جستجو

سرنوشت و افعال انسان

اراده مطلق و بى چون از آن اوست و تفاوت آفریدگان در طبیعتها و قوانین زندگى و انتشار آنها در جهان هستى دلالت بر رهایى آنها از اراده خدا و بیرون بودنشان از راهى که خدا براى آنها معین کرده یا سنتها و قوانین که بر آفرینش حکمرواست نمى کند، پس هر گاه که پروردگار ما بخواهد آنها را براى حساب در یک صف گرد مى آورد. و دو بار بر رابطه میان کوشش انسان و واقعیت او تأکید مى کند، یک بار از طریق عوامل مادى ظاهرى که میان کوشش و نتیجه را پیوند مى دهد که اگر انسان کوشش و مبارزه کند به هدفهاى خود مى رسد، پس تندرستى پس از بیمارى و توانگرى پس از نیازمندى و امنیت و آرامش پس از بیم، همه و همه مرهون کوشش او در راه استوارى است که خدا براى او قرار داده است.
این چیزى است که قرآن در آیاتى چند آن را تأکید مى کند مانند این گفته خداى تعالى: «و أن لیس للإنسان إلا ما سعى؛ و این که براى انسان جز آنچه تلاش کرده نیست.» (نجم/ 39) و گفته او «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ پس هر کس به وزن ذره اى نیکى کرده باشد آن را مى بیند. و هر کس به وزن ذره اى بدى کرده باشد آن را مى بیند.» (زلزال/ 7- 8)
بار دیگر از طریق عوامل غیبى ناپیدا، آنجا که اسلام تأکید مى کند که هر عملى را که انسان انجام مى دهد خواه و ناخواه او بر واقعیت او انعکاس مى یابد، و ضرورتى ندارد که بشر کیفیت آن را کشف کند، بلکه بسا که رابطه میان عمل و نتیجه شناخته نشده است و پرسشهایى بر مى انگیزد: رابطه میان صله رحم و طول عمر چیست؟ و میان توسعه زنا و گسترش مرگ ناگهانى (سکته) کدام است؟ و میان انحراف قوم لوط و صاعقه اى که آنها را از میان برد چه رابطه اى است؟ و رابطه میان بیدارى و برخاستن انسان در بین الطلوعین و گشایش روزى او، و برخاستن شب و طول عمر، و صدقه دادن و دفع بلا، و زکات و فراخ معاشى، و میان راستى و امانت و عزت در اجتماع کدام است؟ تمام این رابطه ها نزد انسان مجهول مانده است، ولى همه حقایقى است که در زندگى واقع شده و مى شود خواه ما آنها را بشناسیم یا نشناسیم.
بنابراین به جاى آن که حرص ما را به زد و خوردهاى اجتماعى وا دارد، بگذار راه و روشهاى الهى را به کار بریم که همانا ضامن تحقق بخشیدن به آرزوها و خواستهاى مشروع ماست، خواه حکمت آنها و در نتیجه روابط آنها را با این آرزوها بدانیم یا ندانیم، زیرا ما ناگزیر باید به عجز خود در احاطه به دین خدا اعتراف کنیم، مگر نه آن که دین خدا نشانه علم اوست، پس آیا کسى مى پندارد که علم او به سطح علم پروردگارش برسد؟ و از اینجاست که در حدیث آمده است: «به راستى، دین خدا با خردها سنجیده نمى شود.» و با این نگرش ژرف و واقعى براى زندگى اسلام یک گام از مادیگرى و دو گام بر قدرى بودن پیشى مى گیرد، چه قدریه معتقد به فقدان رابطه میان کوشش انسان و رویدادهایى است که بر او واقع مى شود و بدین ترتیب منکر عقلایى بودن نظامهاى حکمروا بر کاینات است، و مادیگرى کورکورانه معتقد است که نظام هستى عقلایى است، ولى جز به روابط پیدا در این نظام اعتراف نمى کند و روابط پنهانى را که غیب آنها را نشان مى دهد، منکر است. در حالى که اسلام با واقع نگرى خود به رابطه اى استوار میان کوشش انسان و آنچه بر او واقع مى شود، یک بار از طریق عوامل مادى پیدا، و دیگر بار از طریق عوامل ناپیداى غیبى ایمان دارد، و این ایمان برخاسته از اعتقاد بدین امر است که هر چه بر انسان مى گذرد، و بلکه هر چیز که در زندگى مى گذرد همانا به علم خدا و به اذن اوست و او جز به حکمت رسایى که ذات عز و جل او خود از آن آگاه است چیزى را منع نمى کند یا اذن نمى دهد، و هموست که گوید: «إن الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم؛ بى تردید خداوند سرنوشت قومى را تغییر نمى دهد تا آنها وضع خود را تغییر دهند.» (رعد/ 11)
آیات قرآن این حقیقت را با بیان چیرگى کامل خدا بر نظام هستى تأکید مى کند، پس ابرهایى که تقدیرها آنها را گرد مى آورد و متراکم مى کند، و بارانى که بر زمین خشک و تهى فرو مى بارد و زندگى را، پس از آن که انسان نومید شده، در آن بر مى انگیزد، این همه بیهوده صورت نمى پذیرد، بلکه به حکمت دقیق الهى روى مى دهد، پس هر گاه راستى و درستى در میانه مردم کاهش یابد و همدردى آنها نسبت به یکدیگر سستى پذیرد و هر گاه ستمگرى و گمراهى بر آنها فرمانروایى کند و هر گاه که گناهان و کارهاى زشت بزرگ افزونى یابد رحمت خدا که مثلا در باران نمودار شده است، دور مى شود. هم چنان که نجات کشتى نشستگانى که کشتى آنها امواج دریا را مى شکافد یا غرق آنها با وضع آنان ارتباط دارد، اگر اهل صلاح و کوشش باشند، باد موافق آنان را به راه امن و سلامت مى کشاند، اما اگر به خود ستم کرده باشند و مهلتشان به پایان رسیده باشد، طوفانى بنیان کن آنها را به کام خود فرو مى برد.
پروردگار ما رابطه میان آنچه بر انسان واقع مى شود و کردار او را این چنین بیان مى کند و مى گوید که «و ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم؛ آنچه از مصائب و ناملایمات به شما رسد به خاطر اعمالى است که خود انجام داده اید.» تازه این تمام مجازات اعمال نارواى شما نیست چرا که «و یعفوا عن کثیر؛ بسیارى از کارهاى شما را مورد عفو قرار مى دهد.» (شوری/ 30)

مصائبى که دامان ما را مى گیرد
در این آیه نکاتى است که باید به آن توجه داشت:
1- این آیه به خوبى نشان مى دهد مصائبى که دامنگیر انسان مى شود یک نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکى از فلسفه هاى حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مى شود. جالب اینکه در حدیثى از امیر مؤمنان على (ع) مى خوانیم که از پیامبر گرامى خدا (ص) نقل مى کند که فرمود: «خیر آیة فى کتاب الله هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى الله عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده؛ این آیه (و ما أصابکم من مصیبة...) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مى شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده، و آنچه خداوند در دنیا عفو مى کند گرامى تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادلتر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد!» و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک مى کند او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود.
2- گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در بر مى گیرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهایى وجود دارد، مانند مصائب و مشکلاتى که دامنگیر انبیا و ائمه معصومین (ع) مى شد که براى ترفیع مقام یا آزمایش آنها بود. و همچنین مصائبى که گریبان غیر معصومین را مى گیرد و جنبه آزمون دارد. و یا مصائبى که بر اثر ندانم کاریها و عدم دقت و مشورت و سهل انگارى در امور حاصل مى شود که اثر تکوینى اعمال خود انسان است. و به تعبیر دیگر جمع میان آیات مختلف قرآن و روایات ایجاب مى کند که عموم این آیه در مواردى تخصیص پیدا کند، و این مطلب تازه اى نیست که مایه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.
شکوفایى استعدادها تحت فشار مصائب، هشدار نسبت به آینده، آزمون الهى، بیدارى از غرور و غفلت، و کفاره گناه و... اما از آنجا که بیشتر افراد آن جنبه کیفرى و کفاره اى دارد آیه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است. و لذا در حدیثى مى خوانیم: هنگامى که امام على بن الحسین (ع) وارد بر یزید شد، یزید نگاهى به او کرد و گفت: یا «على! ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم! (اشاره به اینکه حوادث کربلا نتیجه اعمال خود شما بود).» ولى امام على بن الحسین (ع) فورا در پاسخ فرمود: «کلا! ما هذه فینا نزلت، انما نزل فینا "ما أصاب من مصیبة فی الأرض و لا فی أنفسکم إلا فی کتاب من قبل أن نبرأها إن ذلک على الله یسیر لکیلا تأسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم" فنحن الذین لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنیا، و لا نفرح بما اوتینا؛ چنین نیست، این آیه در مورد ما نازل نشده، آنچه درباره ما نازل شده آیه دیگرى است که مى گوید: هر مصیبتى در زمین یا در جسم و جان شما روى دهد پیش از آفرینش شما در کتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر این امر بر خداوند آسان است، این براى آن است که شما به خاطر آنچه از دست مى دهید غمگین نشوید، و به خاطر آنچه در دست دارید زیاد خوشحال نباشید. (هدف از این مصائب عدم دلبستگى شما به مواهب زودگذر دنیا است و یک نوع تربیت و آزمون براى شما است.)» سپس امام افزود: «ما کسانى هستیم که هرگز به خاطر آنچه از دست داده ایم غمگین نخواهیم شد، و به خاطر آنچه در دست داریم خوشحال نیستیم. (همه را زودگذر مى دانیم و چشم به لطف و عنایت خدا بسته ایم.)»
این سخن را با حدیث دیگرى از امام صادق (ع) پایان مى دهیم هنگامى که از حضرتش تفسیر آیه فوق را خواستند فرمود: «مى دانید على (ع) و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبى شدند، آیا به خاطر اعمالشان بود؟ در حالى که آنها اهل بیت طهارتند، و معصوم از گناه»، سپس افزود: «ان رسول الله کان یتوب الى الله و یستغفر فى کل یوم و لیلة مائة مرة من غیر ذنب ان الله یخص اولیائه بالمصائب لیاجرهم علیها من غیر ذنب؛ رسول خدا (ص) پیوسته توبه مى کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مى نمود، بى آنکه گناهى مرتکب شده باشد، خداوند براى اولیاء و دوستانش مصائبى قرار مى دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند بى آنکه گناهى مرتکب شده باشند.»
3- گاه بعضى در این مساله تردید کرده اند که مصائب در آیه فوق اشاره به مصائب دنیا باشد چرا که دنیا دار عمل است نه دار پاداش و کیفر. ولى این اشتباه بزرگى است چرا که "آیات" و "روایات" فراوانى نشان مى دهد که گاه انسان در همین دنیا گوشه اى از کیفر اعمالش را مى بیند، و اینکه مى گویند دنیا دار مجازات نیست، یعنى تمام حسابها تصفیه نمى شود، نه اینکه مطلقا مجازاتى وجود ندارد، و انکار این حقیقت از نظر آشنایان به آیات و روایات شبیه انکار یک امر بدیهى است.
4- گاه مصائب، جنبه دسته جمعى دارد، و محصول گناهان جمعى است، همانگونه که در آیه 41 سوره روم مى خوانیم: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون؛ فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد، تا نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند به آنها بچشاند شاید باز گردند.» روشن است که این درباره جوامع انسانى است که به خاطر اعمالشان گرفتار نابسامانیها مى شوند. و در آیه 11 سوره ی رعد آمده است: «إن الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ جمعیتى را تغییر نمى دهد مگر اینکه خویشتن را تغییر دهند.» و امثال این آیات که گواهى مى دهد در میان اعمال انسان و نظام تکوینى زندگى او ارتباط و پیوند نزدیکى وجود دارد، که اگر بر اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارند برکات الهى شامل حال آنها مى شود، و هر گاه فاسد شوند زندگى آنها به فساد مى گراید. و گاه ممکن است این قضیه در مورد فرد فرد انسانها صادق شود و هر کس در مقابل گناهى که مرتکب مى شود به مصیبتى در جسم و جان یا اموال و متعلقاتش گرفتار گردد، همانطور که در آیه فوق آمده است.

منابع

  • ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏20 صفحه 440
  • محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏12 صفحه 353

کلید واژه ها

سرنوشت قضا و قدر نتیجه اعمال افعال انسان قرآن تلاش جهان بینی اسلامی

مطالب مرتبط

دیدگاه قرآن درباره قضا و قدر تفسیر متکلمین از آیات قرآن منشأ پیدایش فرق کلامی نسبت عوامل معنوی با قضا و قدر (سرنوشت) شخصیت جامعه از نظر قرآن، نهج البلاغه و علامه طباطبائی رابطه قضا و قدر الهی با آزادی انسان با توجه به تعالیم اسلام انسان و سرنوشت او از دیدگاه اسلام (قضا و قدر) عوامل ورود در جهنم (سرمستی)

اطلاعات بیشتر

کردار انسان از دیدگاه خداوند رابطه گناه و فساد عاقبت دردناک پیشینیان پیوند میان کردار بد برخی انسانها و آثار ناگوار آن

ابزار ها