• شهرزوری و سهروردی
اشراقیان، پیروان معنوی سهروردی را تشکیل می دهند. اینان تا امروز، دست کم در ایران، پایدار مانده اند. نخستین فرد این گروه، شمس الدین شهرزوری است که به واسطه اخلاص نسبت به شخص شیخ اشراق برجسته است. جای تعجب است که از شرح حال این اندیشمند که تاریخ الحکمایی به رشته تحریر در آورده است، تا حدی به طور کلی، هیچ جز نمی دانیم. می دانیم که آنگاه که سهروردی، در قلعه حلب محبوس بود، مرید جوانی، به نام شمس الدین، معاشر او بوده است، اما تأیید اینکه این دو شمس الدین، یک شخص، بیش نبوده اند، امکان پذیر نیست، به ویژه اگر بپذیریم که شهرزوری، چنان که در ظاهر به نظر می آید، در واپسین ثلث سده هفتم ق / سیزدهم م وفات یافته است. به هر حال، از شهرزوری، دو شرح باقی مانده است که به سبب توضیح های شخصی مؤلف پراهمیت اند: نخستین از آن دو، شرح بر التلویحات سهروردی است و دیگر، شرح بر حکمت الاشراق. به نظر می رسد که دو تن از پیروان شهرزوری، از او استفاده های فراوانی برده اند: ابن کمونه (درگذشته 683 ق / 1284 م) در شرح خود بر التلویحات و قطب شیرازی در شرح حکمت الاشراق که به سال 694 ق / 1259 به پایان رسید.
از شهرزوری، سه اثر دیگر نیز باقی مانده است:
الف. تاریخ الحکما، شامل شرح احوال فیلسوفان پیش از اسلام و حکمای اسلامی؛ کاملترین شرح حال سهروردی، در این اثر آمده است.
ب. کتاب الرموز که مؤلف در آن، برخی از مباحث نوفیثاغورثی را مورد تأکید قرار داده است.
ج. دانشنامه فلسفی و کلامی مفصلی، با عنوان رساله الشجرة الالهیه و الاسرار الربانیه که در آن، مؤلف، تعالیم پیشینیان خود را به اجمال آورده است. در این اثر، نقل قولهای فراوانی از اخوان الصفا، ابنسینا و سهروردی آمده است. این اثر، به سال 680 ق/ 1281 م (بنابراین، حدود نود سال پس از مرگ سهروردی) به پایان رسیده است. از این اثر، شش یا هفت نسخه دست نوشت موجود است و بر هزار صفحه در قطع بزرگ بالغ می شود.
• ایران وطن جغرافیایی و معنوی اشراقیان
سهروردی، حکیمی درونگر بود. او، تصوری از طبقه اشراقیان داشت که بر گرد کتاب اساسی او، حکمت الاشراق، جمع می آیند. سهروردی، با استفاده از اصطلاح قرآنی اهل کتاب، یعنی امتی که دارای کتابی نازل شده از آسمان طبقه اشراقیان را «اهل هذا الکتاب» (یعنی امت جمع آمده بر این کتاب حکمت الاشراق) می نامد. نکته پرمعنای دیگری نیز وجود دارد. در رأس این امت، شخصی با عنوان قیم بالکتاب قرار خواهد داشت که برای درک معنای باطنی صفحات مشکل کتاب باید به او مراجعه کرد (شهرزوری، به حق، خود را قیم بالکتاب می دانست) اما اصطلاح قیم بالکتاب در تشیع، برای نامیدن امام و نقش اساسی او به کار گرفته شده است. بدون تردید، بی علت نیست که سهروردی، پس از ذکر نقش قطب در مقدمه اثر پراهمیت خود بار دیگر اصطلاح خاص تشیع را به کار می گیرد. در واقع، در ایران، پیوسته اشراقیان وجود داشته اند. امروزه نیز اشراقیانی وجود دارند، هر چند که امت آنان، فاقد سازمانی بیرونی است و قیم بالکتاب را نیز نمی شناسند.
• شارحان و پیروان اشراقی سهرودی
در واقع، در طول سده ها کسانی بوده اند که اندیشه شیخ اشراق کمابیش بر آنان تأثیر گذاشته و نیز کسانی بوده اند که ضمن اعتقاد به اندیشه ای غنا یافته از دستاوردهای پی در پی، اشراقیان نامیده شده اند. لازم است تا درباره تأثیر اندیشه های اشراقی بر، به عنوان مثال، خواجه نصیر طوسی، ابن عربی و شارحان شیعی و ایرانی ابن عربی تحقیق کرده شود. جمع میان اشراق، ابن عربی و تشیع امری بود که نزد محمدبن ابی جمهور به ثمر رسید و در فاصله سده های نهم ق/ پانزدهم م و دهم ق / شانزدهم م، جهشی فوق العاده به وجود آمد. آثار سهروردی، به تفصیل، مورد شرح قرار گرفت. جلال الدین دوانی (درگذشته 908 ق / 1501 م) و غیاث الدین منصور شیرازی (درگذشته 949 ق / 1542 م) بر کتاب هیاکل النور و ودود تبریزی بر الواح عمادیه شرح نوشتند (930 ق/ 1524 م). مقدمه و بخش دوم (که مهمترین بخش کتاب به شمار میآید) اثر پراهمیت حکمت الاشراق و شرح قطب شیرازی را عارفی هندی، به نام محمدشریف بن هروی، به فارسی ترجمه کرده و آن را بسط داد (تاریخ این اثر سال 1008 ق 1600 م است). میرداماد (درگذشته 1040 ق / 1631 م) استاد بزرگ مکتب اصفهان، تخلص اشراق را انتخاب کرد و شاگرد پرآوازه او صدرالدین شیرازی (درگذشته 1050 ق / 1640 م) تعلیقاتی بر کتاب حکمت الاشراق فراهم آورد که ویژه اوست؛ از این مجموعه، کتابی قابل توجه فراهم آمده است.
در همین دوره، به ابتکار پربرکت و خالصانه اکبرشاه مغولی (در گذشته 1605 م) جریانی از مبادلات معنوی پربار میان هند و ایران، همراه با مراودات بسیاری میان فیلسوفان و صوفیان ایجاد شد. همه اطرافیان اکبرشاه، سرشار از اندیشه های اشراقی بودند و در چنین محیطی بود که طرح بزرگ ترجمه های سانسکریت (اوپانیشادها، باگاوات گیتا و...) به زبان فارسی تولد یافت. گروهی از زرتشتیان شیراز و حومه نیز که همراه موبد بزرگ، آذر کیوان، در فاصله سده های دهم ق/ شانزدهم م و یازدهم ق/ هفدهم م، به هند مهاجرت کردند، به این طرح بزرگ و رؤیای بزرگ دینی اکبرشاه پیوستند. در میان این گروه، شخص فرزانه بهرام فرشاد به ویژه متمایز است که به واسطه ارادت کاملی که به آثار سهروردی داشت، بخشی از آن را به فارسی ترجمه کرد. بدینسان، در محیطی که اکبرشاه به وجود آورده بود، زرتشتیان مطلوب خود را نزد سهروردی پیدا کردند که احیاء حکمت ایران باستان بود. این چند سطر برای القای تأثیر فوق العاده آثار سهروردی در طول سده ها کافی است. امروزه در ایران، تأثیر این آثار، از تأثیر اندیشمندان شیعی که آثار سهروردی را جزئی از آثار خود میدانند و بیش از همه، آثار ملاصدرا و پیروان او (تا عبدالله زنوزی، حاج ملاهادی سبزواری، البته بی آنکه موضع بدیع مکتب شیخی را از نظر دور داشته باشیم) جدایی ناپذیر است. بدینسان، آینده سهروردی در ایران با تجدید الهیات سنتی پیوند دارد.