ابوالقاسم مرتضی، از علوم اسلامی آن چند بهره ور گشت که هیچ کس به پایه اش نرسید. احادیث فراوان شنیده، متکلم، شاعر، ادیب، در مقامات علم و دین و دنیا بزرگوار و با عظمت بود. ابوالقاسم، نقیب نقباء، فقیه صاحب نظر، مصنف، یادگار دانشمندان، یگانه فضلاء دوران، به شرف ملاقاتش رسیدیم، خوش بیان بود، و هوش و ادراکش چون شعله آتش. سید مرتضی، یگانه دوران، در علوم فراوان، مقام فضلش شناخته همگان، در علم: کلام، فقه، اصول فقه، ادب، نحو، شعر، معانی شعر، لغت و غیر اینها پیشاپیش دانشمندان. کتابهای بسیاری تصنیف کرده و سؤالات فراوانی از بلدان اسلامی به سویش گسیل شده که پاسخ آنها را در دفتر و یا رساله ای مرقوم داشته، باید به فهرست مؤلفاتش رجوع کرد.
نیز شیخ طوسی، در رجال خود گوید: «در علم ادب و علوم عربیت پیشرو همگان است، و هم متکلم، فقیه، جامع همه علوم. خدایش عمر دهاد.» ثعالبی در تتمیم یتیمة الدهر ج 1 ص 53 گوید: «امروز ریاست و سیادت بغداد، در مجد و شرف و دانش و ادب، و هم فضل و کرم به سید مرتضی منتهی گشته است، شعری در نهایت زیبائی دارد.»
ابن خلکان گوید: «در علم کلام، ادب، و هنر شعر، پیشوا بود، کتابهائی بر اساس مذهب شیعه تصنیف کرده، در اصول دین گفتاری ویژه دارد.» ابن بسام در ذخیره اش نام برده و گفته: «شریف مرتضی پیشوای ائمه اهل عراق بود، دانشمندان به ساحتش پناه بردند، و بزرگان از خرمنش خوشه برگرفتند، استاد علوم کهن، نکته سنج صاحب سخن، آوازه اش به هر جا پیچید، و اشعارش چون نوگل گلستان بردمید. آثار وجودیش که به یادگار مانده پسندیده درگاه خداوندگار مجید. علاوه بر تألیفات مفیده در دین و تصنیفات رشیقه در احکام و آئین که بهترین گواه است بر اینکه از اصل و تباری با عظمت جدا گشته و از خاندان جلیل و با شخصیتی پای به دوران نهاده. باری نثر نمکین و اشعار نغز و شیرین او فراوان است.»
خطیب تبریزی حکایت آورده که ادیب، ابوالحسن علی بن احمد بن علی ابن سلک فالی نسخه ای در نهایت زیبائی از کتاب جمهره ابن درید داشت، نیازش بر آن داشت که آن را بفروشد، سید مرتضی به شصت دینارش خریداری کرد، و چون اوراق آن را وارسی کرد، چند بیت شعر، به خط فروشنده ابوالحسن نامبرده مسطور یافت به این شرح:
أنست بها عشرین حولا و بعتها *** فقد طال وجدی بعدها و حنینی
و ما کان ظنی أننی سأبیعها *** و لو خلدتنی فی السجون دیونی
و لکن لضعف و افتقار و صبیة *** صغار علیهم تستهل شئونی
فقلت و لم أملک سوابق عبرتی *** مقالة مکوی الفؤاد حزین
و قد تخرج الحاجات یا أم مالک *** کرائم من رب بهن ضنین
ترجمه: «بیست سال تمام با این کتاب مأنوس بودم، اینک فروختم. از این پس اندوهم دراز است و ناله ام جانگداز. نپنداشتمی که روزی آن را از دست بدهم، گر چه در اثر دین، به زندان ابد گرفتار شوم. آخرالامر فروختم: به خاطر ناتوانی، فقر و دختران کوچکی که بر حال زارشان اشکبارم. نتوانم سیلاب دیده را باز گیرم و گویم، سخن داغدیده اندوهمند: ای مادر مالک! شود که نیاز و درماندگی به بازار کشاند: کنیزان ماهرو را از خانه ارباب علاقمند.» شریف مرتضی با قرائت ابیات، نسخه را به او برگردانید و شصت دینار را به او بخشید.»
ابن زهره در «غایة الاختصار» گوید: «علم الهدی، فقیه صاحب نظر، سرور شیعه و امامشان، فقیه اهل بیت، دانشمند متکلم، شاعر پرهنر، صدقات و مبرات فراوان داشت و در پنهانی از درماندگان تفقد می کرد، که پس از مرگش باخبر شدند. خدایش رحمت کناد. از برادرش پرسال تر بود، و مانند این دو برادر، از حیث شرف، فضل، کمال، جلالت، ریاست، خون گرمی و مهربانی یافت نشده. موقعی که سید رضی فوت کرد، شریف مرتضی در مراسم نماز و تدفین او حاضر نشد، چون طاقت نیاورد که جنازه بی روح برادر را مشاهده کند. سید مرتضی پنجاه هزار دینار طلا، و از متاع و ضیاع بیش از اینها از خود به جای نهاد.»
از شیخ عزالدین احمد بن مقبل حکایت شده که گفت: «اگر کسی سوگند یاد کند که سید مرتضی در علم عربیت از تمام عرب دانشمندتر بود، سوگندش به جا و به موقع است.» و نقل کردند که یکی از اساتید ادب مصر می گفت: «به خدا سوگند، من از کتاب «غرر و درر» مطالبی استفاده کرده ام که در کتاب سیبویه و سایر نحویان یافت نشده.» نصیرالدین طوسی که در ضمن بحث، نام شریف مرتضی را می برد، بر او صلوات می فرستاد و می گفت «صلوات الله علیه» بعد رو به دانشمندان و استادان مجلس می کرد و می گفت: چگونه توان بر سید مرتضی صلوات نفرستاد؟
در عمدة الطالب ص 181 گوید: «مقام علمی او در فقه، کلام، حدیث، لغت و ادب، بسیار ارجمند بود، در فقه امامیه و علم کلام، پیشرو و پیشگام بود، از آنان دفاع و حمایت می کرد.» در «دمیة القصر» ص 75 گوید: «سید مرتضی و برادرش دو میوه اند بر شاخسار سیادت و دو قمرند در آسمان ریاست، اگر ادب سید رضی با دانش سید مرتضی مقرون به شمار آیند، چونان جوهری است بر تیغه شمشیر آبدار.»
در «لسان المیزان» ج 4 ص 223 از ابن طی نقل کرده: «سید مرتضی اولین دانشمندی است که خانه اش را خانه علم و دانش قرار داد، و آماده برای بحث و مناظره.» گویند: هنوز بیست ساله نشده بود که به سروری رسید، ریاست دنیا را با علم و عمل توأم داشت، بر تلاوت قرآن، و نماز شب و تدریس، مواظبت کامل می نمود و هیچ مقامی را بر مقام علم ترجیح نمی نهاد، با آن بیان رسا و فصاحت زبان. از شیخ ابواسحاق شیرازی حکایت کرده اند که گفت: «شریف مرتضی با قلبی مطمئن و استوار، زبان به بیان حقائق می گشود، سخنی نافذ و محکم می گفت که چون ناوک دلدوز بر سینه هدف می نشست و اگر نه از کناره های هدف در نمی گذشت.» سید شیرازی در «درجات الرفیعه» گوید: «شریف مرتضی از حیث فضل و دانش، کلام، حدیث، شعر، خطابه، عظمت و کرامت یگانه دوران بود، علاوه بر فضائل دگر.» در «شذرات الذهب» ج 3 ص 256 می نویسد: «نقیب آل ابوطالب، سید مرتضی: استاد شیعیان و سرورشان در عراق بود، پیشوائی در علم کلام و شعر و فن بلاغت به شمار است، تصانیف فراوان دارد، در رشته های مختلف دانش متبحر و ماهر بود.»
خواننده گرامی، نظیر این ستایشها را در کتابها و فرهنگ های رجالی فراوان خواهد دید، از جمله:
تاریخ بغداد ج 11 ص 402 منتظم ابن جوزی 8/ 120
معجم الادباء ج 5 ص 173 خلاصه علامه ص 46
رجال ابن داود، انساب ابونصر بخاری
میزان الاعتدال ج 2 ص 223 غایة الاختصار ابن زهره
کامل ابن اثیر ج 9 ص 181 تاریخ ابن کثیر ج 12 ص 53
مرآة الجنان ج 3 ص 55 لسان المیزان ج 5 ص 141
بغیة الوعاة ص 335 اتحاف الوری باخبار ام القری
صحاح الاخبار ص 61 جامع الاقوال در رجال
مجالس المؤمنین 209 رجال ابن ابی جامع
تحفة الازهار، تألیف ابن شدقم اجازه کبیره سماهیجی
اتقان المقال ص 93 ریاض العلماء- تألیف میرزا افندی
کشکول شیخ بهائی ج 2 مجمع البحرین- ر ض ی.
ملخص المقال ص 80 ریاض الجنة، تألیف زنوزی.
درجات الرفیعه تألیف سید علیخان، وسائل شیخ حر عاملی، ج 3 ص 551
امل الامل شیخ حر عاملی، منهج المقال- میرزا ص 231
منتهی المقال ص 214 عقد اللئالی، تألیف ابوعلی رجالی
تتمیم الامل، تألیف شیخ کاظمی، کشکول بحرانی ص 216
مقابیس تألیف تستری، مستدرک الوسائل، نوری 3/ 515
نسمة السحر، یمانی، تنقیح المقال ج 2 ص 284
الشیعة و فنون الاسلام 53، الاعلام زرکلی 2/ 667
تاریخ آداب اللغة 2/ 288 سفینة البحار ج 1 ص 525
الکنی و الالقاب ج 2 ص 439، هدیة الاحباب ص 203
وفیات الاعلام، تألیف رازی (مخطوط) دائرة المعارف بستانی 10/ 459
دائرة المعارف فرید وجدی 4/ 260 معجم المطبوعات ص 1124
مجله العرفان، اجزاء جلد دوم، نوشته سرورمان سید محسن امینی جبل عاملی.
1- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، درگذشته سال 412.
2- ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری در گذشته 385.
3- حسین بن علی بن بابویه، برادر شیخ صدوق.
4- ابوالحسن احمد بن علی بن سعید کوفی، سید مرتضی از او روایت می کند، شرح آن در اجازه سید ابن ابی الرضا علوی شاگرد نجیب الدین یحیی ابن سعید حلی آمده است.
5- ابوعبدالله محمد بن عمران کاتب مرزبانی خراسانی بغدادی.
6- شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، درگذشته 381.
7- ابویحیی ابن نباته عبدالرحیم بن فارقی، درگذشته 374، بر او قرائت داشته، (رک: الدرجات الرفیعه).
8- ابوالحسن علی بن محمد کاتب، در امالی خود از او روایت کرده.
9- ابوالقاسم عبیدالله بن عثمان بن یحیی، در امالی از او روایت کرده.
10- احمد بن سهل دیباجی، در ریاض به نقل از جامع الاصول ابن اثیر نقل کرده که سید مرتضی از او روایت داشته، و در تاریخ خطیب بغدادی و میزان الاعتدال ذهبی و لسان المیزان ابن حجر نوشته که سید مرتضی از سهل دیباجی روایت داشته است.
1- شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی، درگذشته سال 460.
2- ابو یعلی سلار بن عبدالعزیز دیلمی.
3- ابوالصلاح تقی بن نجم حلبی، نایب سید مرتضی در شهرهای حلب.
4- قاضی عبدالعزیز بن براج طرابلسی، درگذشته 481.
5- شریف ابو یعلی محمد بن حسن بن حمزه جعفری، متوفی 463.
6- ابوصمصام ذوالفقار بن معبد حسینی مروزی.
7- سید نجیب الدین ابومحمد حسن بن محمد بن حسن موسوی.
8- سید تقی بن ابی طاهرالهادی نقیب رازی.
9- شیخ ابوالفتح محمد بن علی کراجکی، درگذشته 449، بر سید مرتضی قرائت داشته (رک: فهرست منتجب الدین).
10- شیخ ابوالحسن سلیمان صهرشتی، صاحب «قبس المصباح».
11- شیخ ابوعبدالله جعفر بن محمد دوریستی.
12- ابوالفضل ثابت بن عبدالله بنانی.
13- شیخ احمد بن حسن بن احمد نیسابوری خزاعی، از بزرگان شاگردان اوست.
14- شیخ مفید ثانی، ابو محمد، عبد الرحمن بن احمد رازی.
15- شیخ ابوالمعالی احمد بن قدامه، شرح در اجازه شیخ فخرالدین حلی به سید مهنا (رک، بحار ج 107 ص 150 ط جدید و نیز- افادات فخرالدین ابن علامه حلی مذکور (رک: بحارالانوار ج 25 ص 53 طبع قدیم ج 107 ص 59 طبع جدید).
16- شیخ ابوعبدالله محمد بن علی حلوانی، شرح در اجازه سید، ابن ابی الرضا علوی شاگرد شیخ نجیب الدین حلی (رک بحارالانوار ج 25 ص 88 ط قدیم).
17- ابو زیدین کیابکی حسینی جرجانی (رک: اجازه مزبور در ج 25 بحار ص 108 ط قدیم).
18- شیخ ابو غانم عاصمی هروی شیعی (رک: بحار الانوار ج 25 ص 108 ط قدیم).
19- فقیه داعی حسینی، (شرح در اجازه صاحب معالم ج 25 بحار ط قدیم ج 109 ص 45 و 46 و 47).
20- سید حسین بن حسن بن زید جرجانی، از شریف مرتضی روایت داشته، شرح در تاریخ ابن عساکر ج 4 ص 290
21- ابوالفرج یعقوب بن ابراهیم بیهقی، قسمت زیادی از دیوان سید شریف را بر او قرائت کرده و اجازه روایت تمام دیوان را دریافته، تاریخ ذی القعده سال 403.
22- ابوالحسن محمد بن محمد بصری، در سال 417، شریف مرتضی بدو اجازه فرموده که تمامی کتب و تألیفات او را روایت کند.
ابوالحسن عمری در «المجدی» گوید: «در بغداد به سال 425 خدمت شریف مرتضی رسیدم: خوش بیان بود، باهوشی چون شعله آتش: روزی ابوالعلاء معری در مجلس شریف مرتضی حاضر بود، یاد ابوالطیب متنبی به میان آمد، و شریف مرتضی از او و برخی اشعارش خرده گرفت. ابوالعلاء گفت: اگر ابوالطیب متنبی جز این قصیده را نسروده بود که می گوید (لک یا منازل فی القلوب منازل) در فضل و قافیه سنجی او کافی بود، شریف مرتضی خشمناک شد، دستور فرمود او را بر زمین کشیدند و از خانه بیرون کردند. حاضرین مجلس، از این کار شریف مرتضی به شگفت شدند، شریف فرمود: دانستید که منظور این مردک کور چه بود؟، منظورش این بیت قصیده بود که گوید:
و إذا أتتک مذمتی من ناقص *** فهی الشهادة لی بأنی کامل
اگر مردی ناقص زبان به نکوهش من گشاید، این خود گواه کمال من خواهد بود.»
طبرسی در کتاب احتجاج گوید: ابوالعلاء معری که دهری مذهب بود، بر سید مرتضی -قدس الله سره- وارد شد و گفت: «سرور من! نظر مبارک راجع به «کل» چه باشد؟» شریف فرمود: «تا عقیده تو درباره «جزء» چه باشد؟» پرسید: «سخن شما در ستاره «شعری» بر چه پایه است؟» فرمود: «سخن تو در مورد «تدویر» بر چه پایه است؟» پرسید: «سخن شما درباره «عدم تناهی» چه باشد؟» فرمود: «و تو درباره «تحیز» و «ناعوره» چه گوئی؟» پرسید: «سخن شما در مورد «هفت» چه باشد؟» فرمود: «و آنچه از شمار هفت تجاوز کند چه حکم دارد؟» پرسید: «عقیده شما در «چهار» بر چه اساس است؟» فرمود: «تا سخن تو در «واحد و اثنین» بر چه میزان باشد؟» پرسید: «نظر شما درباره مؤثر چیست؟» فرمود: «عقیده تو درباره مؤثرات کدام است؟» پرسید: «در مورد «نحسین» چه فرمائی؟» فرمود: «و تو در مورد «سعدین» چه خواهی گفت؟» ابوالعلاء ساکت ماند، و شریف مرتضی فرمود: «آری هر ملحد کجمداری سیه کار و بی مقدار است.» ابوالعلاء گفت: «این سخن از قرآن مجید گرفته ای که فرماید: «یا بنی لا تشرک بالله إن الشرک لظلم عظیم؛ اى پسرك من به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است.» (لقمان/ 13)» برخاست و بیرون شد، و شریف مرتضی فرمود: «این مرد، بعد از این به مجلس ما حاضر نخواهد شد.»
از شریف مرتضی سؤال شد که این رمز و اشارات چه بود؟ فرمود: «کل در نظر آنان قدیم است لذا سؤال کرد که عالم کبیر که قدیم است چه احتیاجی به خالق دارد؟ پاسخ دادم که در مورد جزء چگویی که آنرا عالم صغیر می دانید و جزئی از عالم کبیرش می شناسید؟ چون نمی توان گفت که اجزاء عالم حادث است و مجموع آن قدیم.
بعد، از ستاره شعری پرسید که جزء سیارات نیست که تحویل و تحول داشته باشد، پس قدیم است، پاسخ دادم که دوران فلک به طور کلی که شعری هم در آن میان است، گواه تحویل و تحول آن است، پس قدیم نخواهد بود. بعد از عدم تناهی پرسید، که گواه قدمش شمارند، و پاسخ دادم که هر بعدی قابل تحیز و این گواه بر تناهی است علاوه بر آنکه گردش افلاک در بعدی که لا یتناهی می خوانید گواه بر تناهی است.
سپس از ستارگان سبع سیاره پرسید که صاحب احکام نجومش دانند، گفتم غیر از این هفت ستاره سیاره که زهره، مشتری، مریخ، عطارد، خورشید، ماه و زحل باشند، اختران دیگری هستند که صاحب احکام نجومی اند. از چهار طبع مخالف پرسید که مایه حیاتند و من از طبع واحد و اثنین پرسیدمش که از جمله، آتش طبیعت واحدی است که از آن جانوری زاید که در زیر دست نابود شود، و چون پوست آن را در آتش نهی، چربی آن محترق و شعله ور شود، و پوست آن سالم باقی بماند. و این گواه است که طبیعت جلد آتشین است که آتش آن را نسوزاند. برف نیز طبیعت واحده دارد و در آن کرمها تولید شود. و آب دریا دارای دو طبیعت است و اجناس ماهی، قورباغه، مار، سنگ پشت و غیر آن تولید کند، و دهریان پندارند که تا چهار طبع با هم اتلاف نجویند، حیات تولید نشود. و اما مؤثر واحد که منظورش زحل است، پاسخ دادم که سایر مؤثرات هم در ردیف آن است، و با وجود این مؤثرات عدیده، موقعیتی برای مؤثر قدیم نماند. اما نحسین که پندارد از اختران سیاره اند و چون با هم قران یابند و در یکجا گرد شوند، تولید نیکبختی کنند، من پاسخ گفتم که سعدین هم چون با هم گرد آیند توانند تولید نحسی و بدبختی کنند؟ و این نقضی است که خداوند عزت احکام نجومی را بوسیله آن ابطال می کند، چه هر صاحب نظری مشاهده می کند که از انگبین و شکر تلخی نتراود و از اجتماع دو ماده تلخ «حنظل و صبر» شیرینی و شیره نزاید، و این دلیل بطلان عقیده آنان است. و اما سخن من که هر ملحد کجمداری سیه کار است؟ منظورم آن بود که هر مشرکی ظالم و سیه کار است و ابوالعلاء دانست که منظورم آیه قرآن بود که فرماید «یا بنی لا تشرک بالله إن الشرک لظلم عظیم» و لذا آیه را تلاوت کرد تا بدانیم که از اشاره ما باخبر شده است.»
گویند موقعی که ابوالعلاء از عراق برون شد، از سید مرتضی پرسیدند و او گفت:
یا سائلی عنه لما جئت أسأله *** ألا هو الرجل العاری من العار
لو جئته لرأیت الناس فی رجل *** و الدهر فی ساعة و الأرض فی دار
ترجمه: «ای که از سید مرتضی پرسی: آگاه باش مردی است که از هر عیب و عاری بری است. اگر خدمتش دریابی، بینی که بشریت در این مرد مجسم شده و روزگار در یک لحظه خلاصه شده و جهانی در کنج خانه ای جای گرفته.»
شعرا ادبیات عرب سید مرتضی علم الهدی تشیع ستایش علوم اسلامی فضایل اخلاقی