ألیس بخم قد أقام محمد *** علیا بإحضار الملا فی المواسم
فقال لهم من کنت مولاه منکم *** فمولاکم بعدی علی بن فاطم
فقال إلهی کن ولی ولیه *** و عاد أعادیه على رغم راغم
ترجمه: «آیا نه در خم غدیر محمد، على را در حضور جمع در موسم حج به پاداشت. و به آنها گفت: از میان شما کسی که من مولاى اویم بعد از من مولایش على پسر فاطمه است. آنگاه گفت: خداى من، با دوستانش مهرورز و دشمنانش را دشمن دار.»
تا آنجا که گوید:
أما رد عمرا یوم سلع بباتر *** کأن على جنبیه لطخ العنادم
و عاد ابن معدی نحو أحمد خاضعا *** کشارب أثل فی خطام الغمائم
و عادیت فی الله القبائل کلها *** و لم تخش فی الرحمن لومة لائم
و کنت أحق الناس بعد محمد *** و لیس جهول القوم فی حکم عالم
ترجمه: «آیا این على نبود که عمرو (ابن عبدود) را روز جنگ احزاب چنان با شمشیر زد که غرقابه خون شد. تو یا على براى خدا در مقابل همه قبائل عرب ایستادى و در راه حق از ملامت احدى نهراسیدى. و بعد از محمد تو از همه به او شایسته تر بودى زیرا جاهل با عالم یکسان نیست.»
پیرامون شعر
ممکن است خواننده از مداحى مسیحیان نسبت به امیرالمؤمنین با اینکه معتقد به اصل اسلام نیستند تا چه رسد به مسئله خلافت آن، تعجب کند، این امر جاى شگفتى نیست زیرا این کار، راه رفتن با حقایق موجود، و هم پائى با تاریخ صحیح است. زیرا شخص منصف هر چند عقیده اى بر خلاف اسلام داشته باشد، نمی تواند فضائل مولاى ما را از قبیل: اخلاق عالیه، علم سرشار، خوارق عادات زیاد، قدرت قهرمانى و جنگ آورى، و بالاخره سخنان بلند و فراوانى که پیغمبر درباره او گفته است، نادیده بگیرد. پیغمبر اسلام در نظر غیر مسلمانان، یکى از بزرگان و خردمندان عالم است بلکه او را از بزرگترین رجال و شخصیتهاى دهر معرفى کرده اند، اینان می گویند بیهوده سخن آن هم از پیغمبر اسلام بدین درازا نبود. کسى که پیغمبر (ص) این فضائل را براى او عنوان کرده مانند خودش یکى از بزرگان یا با یک درجه پائین تر از او است. چنانکه در کتب بسیارى از مسیحیان و کلیمیان مدح و ثناى فراوانى نسبت به پیامبر و وصى او مى یابیم. مانند کتاب:
1- گفتار محمد تألیف مستر استنلى لین بول
2- محمد و قرآن تألیف مستر جان وانتبورت
3- محمد و قرآن تألیف استاد مونته
4- عقیده اسلام تألیف گلدیسهر
5- عالم اسلامى تألیف ماکس مایر هوف
6- تاریخ عرب تألیف استاد هوار
7- متفکران اسلام تألیف کاداو دوفو فرانسوى
8- گاهواره اسلام تألیف اب لامنس
9- خلاصه تاریخ عرب تألیف سدیر فرانسوى
10- زندگانى محمد تألیف سر ویلیام میور انگلیسى
11- سیره محمد تألیف سر ویلم مویر
12- تمدنهاى شرق تألیف مسیو گروسه
13- هشیارى اجتماعی تألیف دکتر وگستون کرسطا ایتالیائى
14- محمد و اسلام تألیف حنادا قنبرت
15- زندگانى محمد تألیف مستر کالون سر
16- محمد و اسلام تألیف مستر بوسرت اسمت
17- عرب اسپانیا تألیف مسیو دوزى
18- از قانون دولتى تألیف دکتر نجیب ارمنازى
19- بزرگترین معلم تألیف مستر هربرت وایل
20- قهرمانان تألیف توماس کارلایل انگلیسى
21- اسلام خاطره ها و سانحه ها تألیف هنرى دى کاسترى فرانسوى
22- وضع حاضر جهان اسلام تألیف لوتروب استودارد امریکائى
23- حکم و اندرزهاى محمد تألیف تولستوى روسى
24- تحول تمدن اسلامى تألیف هولینگ فیلسوف امریکائى
25- رمز پیشرفت اسلام تألیف گوستاو لوبن فرانسوى
26- آراء و معتقدات تألیف گوستاو لوبن فرانسوى
27- تمدنها تألیف گوستاو لوبن فرانسوى
28- تمدن اسلامى تألیف گوستاو لوبن فرانسوى
29- اسلام و محمد تألیف والافتنرت
30- محمد و تمدن تألیف عبدالمسیح افندى وزیر.
و صدها کتاب دیگر غیر از کتابهاى نامبرده که مسیحیان درباره اسلام و پیامبرش نوشته اند. اینها نیست مگر به خاطر اطلاعى که از صفات و سجایاى اسلامى و پیامبر اسلام به دست آورده، به عنوان حقایقى روشن که قابل هیچگونه شک و شبهه اى نیست و با گذشت زمان دستخوش حوادث نمی گردد، متعرض آن شده اند. خاطره هاى جاودانه اى که تا روزگار برپا است شب و روز باید از آنها سخن گفت. یکى از اینگونه حوادث تاریخى جاویدان، داستان غدیر است که مردم یک صدا در نقل آن هم آوازند. دوست فریاد می زند، ناصبى اعتراف می کند، مسلمان بدان استدلال می کند و اهل کتاب با صداى رسا از آن یاد می کنند.
شاعر را بشناسیم
بقراط فرزند اشوط وامق ارمنى مسیحى یکى از بطریق هاى ارمنى و پیشواى بزرگ آنان و رهبر و فرمانده مقدم در قرن سوم هجرى است. ابن شهر آشوب در معالم العلماء او را در ردیف مدح گویان معتدل اهل بیت شمرده و یعقوبی و ابن اثیر نوشته اند: در سال 237 مردم ارمنیه بر حاکم خود یوسف بن محمد شوریده، او را کشتند. علت این امر از آنجا بود که وقتى یوسف به جانب ارمنیه می رفت یکى از بطریق ها (رهبر مذهبى) به نام بقراط بن اشوط که از بزرگ بطریق ها بود، نزد یوسف آمده از او امان خواست. یوسف، بطریق و پسرش نعمت را گرفته، به دربار خلیفه متوکل گسیل داشت. بطریق هاى ارمنى با پسر برادر بقراط بن اشوط بر کشتن یوسف هم پیمان شدند. موسى بن زرارة داماد بقراط در این کار با آنان موافقت کرد.
وقتى خبر توطئه به یوسف رسید. اطرافیانش او را از توقف در آن محل منع کردند، او نپذیرفت زمستان فرا رسید، برف مى بارید، درنگ کردند تا برف فرو نشست، قصد او کردند او در شهر «طرون» (یکى از شهرهاى ارمنیه) بود. شهر را محاصره کردند، او از حصار خارج شده با آنان جنگید تا او و هر که با او مى جنگید، کشته شدند. اما آنان که با او نمى جنگیدند به آنها گفته شد: «لباس از تن بیرون کنید و خود را برهنه سازید تا نجات یابید.» بدین دستور عمل کردند و با پاى برهنه و بدن عریان راه پیمودند، بیشتر آنان در سرماى شدید تلف شدند و بسیارى دیگر انگشت پاهاشان افتاد، ولى از خطر مرگ نجات یافتند. این واقعه در ماه رمضان اتفاق افتاد، یوسف قبل از واقعه یارانش را به روستاهاى مربوط به عمالش متفرق ساخته بود، آنها براى هر دسته گروهى از بطریق ها را مأمور ساختند، بطریق ها یاران یوسف را در یک روز کشتند. وقتى خبر به متوکل رسید، متوکل «بغا الکبیر» را براى خونخواهى خون یوسف به ارمنیه فرستاد. بغا از طریق موصل و جزیره رهسپار شد، در آغاز کار از شهر «ارزن» یکى از شهرهاى ارمنیه شروع به کار کرد، در آنجا موسى بن زراره و برادرانش اسماعیل سلیمان، احمد عیسى، محمد و هرون بودند. بغا، موسى را نزد متوکل فرستاد و خون شورشیان را مباح ساخت و حدود سى هزار نفر از آنها کشته شدند و عده بسیارى از آنها را اسیر گرفته، فروختند.