«صاحب»، «کافی الکفاة» ابو القاسم اسماعیل بن ابی الحسن: عباد بن العباس بن عباد بن احمد بن ادریس طالقان. گاه اتفاق می افتد که ادیب سخندان، با اینکه بیانی شیوا و رسا دارد و قدرت ادبی او در غوررسی و تحلیل شخصیت ها و رجال برجسته تاریخ، ممتاز و مسلم است در عین حال، زبانش در تحلیل برخی شخصیتها و تحقیق و تشریح عظمتشان دچار لکنت شده در کام می خشکد. از جمله این شخصیتها و رجال با عظمت، صاحب ابن عباد است، که به سهولت نمی توان به قعر مجد و معالی او دست یافت، بلکه باید جوانب مختلفه حیات او را یک یک مورد تحلیل و تعمق قرار داده، در هر ناحیه به طور علیحده داد سخن داد: گاه از جنبه علم و هنر، گاه از ناحیه سخندانی و ادب، مرحله ای از وجهه سیاست و تدبیر، و بار دیگر، از وجهه عظمت روح و نجابت اصیل، تا برسد به بخشش فراوان و فضل سرشار و شرف خالص و روش استوار و سایر مفاخر روحی و معنوی که قابل آمار نیست و آنچه در فرهنگ رجال و معاجم، پیرامون این خصال برجسته او بحث و تنقیب پرداخته و یا به تشریح و تحلیل برخاسته اند، تنها به اندکی از بسیار قناعت جسته اند. البته شهرتی که صاحب ابن عباد، در تمام شئون اجتماعی نامبرده کسب نموده خود گواه عظمت و شخصیت اوست، گر چه تاریخ نویسان، به اشاره برگزار کرده باشند. مشهورترین و قدیمی ترین کتابی که به تحلیل و ترجمه صاحب پرداخته «یتیمة الدهر» ثعالبی است که 91 صفحه آن به تحلیل شخصیت او اختصاص دارد و بقیه مربوط به شعرائی است که او را مدح و ثنا گفته اند. جمعی دیگر کتابی علیحده در بیوگرافی صاحب بقلم آورده اند، از جمله:
1- مهذب الدین محمد بن علی حلی مزبدی، معروف به ابوطالب خیمی، کتابی دارد به نام «الدیوان المعمور فی مدح الصاحب المذکور».
2- شیخ محمدعلی بن شیخ أبی طالب زاهدی گیلانی (1181- 1103).
3- سید ابوالقاسم احمد بن محمد حسنی حسینی اصفهانی، کتابی دارد به نام «رسالة الارشاد فی احوال الصاحب ابن عباد» که در سال 1259 تألیف کرده.
4- استاد خلیل مردم بک، کتابی درباره صاحب پرداخته که در 252 صفحه در دمشق مطبعه ترقی چاپ شده، و آن جزء چهارم از کتاب مفصلی است که در چهار جزء راجع به پیشوایان چهارگانه ادب تألیف نموده. با وجود این شهرت جهانگیر، تنها وظیفه ای که بر عهده ماست، آوردن چکیده و خلاصه این کتب است که به طور اجمال، آماری از فضل سرشار او به قلم آید. «صاحب» در یکی از آبادیهای اصطخر فارس و یا در طالقان به سال 326 شانزدهم ذی قعده، دیده به جهان گشود. علم و ادب را از پدرش آموخت و از ابوالفضل ابن العمید و ابوالحسین احمد بن فارس لغوی و ابوالفضل عباس بن محمد نحوی ملقب به «عرام» و ابوسعید سیرافی و ابوبکر ابن مقسم و قاضی ابوبکر احمد بن کامل بن شجره و عبدالله بن جعفر بن فارس که از این دو نفر حدیث فرا گرفته است.
سمعانی می نویسد: حدیث را از مشایخ اصفهان و بغداد و ری فرا گرفت و به دیگران فرا داد، و همواره تحریص می کرد که حدیث بیاموزند و بنویسند، از ابن مردویه بازگو شده و او خودش از زبان «صاحب» شنیده که می گفت: «هر که حدیث ننویسد، شیرینی اسلام را احساس نخواهد کرد.» چون در مجلس حدیث، برای املاء و دیکته حاضر می شد، جماعت انبوهی به استماع می نشستند، و ناچار هفت نفر بلندگو صدا به صدا حدیث را به گوش آخرین قسمت اجتماع می رساند. از این رو، محدثین زیادی از او سماع حدیث دارند و احادیث نخبه فراوانی نوشته اند از جمله: قاضی عبدالجبار، شیخ عبدالقاهر جرجانی، ابوبکر ابن المقری؛ قاضی ابوالطیب طبری، ابوبکر ابن علی ذکوانی و ابوالفضل محمد بن محمد بن ابراهیم نسوی شافعی که هر یک استوانه حدیث و کلام محسوبند.
علاوه بر این، نبوغ علمی و مهارت او در فنون ادب تا آنجا شهرت یافت و مورد گواهی حاضران و غائبان قرار گرفت، که شیخ بهاء الدین عاملی در رساله «غسل الرجلین و مسحهما» او را از علماء شیعه و در شمار ثقة الاسلام کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و شهید و امثال آنان آورده، و علامه مجلسی اول در حواشی «نقدالرجال» به عنوان «افقه الفقهاء» از او یاد کرده و در جای دیگر از رؤسای اهل حدیث و کلامش شناخته و شیخ حر عاملی در «امل الامل» او را با عناوین: «محقق، متکلم والامقام، گرانقدر در علم» ستوده است.
از طرف دیگر، ثعالبی در کتابش «فقه اللغة» صاحب را از پیشوایانی شمرده که سخندانی و سخن سنجی آنان سند و گواه استنباط ادبی و از هر جهت مورد اعتماد بوده: مانند لیث، خلیل، سیبویه، خلف احمر، ثعلب احمثی، ابن کلبی، ابن درید، و به همین جهت «انباری» او را از علماء لغت دانسته و برای او در کتاب «طبقات ادباء از نحویین» فصلی باز کرده، و سیوطی اش در «بغیة الوعاة» که در طبقات لغویین و نحویین است یاد کرده و علامه مجلسی در پیش گفتار بحار، به عنوان «پرچمدار علم لغت و عروض و عربیت در صفوف امامیه» معرفی کرده است.
ابن جوزی در «المنتظم» ج 7 ص 180 می نویسد: با دانشمندان و ادیبان مراوده می کرد، بدانها می گفت: «روز چون پادشهانیم و شب چون برادران». از محدثین فرا گرفته و به دیگران املاء نموده: ابوالحسن علی بن محمد طبری معروف به «کیا» از زبان ابوالفضل زید بن صالح حنفی می گفت: صاحب ابن عباد، موقعی که تصمیم به املاء حدیث گرفت، در منصب وزارت کار می کرد، روزی طیلسان پوشیده تحت الحنک بسته، در هیئت اهل علم برون شد و گفت: «آیا پیش کسوتی و سابقه مرا در علم و دانش قبول دارید؟» همگان پذیرفته و اعتراف کردند. بعد گفت: «من به شغل وزارت اندرم و آنچه از کودکی تا کنون، مصرف خرج و انفاق خود کرده ام، همه از مال پدر و جدم بوده است، با وجود این نمی گویم از مظلمه و حق کشی معصوم بوده ام، اینک من خدا را و سپس شما را گواه می گیرم که از هر گناهی بازگشت و به مغفرت و عنایت الهی پناه می برم.»
آنگاه برای خود خانه انتخاب و نام آن را «خانه توبه» نهاد و یک هفته در آن اعتکاف جست، و بعد از آنکه امضای فقها را به راستی و درستی توبه خود جمع آوری نمود، بر مسند املاء نشست و جمع کثیری در محضر او گرد آمد تا آنجا که یک بلندگو کافی نبود، بلکه شش نفر دیگر صدا به صدا سخن او را به اطراف مجلس می رساندند، و حتی بزرگانی مانند قاضی عبدالجبار، حدیث او را یادداشت کرده اند. ضمنا «صاحب» هر ساله پنجهزار دینار به بغداد می فرستاد تا میان فقهاء و اهل ادب تقسیم شود، و هیچگاه، در اجرای حق الهی، ملامت مردم را به چیزی نمی خرید. جمعی از پرچمداران علم و یکتا سواران ادب، به خاطر بزرگداشت مقام «صاحب» و ارج شناسی نبوغ او، تألیفات علمی خود را به نام او نوشته و اهداء کرده اند از جمله:
1- شیخ و استاد بزرگ ما صدوق ابوجعفر قمی، کتاب عیون اخبارالرضا (ع).
2- حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، کتاب نفی التشبیه. در کتاب لسان المیزان ج 2 ص 306 به نقل از فهرست نجاشی چنین آمده ولی در کتاب نجاشی ص 50 بعد از اینکه کتاب نفی تشبیه را یاد کرده می نویسد تألیف دیگری دارد که به نام صاحب ابن عباد نوشته است.
3- شیخ حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم.
4- ابوالحسن احمد بن فارس رازی لغوی، کتاب «صاحبی».
5- قاضی عبدالعزیز جرجانی، کتاب «تهذیب».
6- ابوجعفر احمد بن ابی سلیمان: داود صواف مالکی، کتابی در شناخت سنگ و اسامی آن به نام «حجر» تألیف و به خدمت صاحب ارسال داشت، صاحب گفت: «ردوا الحجر من حیث جاء» سنگ را به جای اولش برگردانید (مثل است) ولی بعد هدیه را پذیرفت و مؤلف را عطا بخشید. این را ابن فرحون در کتاب «دیباج مذهب» ص 36 یاد کرده.
صاحب ابن عباد، تألیفاتی در علم و ادب دارد که از آثار جاویدان اوست، از جمله:
1- کتاب «اسماء الله و صفاته».
2- نهج السبیل، در اصول.
3- «الامامة» در تفضیل امیرالمؤمنین (ع).
4- «وقف و ابتداء».
5- کتاب «المحیط» در لغت (فرهنگ عربی) ده جلد.
6- «زیدیه».
7- «المعارف» در تاریخ.
8- «الوزراء».
9- «قضا و قدر».
10- «روزنامه» (یادداشت روزانه) ثعالبی در یتیمة الدهر از آن نقل می کند.
11- «اخبار ابی العیناء».
12- تاریخ الملک و اختلاف الدول.
13- زیدیین.
14- جوهرة الجمهره ابن درید (چکیده جمهره ابن درید است).
15- «اقناع» در عروض.
16- نقض عروض.
17- دیوان رسائل (دفتر انشاء) ده جلد.
18- «الکافی» در رسائل و فنون نویسندگی.
19- اعیاد و فضائل نوروز باستانی
20- دیوان شعر.
21- کتاب «شواهد».
22- کتاب تذکره.
23- تعلیل.
24- الانوار.
25- الفصول المهذبه للعقول.
26- رساله ابانه (پرده برداری) از مذهب اهل عدل.
27- رساله در طب.
28- رساله دیگری در طب.
29- کشف از مساوی شعر متنبی، در مصر به طبع رسیده و 26 صفحه است. ثعالبی در یتیمه می نویسد: چون صاحب، این رساله را نگاشت، قاضی ابوالحسن علی بن عبدالعزیز جرجانی کتابی به نام «وساطت» بین متنبی و مدعیان او در شعر، پرداخت و یکی از ادباء نیشابور در این زمینه سرود:
أیا قاضیا قد دنت کتبه *** و إن أصبحت داره شاحطه
کتاب الوساطة فی حسنه *** لعقد معالیک کالواسطه
«ای قاضی که کتابهایت در دسترس است و خانه ات دور. کتاب «وساطه» در زیبائی، نسبت به زیوری که از مفاخر ادب به گردن آویخته ای، چون گوهر میانین است.»
30- رساله در فضائل سرورمان عبدالعظیم حسنی، مدفون در ری.
31- کتاب «سفینه»، ثعالبی در یتیمة الدهر از آن نام برده.
32- کتابی منحصرا در شرح حال شافعی محمد بن ادریس پیشوای فرقه شافعی چنانکه در کتاب «الکواکب الدریة» ص 263 یاد شده.
ضمنا استاد حسین علی محفوظ کاظمی (ساکن کاظمین) شفاها اظهار می داشت که از تألیفات صاحب ابن عباد، به نسخه این چند رساله برخورد کرده است،
1- «فصول ادبیه و مراسلات عبادیه» در 15 باب ترتیب یافته و هر بابی 15 فصل دارد. نسخه آن در تاریخ 628 نوشته شده.
2- رساله در هدایت و ضلالت، با خط کوفی از روی نسخه مؤلف نوشته شده و با خط مؤلف زیور یافته.
3- امثال سائره، منتخب از شعر ابوالطیب متنبی، و آن 372 بیت است، نسخه به خط باخرزی در تاریخ 434 نوشته شده.
خواننده گرامی کاملا توجه دارد که نویسنده این کتابهای متنوع علمی باید یکی از رجال برجسته تاریخ و نوابغ دهر باشد که در هیچ فنی از فنون علمی کوتاه نیامده، مراتب عالیه را حائز می شوند: لذا می بینیم که صاحب ما، هم فیلسوف است هم متکلم. هم فقیه و محدث، هم مورخ و لغوی. نحوی، ادیب، نویسنده و شاعر. شما فکر می کنید، شخصیت ادبی و موقعیت علمی این یگانه دهر، که فنون پراکنده را در سینه خود جای داده و در رشته های مختلف، از دانش و هنر، تألیفاتی به یادگار نهاده، در چه مقامی است؟ جز این است که او را در قله کوهسار فضائل می یابیم که به حق و شایستگی، آوازه او در جهان علم پیچیده و نامش با فلک چرخان، اقطار کیهان را در نوردیده است؟
صاحب، کتابخانه پر ارج و گرانبها و در واقع گنجینه از کتب برای خود فراهم داشته است: موقعی که صاحب خراسان نوح بن منصور سامانی، پیکی به خدمت صاحب گسیل ساخته او را به دربار خود دعوت کرد، ضمنا عطای وافری پیشنهاد فرموده صاحب را به خدمت گزاری در پست وزارت ترغیب نمود، صاحب در مقام معذرت برآمده و از جمله چنین گفت: «چگونه توانم اموال خود را با باروبنه سنگین حرکت دهم، در صورتی که تنها دفاتر و وسائل و کتب علمی من بر چهار صد شتر و بلکه بیشتر حمل باید شد.»
در معجم الادباء از ابوالحسن بیهقی نقل آورده که می گفت: «کتابخانه ای که در ری وجود دارد، گواه صادقی بر ارج و بهای کتابخانه صاحب است. بعد از آنکه سلطان محمود بن سبکتکین قسمتی از کتابخانه ری را سوزانید، من آن کتابخانه را وارسی کردم، دیدم فهرست کتابخانه در ده جلد تدوین یافته: جریان این است که چون سلطان محمود، وارد ری شد، بدو گفتند: اینها همه کتابهای رافضیان است و اهل بدعت، و او دستور داد، کتابهای کلامی را جدا کرده همه را سوزاندند.»
از این سخن بیهقی چنین برآورد می شود که عمده کتبی که سوخته شده کتابهای صاحب بوده است، آری دست جور و ستم، این گونه با آثار شیعه و مفاخر ادبی و علمی آنان بازی کرده است. باری خزانه دار این کتابخانه و سرپرست آن، ابوبکر محمد بن ابراهیم بن علی مقری متوفی به سال 381 و ابومحمد عبدالله بن حسن اصبهانی خازن بوده اند.