه گام می نهد و در درجات ملکوتی آن، ترقی و تعالی می یابد و آنگاه که حیات الهی او تضمین شد، خدا با اوست؛ اما نه آن گونه که در گستره هستی با هر کس و هر چیز است. نیز کلمه ویژه ای از کلمات خدا و مورد گفتگوی ویژه حق تعالی خواهد بود؛ نه در آن هیئتی که همه آفرینش او کلمه اند و مورد تکلم. همچنین مشمول نظری ویژه و عنایتی خاص از خدای سبحان خواهد گشت؛ اما نه آن سان که همه هستی زیر نظر و اشراف عمومی رب العالمین است. آری، آثار این گوشه چشم یار، چنان پربار است که عاشق شیفته را طلب کارتر بلکه آزمندتر می سازد و حتی در اوج معرفت و شهود حقیقت نیز نظاره دیگری از دوست، طمع دارد و طلب می کند؛ «إلهی انظر إلی نظر من نادیته فأجابک و استعملته بمعونتک فأطاعک...» و در نهایت نیز به نگاه و ملاحظه ای از سوی خدای جل و علا می اندیشد که تمام جلوه های تعین را درنوردد و او را مدهوش جلال خدا سازد و تا ابد، مستانه به تماشایش بدارد؛ «واجعلنی ممن نادیته فأجابک و لاحظته فصعق لجلالک...» چنین وضعیت و موقعیتی می تواند معنای تأله و ذوب در الهیت حق را تفسیر کند و حیات الهی را که فارغ از تعین نفسانی و هویت عنصری است و جز برای انسان کامل و خلیفه تام خدا حاصل شدنی نیست، به ارمغان آورد.
فیض الهی خداشناسی انسان خدا باورها در قرآن نتیجه اعمال قیامت همنشینی